به محض اینکه در بنگاه معاملات ملکی را باز کردم بنگاهی که تا قبل از آن مشغول تعقیب یک مگس روی میزش بود آمادگی جسمانی خودش را با جهشی بلند به سوی در نشان داد و من را نشاند و برایم چای آورد.
به محض اینکه در بنگاه معاملات ملکی را باز کردم بنگاهی که تا قبل از آن مشغول تعقیب یک مگس روی میزش بود آمادگی جسمانی خودش را با جهشی بلند به سوی در نشان داد و من را نشاند و برایم چای آورد.
- خب، در خدمتم، بفرمایید. + یه خونه خوب میخواستم! - خونه خوب... بسیار عالی. چند نفر هستین؟ + من دو نفر هستم. - بله؟ + چیزه... ما دو نفر هستیم. من و همسرم. - آهان، برای اجاره میخواین یا خرید؟ + هر چی خدا بخواد. - بسیار عالی. ببینم برای این زوج خوشبخت چه خونهای داریم. (فایلش را ورق میزند) یه پنت هاوس تو الهیه دارم، پونصد متر، فول امکانات! + چه عالی. چند؟ - مفت، چهار میلیارد پیش، سی میلیون اجاره. + (حال غریبی بهم دست میدهد) ببخشید سرویس کجاست؟ - چیزی شده؟ حالتون خوبه؟ + چیزی نیست.
چایی رو از ترس ریختم رو شلوارم. (چند دقیقه بعد از سرویس بهداشتی برمیگردم) + ببینید آقای بنگاهی! ما یه مشکلی داریم. - جانم؟ بودجه تون نمیرسه؟ + راستش من و همسرم یه کم سرمایی ایم. برای همین سخته مونه تو پنت هاوس، اجاره موتورخونه این برجی که فرمودین چند؟ - اون فروشیه واسه اجاره نیست. + پس یه کم پایینتر اگه میشه... - (فایل را ورق میزند) پایین تر... پایین تر... صد و پنجاه متری، سیصد پیش، ده اجاره. + اجاره ش یه کم بالاست. - خب هفتصد، چهار هم داریم. + این دیگه پیشش خیلی زیاد شد! - دوست عزیز تکلیف ما رو روشن کن. بالاخره چه حدود قیمت میخوای؟ + یه خونه نقلی دو نفره کوچولوی ساده و باصفا. طرفای مرکز. - یه مورد دارم، طرفای جمهوری، هفتاد متری، سی، یک و نیم. + خیلی خوبه. من با این مورد خیلی احساس نزدیکی میکنم. - چطور؟ + حقوق من هم دقیقاً یک و نیمه.
+ پس اینم منتفیه. - آره بیزحمت یه ارزونتر جور کن. + بذار بگردم... آهان... این خوبه. پول پیش نمیخواد، فقط ششصد اجاره. + چقدر خوب. شرایطش چیه؟ - حفاظ داره، غذا هم میدن، از نظر بهداشتی هم بهتون رسیدگی میکنن. فقط صاحبخونه یه شرط داره. + چه شرطی؟ - باید روزی یه شونه تخم مرغ تولید کنین. + آخه برای چی؟ - چون اینجایی که عرض کردم لونه مرغه. + (کمی فکر میکنم) نه متأسفانه تولید در این حد در توانمون نیست. - پس من یه پیشنهادی براتون دارم. (از توی کشوی میز کتاب مسخ کافکا را در میآورد) اینو بگیر عمو جون. ببین کاراکتر اصلی چیکار کرد، تو هم همون کارو بکن، ایشالا تبدیل بشی و بتونی دست همسرتو بگیری و بری در اعماق زمین زندگی کنی.
خدا خیرش بده. الان دو هفته است کتاب رو خوندیم. الان تو همون پنت هاوس اولی زندگی میکنیم. فقط یه کم تاریکه و بو میده. غیر از این هیچ مشکلی نداره.
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
ارسال نظر