طنز؛ ذکر شیخنا و مولانا غلامعلی حداد عادل (رحمها... علیه)
آن ادیب و شاعر فرزانه، آن دارای فرمایشات رندانه، آن در همه شوراها رییس، آن دارای نثری سلیس، آن استاد فلسفه، آن موافق زیاد کردن تعرفه، آن چهرهاش ملیح، آن نگارشش صحیح، آن سرهنگ فرهنگی، آن فرهنگ سرهنگی، آن قد بلند....
آن ادیب و شاعر فرزانه، آن دارای فرمایشات رندانه، آن در همه شوراها رییس، آن دارای نثری سلیس، آن استاد فلسفه، آن موافق زیاد کردن تعرفه، آن چهرهاش ملیح، آن نگارشش صحیح، آن سرهنگ فرهنگی، آن فرهنگ سرهنگی، آن قد بلند جوگندمی، آن سیاستمدار مردمی، استاد کامل، شیخنا و مولانا غلامعلی حداد عادل از بزرگان قوم اصولگرا بود و رییس بود، هرچند مرئوسی دوستتر داشت.
و ابتدای حال او آن بود که به آموزش و پرورش شده و کتابهای درسی اصلاح میکرد و تصمیم کبری و کوکب خانم زن پاکیزهای بود، مینبشت. مولانا علی لاریجانی گوید: به حجره غلامعلی رفتم. او را دیدم قلم در دست داشت و مینوشت. گفتم: «تو را با این مایه سیاستورزی، چه به کتاب درسی؟» گفت: «اینها همه درس سیاست است. ماجراهای خانواده آقای هاشمی که تمام شود، چوپان دروغگو میآید و بعد از آن همه میپرسند حسنک کجایی؟» و این از عجایب گفتار بود.
مریدی گوید: او را دیدم. ظرف نوتلا در دست داشت و میگریست. گفتم: «یا غلامعلی چه میشود تو را؟» گفت: «خواهم این نوتلا خوردن ولی نامش پارسی نیست و شرم دارم چیزی خورم که نام پارسی نداشته باشد». گفتم: «ولش کن بابا بیا نون بیار کباب ببر خودمون رو بازی کنیم». لختی در من نگریست و گفت: «فهمیدم اسمش را چه بگذاریم» و دست به قلم برد.
در خبر است که از هوادارن فرهنگ سنتی بود و با صنعتی شدن فرهنگ میانه خوبی نداشت. او را گفتند: «چه گویی در باب مدرنیته؟» گفت: «همین گویم که درمان همه بیماریها در همین چایی نبات خودمان است و هیچ احتیاجی به داروهای غربی نداریم».
او را گفتند: «کاندید شدن در انتخابات ریاست جمهوری دوستتر داری یا مجلس؟» گفت: «هردوانه».
شبی در مناجات میگفت: «خمیراک و کشلقمهام افزون کن و مرا از سر کاربرانی که با رایانک مالشی در جیکستان جیک میکنند در امان دار». به سرش ندا آمد که: «انصافا... اینا رو از کجا میآری؟»
او را گفتند: حالا که به تويیتر شدی یک واژه جایگزین برای لغت «فیلترشکن» بگو. گفت: «من میرم تو ولی تو نیا» و چسبانک خنده گذاشت.
نقل است که از دانشگاه بیرونش کردند. چون زیر همه سوالات امتحان مینوشت: «این سوال است یا تهمت؟»
و او را جملات عالی است. گفت: «با یک اختلاف بسیار جزئی در انتخابات شکست خوردیم» و گفت: «حاضریم لغات فارسی در اختیار فرهنگستان افغانستان بگذاریم» و گفت: «دلواپسها لایک کنید همدیگه رو پیدا کنیم» و گفت: «یک گزینه آس برای انتخابات ریاست جمهوری داریم».
چون او را وقت وفات آمد، گفت: «بعد از من حواستان به کارها باشد». گفتند: «کار شورای فلان؟» گفت: «نه». گفتند: «کار بنیاد فلان؟» گفت: «نه». گفتند: «کار هیئت امنا؟» گفت: «نه» و همین طور میگفتند و کارها را پایانی نبود. رحمه ا... علیه.
ارسال نظر