طنز؛ قسمت يا بخش؟
دهخدا دفتر نامها را باز کرد و گفت: «احمدینژاد! بیا پای تخته» احمدینژاد، بقایی و مشایی هر سه از جا برخاستند و پای تختهسیاه رفتند. دهخدا اخم کرد و گفت: «من گفتم احمدینژاد بیاد پای تخته. شما دو تا چرا باهاش اومدین؟»
دهخدا دفتر نامها را باز کرد و گفت: «احمدینژاد! بیا پای تخته» احمدینژاد، بقایی و مشایی هر سه از جا برخاستند و پای تختهسیاه رفتند. دهخدا اخم کرد و گفت: «من گفتم احمدینژاد بیاد پای تخته. شما دو تا چرا باهاش اومدین؟»
مشایی سینه ستبر کرد و پاسخ داد: «ما هر سه، قسمتی از یک اکوسیستم هستیم» دهخدا گفت: «بهتره به جای قسمت بگی بخش» کواکبیان با صدای بلند پرسید: «حالا اکوسیستمتون چی هست؟»
مشایی چشم دوخت به افقهای نهچندان دور و گفت: «من درختم، بقایی خاک و احمدینژاد...» سپس چند دقیقه سکوت کرد و همانطور که اشک به چشمانش نشسته بود در سکوت به افق خیره ماند. ضرغامی پرسید: «این چرا خشکش زد؟»
غرضی گفت: «به گمانم مشایی آفت زده!» کواکبیان فریاد زد: «زود باش بگو احمدینژاد چیه دیگه؟ جون به لبمون کردی!»
دهخدا دستش را جلوی چشمان مشایی تکان تکان داد اما چشمان مشایی در حدقه نمیچرخیدند. جلیلی رو کرد به احمدینژاد و گفت: «خودت بگو در این اکوسیستم چی هستی؟»
احمدینژاد لبخند زد و گفت: «مشک آن است که خود ببوید!» جهانگیری ناگهان فریاد زد: «کمپوست! امروز قرار بود درباره قسمت کمپوست در کتاب درسی حرف بزنید» دهخدا گفت: «اول اینکه بهتره بگی بخش کمپوست، بعد هم اینکه بله، امروز درباره کمپوست خواهیم آموخت اما اول باید تکلیف این سه نفر که اومدن پای تخته رو روشن کنم».
احمدینژاد گفت: «در دنیا هیچ دو نفری را پیدا نمیکنید که مثل من و بقایی و مشایی اینقدر به هم شبیه باشند»
دهخدا چند باری گفته احمدینژاد را سبک سنگین کرد و آنقدر با انگشتان دستش حساب و کتاب کرد که ناگهان از سرش دود بلند شد و موهایش سوخت! احمدینژاد و بقایی هم مشایی را که هنوز در چالش مانکنش مانده بود بلند کردند و سوی حیاط رفتند تا موهایش را هرس کنند.
نظر کاربران
خخخخخخخخخخخخخخ
عالی بود
قشنگ بود. .خخخ.