طنز؛ پیشی گیرها
مردی دو بادیه نشین را دید که در سخن گفتن از یکدیگر پیشی می گرفتند. پرسید: «چه دروغی می گویید؟» گفتند: «ستایش تو.»
مردی دو بادیه نشین را دید که در سخن گفتن از یکدیگر پیشی می گرفتند. پرسید: «چه دروغی می گویید؟» گفتند: «ستایش تو.» گفت: «ستایش مال شبکه سه بود، من مال شبکه چهارم.» گفتند: «پس واسه همینه که تا حالا ندیدیمت!»
مردی دو بادیه نشین را دید که در سخن گفتن از یکدیگر پیشی می گرفتند. پرسید: «چه دروغی می گویید؟» گفتند: «ستایش تو.» گفت: «ـوی روم هم بگین خرکیف شم.»
مردی دو بادیه نشین را دید که در سخن گفتن از یکدیگر پیشی می گرفتند. پرسید: «چه دروغی می گویید؟» گفتند: «دروغ گو جد و آبادته!» و او را داخل بادیه بردند و بسیار زدند.
مردی دو بادیه نشین را دید که در سخن گفتن از یکدیگر پیشی می گرفتند. پرسید: «شام چی داریم؟» گفتند: «حواسمون رو پرت نکن، داریم از هم پیشی می گیریم.» و سرعت حرف زدن را بالا بردند.
مردی دو بادیه نشین را دید که در سخن گفتن از یکدیگر پیشی می گرفتند. پرسید: «چه دروغی می گویید؟» گفتند: «تورم نقطه به نقطه اعلام می کنیم.» مرد موزی برداشت و پش از سیاسی شدن بحث گریخت.
مردی دو بادیه نشین را دید که در سخن گفتن از یکدیگر پیشی می گرفتند. از هر دوی آن ها پیشی گرفت و به مقام اول رسید.
مردی دو بادیه نشین را دید که در سخن گفتن از یکدیگر پیشی می گرفتند. آیتم گوی ۱۲۰ کیلویی را هم به رقابتشان اضافه کرد تا آیتم، آیتم سنگینی شود.
مردی دو بادیه نشین را دید که در سخن گفتن از یکدیگر پیشی می گرفتند. پرسید: «چه دروغی می گویید؟» گفتند: «داریم از بازی های زیبای لیگ تعریف می کنیم.» مرد به آن ها پیوست.
مردی دو بادیه نشین را دید که در سخن گفتن از یکدیگر پیشی می گرفتند. جلو رفت و گفت: «ئه، پیشی ^_^» و پیشی را ناز کرد!
مردی دو بادیه نشین را دید که در سخن گفتن از یکدیگر پیشی می گرفتند. آن ها را به عنوان سخنگوی حزب خط خطی انتخاب کرد.
بازیگری دو بادیه نشین را دید که در سخن گفتن از یکدیگر پیشی می گرفتند. پرسید: «چه دروغی می گویید؟» گفتند: «دوست داری چه دروغی بگوییم عسیسم؟» چندی بعد، یالثارات اصطلاح آلبالوی جنسی را ابداع کرد.
مردی دو بادیه نشین را دید که در سخن گفتن از یکدیگر پیشی می گرفتند. دو بادیه نشین مرد را ندیدند. مرد بادیه و محتویاتش را برد و آن ها نفهمیدند. (کلید اسرار- عاقبت زیاد فک زدن)
ارسال نظر