طنز؛ چنین میگفت روزی ریزگردی
مهدی استاد احمد در ضمیمه طنز روزنامه قانون نوشت:
چنین میگفت روزی ریزگردی
اگر که مالت روی من بپاشی
نه من اینقدر در زحمت میافتم
نه تو اینقدر دلآشفته باشی
چنین میگفت روزی ریزگردی
که از آوارگی تنخستهام من
اگر که پشت گوشت را تو دیدی
دو ساعت چشم خود را بستهام من
دو ساعت مرخصی حتی ندارم
مگر با مرخصی قدری شوم شاد
دوباره باز هم هنگام کار است
همین که میوزد یکمرتبه باد
درسته! مرخصی تشدید دارد
ولی تشدید را شاعر نخورده
به قدری باد اینجاها وزیده
که تشدید مرا هم باد برده
چنین میگفت روزی ریزگردی
اگر که مالت روی من بپاشی
نه من اینقدر در زحمت میافتم
نه تو اینقدر دلآشفته باشی
چنین میگفت روزی ریزگردی
که از آوارگی تنخستهام من
اگر که پشت گوشت را تو دیدی
دو ساعت چشم خود را بستهام من
دو ساعت مرخصی حتی ندارم
مگر با مرخصی قدری شوم شاد
دوباره باز هم هنگام کار است
همین که میوزد یکمرتبه باد
درسته! مرخصی تشدید دارد
ولی تشدید را شاعر نخورده
به قدری باد اینجاها وزیده
که تشدید مرا هم باد برده
چرا از من نمیترسید دیگر
خطرناکم، مضرم، ریزگردم
ولی عادی شدم از فرط تکرار
بهنوعی مثل طرح زوجوفردم
اگر در فکر خود هم نیستید، آه
کمی باشید در اندیشه من
که خیلی خستهام از باد و توفان
به فکر حال من باشید لطفا
پ
ارسال نظر