بازگشت دوباره غولها با انقراض زدایی!
دانشمندان نگراناند مبادا "انقراض زدایی" موجب دلخوشی برخی شود، زیرا برخی با خود میپندارند که "انقراض" دیگر یک مشکل محیط زیستی نیست. موهرنشلاگر با این حال معتقد است که اگر ابزار کافی وجود دارد باید از آنها استفاده کرد. او البته تاکید دارد که انقراض زدایی نمیتواند جایگزین روشهای سنتی حفاظت از طبیعت شود.
انقراض زدایی!
اما یک مشکل وجود دارد و آن اینکه تمام این جانوران منقرض شدهاند! حالا فرض کنید که آنها منقرض نشدهاند. شاید هم یک روز این احتمال میسر شود. دانشمندان در حال توسعه تکنولوژی هستند که میتوانند به کمک آن گونههای منقرض شده را مجدد احیا کنند: فرآیندی که "انقراض زدایی" نامیده میشود.
عبارت "انقراض زدایی" به طور طبیعی ما به سمت احیای جانوران "گلْ درشتِ" منقرض شده سوق میدهد. اما چرا به درخت زیتون سنت هلن فکر نمیکنیم؟ یا به قورباغه درختی راب با آنها پاهای بزرگش؟ "تافی" (Toughie) نام آخرین گونه این جانور دوزیست بود که در سپتامبر ۲۰۱۶ جان داد تا نسل راب کاملا منقرض شود.
حال سوال این است: چگونه باید انتخاب کنیم که کدام گونههای منقرض شده احیا شوند؟
شاید بهتر بود از کارشناسان بپرسیم اما هیچ کارشناسی و خبرهای در حال حاضر در این زمینه وجود ندارد. تا به امروز تکنولوژی نتوانسته که احیای گونههای منقرض شده را به یک فرض مسلم تبدیل کند. بحثهای علمی روزِ پیرامون احیای مجدد گونهها بیشتر شبیه پیشگویی با یک گوی کریستال است. با این حال اما هنوز این بحث به لحاظ تئوری موضوعیت دارد.
اتحادیه بینالمللی برای حفاظت از طبیعت (IUCN) مسئول تعیین وضعیت حفاظت از تمام گونهها است. این اتحادیه یقین دارد که روزی تکنولوژی آنقدر پیشرفت خواهد کرد که "انقراض زدایی" میسر خواهد شد. اتحادیه بینالمللی برای حفاظت از طبیعت با تکیه بر گروهی از کارشناسان فعال در زمینه حفاظت در مه ۲۰۱۶ میلادی سندی جالب و خارج از رویه را منتشر کردند: راهنمای مدیریت گونههایی که منقرض شدهاند.
شباهت انقراض زدایی و معرفی مجدد گونه
الکس موهرنشلاگر، مدیر علوم و حفاظت باغوحش و کلگری کانادا، و فیل سِدن، پژوهشگر دانشگاه اوتاگو در نیوزیلند در تنظیم این راهنما نقش داشتند. هر دوی آنان در زمینه "معرفی مجدد" گونه (زنده) به زیستبومی که قبلا در آن زندگی میکرده، تحقیق میکنند. هر چه نباشد، "انقراض زدایی" و "معرفی مجدد" به لحاظ مفهومی شبیه به یکدیگر هستند.
آنها تاکید دارند که هدف از نباید احیای گونهها نباید صرفا محدود به نمایش یک نمونه در باغ وحش باشد. در عوض، به فرآیند انقراض زدایی باید مانند برنامههای معرفی مجددِ فعلی برخورد شود: هدف باید ایجاد جمعیتی از گونهها باشد که از نظر ژنتیکی متفاوت با هم باشند تا بتوانند در شرایط سخت زندگی کنند.
همایشی با موضوع انقراض زدایی در سال ۲۰۱۳ توسط TEDx برگزار شد که به خاطر شبیهسازی تخیل انسانها جنجالی شد. تا پیش از آن غالب تحقیقات تلاش میکرد تا میزان عملیاتی بودن این پیشرفت علمی را مورد ارزیابی قرار دهد.
موهرنشلاگر میگوید: «اما اتحادیه این سوال را مطرح کرد که این کار تحت چه شرایطی امکان پذیر است و چه معنایی برای حفاظت میتواند داشته باشد؟» سدن نیز میگوید: «فرصتهای زیادی وجود دارد که بتوان پیچیدگیهای سد راه را به مردم نشان داد.»
یک پیشنویس مدون!
اتحادیه IUCN فرآیند انقراض زدایی را تایید نمیکند. آنها فقط راهنمایی را در سال ۲۰۱۶ میلادی انتشار دادهاند تا اگر روزی این فرآیند به لحاظ تکنیکی اجرایی شد، یک پیشنویس مدون برای طرفداران حفظ منابع طبیعی وجود داشته باشد.
از آنجایی که فرآیند معرفی مجدد گونهها به زیستبوم سابق با مشکلات عدیدهای مواجه است، پس میتوان احتمال داد که احیای مجدد گونهای که دهها هزاران سال پیش منقرض شده با دشواریهای بسیار بیشتری همراه باشد. سدن میگوید: «از فرآیند معرفی مجدد گونهها به زیستبومی که قبلا در آن زندگی میکردهاند، دریافتیم هر نوع مشکلی میتواند سد راهمان ظاهر شود.»
تمام گونههای موجود در یک اکوسیستم نقش خاص خودشان را دارند. برای نمونه، جانوران چرنده پوشش گیاهی را تحت نظر دارند و وجود شکارچیان قدرتمند برای کنترل جمعیت جانوران آن اکوسیستم ضروری است.
سدن میگوید: «همچنان بر سر ایده کارکردی هر گونه در اکوسیستم بحث داریم اما میدانیم که وجود برخی موجودات در مقایسه با دیگران برای حفظ آن اکوسیستم کمتر ضرورت دارد. فرآیند انقراض زدایی به عبارت ساده یعنی اینکه موجودی منقرض شده را دوباره به اکوسیستم برگردانیم تا جای خالیاش را پر کند.»
ایده کار شبیه برنامههای جایگزینی بوم شناختی باشد. موهرنشلاگر میگوید: «مثل برنامههای زاد و ولد لاک پشتها در جزایر سیشل و کاراییب. لاک پشتهای آبی جایگزین کارکرد لاک پشتهای قبلی را داشتند.»
اول باید کدام گونه احیا شود؟
تمام برنامههای جابجایی و معرفی مجدد گونهها در سراسر جهان از چهارچوب اتحادیه IUCN پیروی میکنند. البته موهرنشلاگر و سدن هنوز بر سر اینکه آیا میتوانند از همان چهارچوب برای تعیین جانور منتخب استفاده کنند، به نتیجهای نرسیدهاند. در واقع آنها هنوز نمیدانند که کدام گونه منقرض شده را باید انتخاب کنند.
آنها در سال ۲۰۱۴ آزمایشی ۱۰ پرسشی را برای انتخاب کاندیدای احتمالیِ انقراض زدایی مطرح کردند. این سوالات شامل دلایل انقراض، پیشنیازهای زیستبومی، آثار و خطرات احتمالیِ معرفی جدید گونهها بودند.
برای مثال، آیا میدانیم که چرا آن گونه منقرض شد و آیا تضمینی هست که در آینده همان دلایل قبلی موجب انقراضشان نشود؟ در درجه اول اگر ندانیم که چرا آن گونه منقرض شد، پس در آینده نمیتوانیم مانع انقراض مجددش شویم.
آیا زیست بوم مناسب گونه فراهم شده است و در آینده نیز وجود خواهد داشت؟ کارشناسان حفظ طبیعت برای پاسخ به این سوال باید شرایط اقلیمی، فضای فیزیکی و تغذیه مورد نیاز گونه منتخب را بررسی کنند.
سه کاندیدای اصلی برای احیا
در آخر، آیا آثار و خطرات احتمالیِ احیای مجدد قابل پیشبینی و کنترل هستند؟ گونههایی که جدیدا به اکوسیستم معرفی میشوند، قادرند که گونههای موجود را به چالش بکشند و انواع بیماریهای واگیردار منتشر کنند. حتی ممکن است گونههای جدید بر کیفیت کشاورزی و زندگی مردم آثار سو بگذارند. اگر هر یک از این سناریوها رخ دهد، چگونه میتوان مشکل را برطرف کرد؟
پیش از آنکه یک گونه آماده انقراض زدایی شود، باید این آزمایشهای طولانی را پشت سر بگذراند. موهرنشلاگر میگوید: «اگر گونهای در آزمایش مردود شود، دیگر احیا نخواهی شد. اما اگر موفق شود به مرحله بعدی ارزیابی راه پیدا خواهد کرد.»
آنها سه گونه را به عنوان نامزد احیای مجدد در بوته آزمایش قرار دادند: ببر تاسمانی، دلفین رودخانه یانگتسه و پروانه آبی زرسز (Xerces Blue). اما این کاندیداها چگونه به رقابت با یکدیگر پرداختند؟
دلفین رودخانه یانگتسه
دلفین رودخانه یانگتسه عملا در سال ۲۰۰۶ میلادی منقرض شد. این جانور از عوامل گوناگونی رنج برد: شکار و نابودی و زیست بوم. برخی حتی به دلیل به دام افتادن در تور ماهیگیری از بین رفتند. امروزه اما تمام تهدیدات گذشته همچنان وجود دارد.
پروانه آبی زرسز
شرایط برای احیای این پروانه کمی بهتر است. آخرین نمونه آن در سال 1936 از چرخه طبیعت کنار گذاشته شد. شکار بیرویه، نابودی زیست بوم و کمبود غذا از جمله عوامل انقراضش بودند. بخشهایی از زیست بوم اولیه آن هنوز دست نخورده باقی مانده است.
با بزرگ شدن سان فرانسیسکو، زیست بوم پروانه کوچکتر شد ولی میتوان این مشکل را حل کرد. اما اگر پروانه آبی به عنوان نخستین جانور تاریخ احیا شود، آیا توجه عموم مردم را به خود جلب خواهد کرد؟ زیرا احتمالا جانوران برجستهتر مانند ماموت یا گربههای دندان خنجری بیشتر مورد توجه قرار بگیرند.
شکارچیان ساکن لوس آنجلس!
ماموتها شاید گزینه بهتری باشند. گربههای دندان خنجری شکارچیان قابلی بودند ولی بزرگترین مجموعه فسیلهای آنان در وسط لوس آنجلس یافت شده است. احتمالا نه شهروندان و نه گربهها از احیای مجدد لذت نخواهند برد!
جانوران منقرض شده دیگری نیز وجود دارند که بشر مایل به احیای مجددشان است: موآهای نیوزیلند و کبوتر وحشی که به خاطر شکار بیرویه انسانها منقرض شدند. "دودو" نیز به دلیل وجود موش صحرایی سیاه منقرض شد؛ موشهایی که توسط کشتی به جزیره موریس برده شدند. احیای این جانوران احتمالا حال ما انسانها را بهتر کند، زیرا دلیل مستقیم انقراضشان خودمان بودیم!
سدن میگوید: «بهتر است از این تکنولوژی برای احیای جانورانی تلاش کنیم که یا در آستانه انقراض قرار دارند و یا به تازگی منقرض شدهاند زیرا درباره زیست بوم و نحوه زندگیشان اطلاعات زیادی در دست داریم.» هر چه بیشتر در مورد گونهها اطلاعات در دست داشته باشیم، احتمال احیای آنها بیشتر است.
چه زمانی ممکن میشود؟
فاصله تکنولوژی تا احیای گونههای منقرض شده چقدر است؟ بسیار کمتر از آنچه مردم فکرش را میکنند. در واقع این کار همین حالا هم در جریان است.
در سال ۲۰۰۰، یک بز کوهی پیرِنیان به کمک سلولهای نمونه برداری شدهی آخرین نمونه زنده شبیه سازی شد. اما این تلاش شکست خورد: موجود شبیه سازی شده به دلیل نقش ریوی حدود هفت دقیقه پس از تولد مرد!
البته هیچگاه نباید یک نکته را فراموش کرد: انقراض زداییِ کامل ممکن نیست. هیچ یک از روشهایی که دانشمندان تاکنون ارائه دادهاند، به کپی دقیق منجر نخواهد شد. بهترین حالتی که تکنولوژی میتواند در اختیار ما بگذارد، تنها یک "نماینده" به نیابت از آن گونه است.
انواع روشهای احیای گونهها
یکی از روشهای "زادگیری گزینشی معکوس" است: کار کردن با گونهای که با گونههای منقرض شده در ارتباط است. محصول نهایی جانوری است که از نظر فیزیکی کاملا شبیه جانور منقرض شده است، اما در همان سطح ژنتیکی قرار ندارد. در واقع دانشمندان یک گونه نزدیک را انتخاب کرده و ویژگیهای "منقرض شده" آن را به طور گزینشی پرورش میدهند.
روشهای دیگر شامل خصایص ژنتیکی است که از بقایای گونههای منقرض شده نظیر فسیلها جمعآوری و پیوند داده میشود. سپس به تخم یک گونه نزدیک زنده تزریق شده و در یک "رحم اجارهای" مناسب پرورش داده میشود.
روش دیگر "شبیه سازی" است که فقط برای گونههای تازه منقرض شده کارایی دارد زیرا بافتهای سالمی از آن گونه در دسترس است. همچنین به "مهندسی ژنوم" برای احیای ویژگیهای از بین رفته نیاز است. این امر خصوصا برای نمونههای قدیمیتر بیشتر به کار میآید زیرا ممکن است بخشی از DNA موجود نباشد و مهندسین ژنوم میتوانند به کمک ژنومهای یک گونه نزدیک زنده آن جاهای خالی را پر کنند.
مشکلاتی که در صورت موفقیت هم وجود دارند
هم مهندسی ژنتیک و هم شبیه سازی به یک رحم اجارهای نیاز دارند که میتوان آن را از طریق یک گونه نزدیک تامین کرد. همین مسئله موجب تغییر ژنتیکی جنین خواهد شد زیرا رحم مادر با الگوهای خودش جنین را رشد خواهد داد که این مسئله با رحم اصلی آن گونه متفاوت خواهد بود.
بنابراین "ماموتی" که در رحم یک فیل پرورش یافته با ماموتی که در عصر یخبندان میزیسته، تفاوتهایی خواهد داشت.
نکته دیگر به پس از تولد ماموت برمیگردد. یک ماموت چگونه میتواند یک ماموت واقعی باشد، اگر قرار است که توسط انسانها یا فیلها تربیت یابد؟
گرچه ممکن است نماینده ماموتها از نظر ظاهری و رفتاری شبیه ماموتهای عصر یخبندان باشد، اما هرگز نمیتواند یک نمونه دقیق و کامل باشد. به عبارت سادهتر، انقراض زدایی نمیتواند راهی برای جبران خسارات انسانها به محیط زیست باشد.
دانشمندان نگراناند که مبادا این نکات چشمپوشی شود. آنها حتی نگراناند مبادا این فرآیند "انقراض زدایی" موجب دلخوشی برخی شود، زیرا برخی با خود میپندارند که "انقراض" دیگر یک مشکل محیط زیستی نیست. موهرنشلاگر با این حال معتقد است که اگر ابزار کافی وجود دارد باید از آنها استفاده کرد. او البته تاکید دارد که انقراض زدایی نمیتواند جایگزین روشهای سنتی حفاظت از طبیعت شود.
موهرنشلاگر میگوید: «مقیاس نابودی تنوع زیستی بسیار گسترده است. روند انقراض گونهها در حال حاضر آنقدر زیاد است که نمیتوان حتی به کمک تکنولوژی به پای آن رسید. شاید بتوانیم یک گونه را مجدد احیا کنیم، اما همزمان هزاران گونه منقرض خواهد شد.»
سدن نیز در آخر میگوید: «در حال حاضر باید به چیزهایی بسنده کنیم که در اختیار داریم. اولین قانون تفکر هوشمندانه این است که تمام اجزا را نگه داریم.»
نظر کاربران
دیوونه شدن اینا؟میخان برشون گردونن ک چی؟ک نابود شیم ما،اخه این چ کاریه ای خدااااا.!!
باید سعی کنن جلوی انقراض گونه هایی که همین الان هستن رو بگیرن ماموتی که هزارسال پیش بوده الان اصلا شرایط زندگی تو محیط فعلی رو نداره
اولویت باید حفظ گونه های درخطر انقراض باشه. و بعد از اون هم اگر امکانش وجود داشت باید گونه هایی احیا بشن که توی دوران اخیر و به دنبال فعالیت انسانی منقرض شدن. مثلا ببرتاسمانی یا دودو یا موآ و... . ماموتی که توسط خود طبیعت منقرض شده نیازی نیست دوباره به طبیعت برگرده مگر در حد و حدود آرمایشگاهی.