۴۸۳۰۸۵
۵۰۲۰
۵۰۲۰
پ

طنز؛ رازداری بیمار و اختراع تلگرام

دو بیمار در اتاق بیمارستانی با هم بستری بودند. یکی از دو بیمار، توان حرکت نداشت و آن یکی هر روز از روی تختش بلند می‌شد و کنار پنجره می‌رفت و برای آن بیماری که توان حرکت نداشت، از چیزهایی که بیرون پنجره بود می‌گفت تا...

احسان بهرام غفاری در ضمیمه طنز روزنامه قانون نوشت:

دو بیمار در اتاق بیمارستانی با هم بستری بودند. یکی از دو بیمار، توان حرکت نداشت و آن یکی هر روز از روی تختش بلند می‌شد و کنار پنجره می‌رفت و برای آن بیماری که توان حرکت نداشت، از چیزهایی که بیرون پنجره بود می‌گفت تا آن یکی حوصله‌اش سر نرود. روزها بدین منوال می‌گذشت و آن بیماری که می‌توانست از جایش بلند شود و راه برود، هر روز این کار را تکرار می‌کرد تا اینکه یک روز افتاد و مرد. بیماری که نمی‌توانست از جایش تکان بخورد، از اینکه یک دوست واقعی را از دست داده، بسیار ناراحت بود.
دیدن تخت خالی او انگار چنگ به دلش می‌زد و دلش برای دوست مرده‌اش خیلی تنگ شده بود. یک هفته بعد، بیمار دیگری را به اتاق آوردند. آن بیمار هم زیاد حالش بد نبود و می‌توانست راه برود. پس بیماری که توان حرکت نداشت از او خواست که کنار پنجره برود و اتفاقات بیرون را برایش بازگو کند تا او حوصله‌اش سر نرود. اما بیماری که توان حرکت داشت اخمی کرد و گفت: مگر بیکارم؟! بیماری که توان حرکت نداشت سعی کرد دل او را با محبت به دست بیاورد، پس دوباره گفت: از شما خواهش می‌کنم که این لطف را در حق من انجام دهید. من توان حرکت ندارم و بیمار قبلی که جای شما بود، هر روز این لطف را در حق من می‌کرد تا زمان برای من زودتر بگذرد.

بیمار جدید بی‌اعتنا گفت: نوکر بابات که نیستم. هر وقت خودت خوب شدی پاشو برو بیرون رو نگاه کن.

بیماری که توان حرکت نداشت دلش شکست. پس دوباره گفت: اما بیمار قبلی همیشه این کار را برای من می‌کرد و هیچ‌وقت هم خم به ابرو نیاورد.

بیمار جدید گفت: قطعا روانی بوده. مگر می‌شود یک نفر هر روز بیرون را ببیند و تعریف کند؟!

بیمار بی‌حرکت گفت: حالا که شده و او این کار را می‌کرد و قطره اشکی از کنار چشمانش به پایین غلطید.

بیمار جدید دلش سوخت و بلند شد رفت کنار پنجره. بیرون را نگاه کرد و با تعجب گفت: اما این‌جا که فقط یک دیوار سیمانی است. بیماری که توان حرکت نداشت زد زیر خنده. آنقدر خندید که دلش درد گرفت. بیمار جدید متعجبانه او را نگاه کرد. وقتی بیماری که توان حرکت نداشت توانست جلوی خنده‌اش را بگیرد، بیمار جدید از او خواست که دلیل خنده‌اش را بگوید. بیماری که توان حرکت نداشت از بیمار جدید خواست که گوشش را نزدیک او بیاورد و در گوش او گفت که چرا می‌خندد. بیمار جدید هم پس از شنیدن دلیل خنده بیماری که توان حرکت نداشت، زد زیر خنده و آن‌قدر خندیدند تا سرپرستار صدای آن‌ها را شنید و به اتاق آن‌ها آمد تا علت را جویا شود.
بیماری که توان حرکت نداشت در گوش سرپرستار علت خنده را گفت و سرپرستار هم زد زیر خنده. کم‌کم پرستارهای دیگر، پرسنل اتاق عمل، تاسیساتی‌های بیمارستان، دکترهای بخش اورژانس و دیگر دکترهای بخش، ملاقات‌کنندگان و هر کس که صدای خنده را از آن اتاق شنیده بود وارد آن اتاق می‌شد و وقتی جریان خنده را در گوش‌شان می‌گفتند، آن‌ها هم می‌زدند زیر خنده. بدین ترتیب قانون رازداری بیمار و بیمارستان بنا شد، اما سال‌ها بعد که اینستاگرام و تلگرام اختراع شد، این قانون زیرسوال رفت و چیزهایی نمودار شد که زبانم لال است از گفتنش.
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با 15 سال گارانتی 10/5 ميليون تومان

>> ویزیت و مشاوره رایگان <<
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

ارسال نظر

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج