دهخدا کتاب فارسی را باز کرد و گفت: «چاوشی صفحه بیست و سوم رو بخون!» چاوشی از جایش برخاست، سوی تختهسیاه رفت و با گچ نوشت: «ما سرما خوردیم، حتا نمیتونیم حرف بزنیم چه برسه به خوندن»
دهخدا کتاب فارسی را باز کرد و گفت: «چاوشی صفحه بیست و سوم رو بخون!» چاوشی از جایش برخاست، سوی تختهسیاه رفت و با گچ نوشت: «ما سرما خوردیم، حتا نمیتونیم حرف بزنیم چه برسه به خوندن» دهخدا اخم کرد و گفت: «چرا حتی رو با الف نوشتی؟» اما چاوشی پاسخی نداد. آذر اعتراض کرد و گفت: «چاوشی صداش رو با ماشین درست میکنه».
چاوشی سگرمههایش در هم رفت، موبایلش را زیر چانهاش نگه داشت، نفسش را حبس کرد و با صدایی لرزان شروع کرد به خواندن. سعیدی خندید و گفت: «چاوشی داره از سوراخ دماغش فیلم میگیره». دهخدا فریاد زد: «ساکت!» بعد گوش چاوشی را پیچاند و گفت: «نفس بکش بچه! رنگت پرید از بس نفست رو نگه داشتی». چاوشی خواندن را قطع کرد و نفس کشید. نیکپی به روحانی گفت: «صورتش بنفش شده». روحانی لبخند زد و گفت: «عزیزم!» دهخدا با گچ روی تخته نوشت: «واژههایی که به «ی» ختم میشن نباید به عمد با الف نوشته بشن». جدیدی پرسید: «یعنی ما باید به جای جدیدی بنویسیم جدیدا؟» دهخدا نفسی عمیق کشید و گفت: «نخیر.
برخی کلمات با «ی» نوشته میشن اما صدای «آ» میدن، مانند «حتی»، «منتهی» و غیره.» میرسلیم ناگهان برآشفت و گفت: «این سیاستهای دوگانه نوشتاری برای چیست؟ آیا وقت آن نرسیده که ما سیاستی واحد در نوشتن انتخاب کنیم؟» سلیمینمین گفت: «ما اصولگراها کاندیدایی واحد در این بخش خواهیم داشت». کواکبیان با پوزخند گفت: «فعلا که به اندازه یک اتوبوس شرکت واحد کاندیدا دارین شماها». چاوشی تا این حرف را شنید خندید. آذر گفت: «چاوشی با صدای خودش نمیخنده. حتی خندهاش هم ماشینیه». دهخدا با کلافگی گفت: «شما چه گیری دادی حالا؟». بعد رو کرد به چاوشی و گفت: «شما هم توی ماشین نخون دیگه». چاوشی دوباره موبایلش را زیر چانهاش نگه داشت و شروع کرد به خواندن.
دهخدا سوی جدیدی رفت و پرسید: «این چرا هی موبایلش رو میگیره زیر چونهاش؟» جدیدی بادی به غبغبش انداخت و پاسخ داد: «افق درست زاویه بدنش رو پیدا کرده!» دهخدا سوی چاوشی رفت، دست روی شانهاش گذاشت و گفت: «پسرم! بعضی وقتها آدم از خودش دفاع نکنه به نفعشه». آذر یکهو گفت: «چاوشی دفاعش مال خودش نیست. دفاعش رو با ماشین درست میکنه».دهخدا گوش آذر را پیچاند و گفت: «بازی کردن با آبروی مردم درست نیست، حتی اگه ادعات درست باشه». میرسلیم ناگهان جیغ کشید. دهخدا همانطور که از ترس میلرزید، پرسید: «چی شد؟» سلیمینمین گفت: «هیچی. از خوشحالی جیغ کشید. آخه باهنر بهش گفت تو و ده نفر دیگه کاندیدای نهایی ما هستین». آذر گفت: «میرسلیم با صدای خودش جیغ نکشید». دهخدا بدون اینکه چیزی بگوید سراغ کیفش رفت و قرص اعصابش را بلعید.
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
نظر کاربران
جالب بود
ولی مگر ی کنسرت چقدر سخته خوب کنسرت زنده بزاره چاوشی
خیلییییییییییییی خوب و هوشمندانه بود،آفرین