طنز؛ سیبزمینی: ساکتم، پس هستم!
اینطور که میگویند، گویا یکی از استادان دانشگاه زابل پس از بیان انتقاداتی از نحوه مدیریت دانشگاه- آن هم دریک گروه تلگرامی که اعضای هیأتعلمی دانشگاه عضوش بودهاند- به چهارسال زندان و ٧٥ ضربه شلاق محکوم شده است.
کلمات و ترکیبات تازه:
شلاق: وسیلهای آموزشی. وسیلهای که با استفاده از قانون پاسکال یک منتقد را قانع میکند.
قانون پاسکال: درحالت تعادل، یک سیال، فشار وارد بر آن را بدون کاهش به تمام دیگر نقاط سیال انتقال میدهد.
قانون پاسکال در دانشگاه زابل: فشار وارده بر استاد منتقد، بدون کاهش به تمام نقاط و ارکان دانشگاه منتقل میشود.
نقطه جوش: آستانه درد. نقطهای که درآن قطعنامهدان آدمی مورمورش میشود.
دانشگاه زابل: دانشگاهی است که در قرون وسطی و توسط مخترع گیوتین اختراع شد.
گروه تلگرامی: گروهک تلگرامی، نحله منحوط، یک مشت کلاغ فضول، گروهی که موجب چهل کلاغیزهشدن اخبار میشود.
استاد نمونه: استادی که پس از حضور خودجوش در سلف دانشگاه و خوردن سرمایه ملی پی به گناهان خویش میبرد و داوطلبانه درصف شلاق میایستد.
انتقاد: چیزی که سر سبز را بر باد میدهد. قبلا با زبان سرخ همراه بود. این روزها با انگشت سرخ جهت تایپ!
عضو: کسی که حق حضور دارد اما حق اعلام حضور نه!
چهارسال: دورهای که یک رئیسجمهوری فرصت دارد با برنامههایش کلیه تپهها را مورد عنایت قرار دهد.
چهارسال زندان: فرصتی استثنایی برای دورکردن کسانی از خیال خام رئیسجمهوریشدنشان. بهانهای برای رهایی از کابوسهای مکرر چهار یا هشتساله!
راویان شکرشکن: چند ماهش هم کافی است!
نمونه: بقایی
مدیریت: نوعی معبد بودایی که بدون تشریفات نمیتوان درونش پرید. مکان تلاقی قدرت و بیخردی
درخواست هفته: جمعی از کاربران اینترنتی خواهان عضویت دونالد ترامپ درآن گروه تلگرامی شدند تا پس از بیان انتقادهایش هزینهاش را هم یا از جیب مبارک بپردازد یا برود زندان و شلاق نوش جان کند.
کاپیتان تیمملی کشتی آزاد آمریکا (جردن باروز): هرگونه فعالیت ما در تلگرام تکذیب میشود. تلگرام بیخ ریش خودتان. نخواستیم. مرسی. اَه!
دانشجو خطاب به راننده تاکسی: چرا گرون کردی؟ هنوز که سال نو نشده.
راننده تاکسی خطاب به دانشجو: گِل بگیرن اون دانشگاهتونو. میخواهند استادتان را شلاق بزنند آنوقت به جای اعتراض به آن موضوع به کرایه من بند کردهای؟
راننده تاکسی کناری پشت چراغ قرمز: بهش بگو مَشتی گرونی به خاطر تأثیر ضربه شلاق بر نوسانات بازار ارزه.
سیبزمینی: ساکتم، پس هستم!
گلابی: شیرینم، پس هستم!
استاد نمونه: نه شیرینم نه ساکت. پس نیستم!
کارگردان قلب یخی: کات! ببین این فیلمهایی که الان گرفتی، سینمایی بود یا مستند؟
خشایارشاه: هوی پسر! یعنی اون موقعها دانشگاه نداشتیم که استادش را شلاق بزنیم؟بیخود بند کردیم به دریاها. هیچ بزرگتری نبود گوشم را بگیره بگه اشتباه میزنی عمو؟
آخرین پیام تلگرامی یکی از استادان عضو همان گروه: سخنچین بدبخت هیزمکش است.
پاسخ عضوی دیگر ازهمان گروه: کند هر جنس با هم جنس پرواز... کبوتر با کبوتر، باز با باز!
عقاب: چون نیک نظر کردم پر خویش در آن دیدم!... گفتم ز که نالم که از ماست که بر ماست
ارسال نظر