طنز؛ تی کشیدن از ترس استیضاح
علیرضا کاردار در روزنامه ایران نوشت:
هنگام دستمال کردن کنج کمد، زیر پتوهایی که سه سال میشود به هیچ کاری نیامدهاند، همانطور که تا کمر خم شده بودم و شکمم از شدت فشار سیکس پک شده بود زیر لب گفتم: «یعنی اگه این سوراخ و سنبهها رو دستمال نکشیم، سال تحویل نمیشه؟ عمو نوروز قهر میکنه و نمیاد؟»
هنگام دستمال کردن کنج کمد، زیر پتوهایی که سه سال میشود به هیچ کاری نیامدهاند، همانطور که تا کمر خم شده بودم و شکمم از شدت فشار سیکس پک شده بود زیر لب گفتم: «یعنی اگه این سوراخ و سنبهها رو دستمال نکشیم، سال تحویل نمیشه؟ عمو نوروز قهر میکنه و نمیاد؟»
که همسرم از پشت سر گفت: «عمو نوروز قهر نمیکنه، ولی ممکنه خاله امروز قهر کنه!» بیا و درستش کن! با چه سرعتی از آشپزخانه رسیده بود اینجا و چطوری صدایم را شنیده بود؟
الکی خندیدم و گفتم: «کاش خاله همون قدر که به اینجاها اهمیت میده، شوهرش هم براش مهم بود و یک قلپ آب براش میآورد!» با چشمهایش به روی میز اشاره کرد که یک بشقاب میوه پوست کنده و یک استکان چای و خرما بود.
خجالت زده گفتم: «خجالت دادین. من اگه کاندیدا میشدم، شما رو با این دقت و تیزی مشاور خودم میکردم. چی میشد... مملکت رو به غوغاکدهای تبدیل میکردیم...» عیال گفت: «لطف شما به ما رسیده.
همین ریزگردهای خونه رو بگیرین که غمکده نشه، مملکت طلبمون!» نمیشود حرفی بزنم و جواب دندانشکنی ندهد! گفتم: «منو بگو که میخواستم شما نخستین نفری باشه که خبر کاندیداتوریم رو میشنوه» نگذاشت حرفم تمام شود و گفت: «داری اشتباه میزنی داداش! شما کاندیداتوری، نه کاندیداتور! بعدشم الان هرکی از خونه قهر میکنه، یا کلیدش رو اون طرف در جا میذاره، یا میره آشغال بذارم دم در، یا میندازنش بیرون یا حتی دوران حبسش تموم میشه، میره کاندیدا میشه!»
گفتم: «ولی این افرادی که گفتی میرن خواننده میشنها، کاندیدا شدن یه چیز دیگه است.» گفت: «اون مال قدیما بود. الان برای خوانندگی نیازی به قهر نیست، وقتی آشتی هستی و درون کانون گرم خانواده هم میتونی خواننده بشی. راهش هم فقط یه گوشی دوربیندار و یه زاویه مناسبه.» حرصم گرفته بود و گفتم: «زاویه از زیر گلو و سوراخ دماغ منظورته؟»
عصبانی گفت: «آی آی، من به چاوشی تعصب دارم ها! بعدشم، مگه تو گروه خانوادگی ندیدی تخت جمشید با اون قدمت تو بارون خراب نشد ولی پل مهندسیساز دوران مهرورزی رو آب برد؟ شما هم بچسب به همین سنت قدیمی خونهتکونی، بذار همون آقای بقایی و سایر مهرورزها و حبس کشیدهها کاندیدا بشن!» دمش گرم که حرف آخر را میزند. اینم از این!
پ
ارسال نظر