طنز؛ «مطمئن» با «ع» نیست
دهخدا پشت میزش نشسته بود و به شاگردها که در حال نقاشی کشیدن بودند نگاه میکرد. جدیدی مدام صورتش را به دفترچه نقاشی میچسباند و سعی میکرد با نقاشیاش سلفی بگیرد.
دهخدا پشت میزش نشسته بود و به شاگردها که در حال نقاشی کشیدن بودند نگاه میکرد. جدیدی مدام صورتش را به دفترچه نقاشی میچسباند و سعی میکرد با نقاشیاش سلفی بگیرد. غرضی با مداد رنگیهایش روی صورت شیبانی که خواب بود نقاشی میکشید. احمدینژاد مدادی قهوهای برداشته بود و کاغذی را رنگ میزد.
رسایی همچون مدلها روی نیمکت يله داده بود، مدادش را لای دندانهایش نگه داشته بود و کوچکزاده او را طراحی میکرد. همه ساکت بودند ناگهان بقایی گفت: «من میخوام رییسجمهور بشم». رسایی برای آنکه فیگورش به هم نخورد به آرامی کاغذی را روبهرویش نگه داشت، روی کاغذ نوشته بود: «مطمعنی؟»
دهخدا اخم کرد و گفت: «مطمئن با ع غلطه. باید از همزه استفاده کنی». رسایی و مشایی به هم لبخند زدند. احمدینژاد با همان لبخند دنداننمایَش گفت: «با ع قشنگتره». این را گفت و مداد قهوهایش را به بقایی داد و با شور و حرارت خاصی گفت: «پس از الان به بعد تو هم میتونی توی دفتر نقاشی من رنگآمیزی کنی». مطهری سگرمههایش در هم رفت و گفت: «اونی که شما دارین رنگش میکنید دفتر نقاشی نیست، نقشه جهانه».
دهخدا ناگهان دوزاریاش افتاد، نگاهی به دیوار و جای خالی نقشه انداخت و فریاد زد: «برای چی نقشه رو از روی دیوار برداشتین؟» مشایی گفت: «ایش! نقشه که ارث بابات نیست. برش داشتیم تا با نقاط مختلف دنیا آشنا بشیم».
دهخدا سوی احمدینژاد رفت و نقشه را از زیر دستش کشید و با بغض گفت: «نگاه کن تو رو خدا! برداشتن همهجا رو رنگ قهوهای زدن. برای چی روی شمال آفریقا نوشتی انگلیس؟» احمدینژاد پاسخ داد: «جاش همونجاس» دهخدا نفسی عمیق کشید و پرسید: «مطمئنی؟».
احمدینژاد دست گذاشت روی شانه بقایی و گفت: «همونقدر که مطمئنم این داداشمون رییسجمهور میشه». دهخدا پوزخند زد.
کواکبیان فریاد زد: «برو بابا». رسایی با اعتراض گفت: «چقدر داد و هوار میکنین. فیگورم به هم میخوره خب». کوچکزاده به رسایی گفت: «اخم نکن پوستت چروک ميشه اون وقت بهت رای نمیدنا».
دهخدا خودش را نیشگون گرفت و بعد همانطور که جای نیشگون را میمالید زیر لب گفت: «حالا مطمئن شدم که خواب نیستم!». این را گفت و نقشه سراسر رنگ شده با مداد قهوهای را به ظریف سپرد و گفت: «پاککن رو بردار و اینا رو پاک کن». بعد نشست پشت میزش و چشم دوخت به فیگور رسایی.
نظر کاربران
باحال بود.