طنز؛ بر فوتبال و هرچه که هست
بر فوتبال و هرچه که هست/ خواستم شعر خوب در بکنم/ قصد مضمون تازهتر بکنم/ از بهار و امید بنویسم/ چیزهای جدید بنویسم/....
بر فوتبال و هرچه که هست
خواستم شعر خوب در بکنم
قصد مضمون تازهتر بکنم
از بهار و امید بنویسم
چیزهای جدید بنویسم
لیک چون بنده لُنگیام، فعلن
حال من نامساعد است خفن
خواستم با هزار خوشحالی
بنگرم شادمانه فوتبالی
اولش تیم سرخ، ظرف سه سوت
زد به سمت حریف گل با شوت
بعد گل شش دقیقه شاخ شدیم
بعد آن ناگهان فراخ شدیم
تپ و تپ هی زدند و هی خوردیم
چی شد و کی زدیم و کی خوردیم؟
تیم شد بی هوا سراسیمه
سه گلِ خورده ظرف یک نیمه
منِ کم جنبه هم شدم عصبی
پشت هم فحشهای بی ادبی
فحشهای مناسب داعش
«نکبت» و «بی نزاکت» و غیره..
نیمه بعد بر همین منوال
هی بکش زیرش و بکن ارسال
حاصلش اوت و کرنر و دعوا
سر یک فُل، کشاکش و بلوا
رحمتی هم همیشه آماده
(بچه ناف خانی آباده)
فاز لاتی گرفت و روداری
گفت الفاظ چارواداری
خاطر «سِد جلال» را آزرد
توی وقت اضافه بد گل خورد
آخرش مثل جاهلان قدیم
بعد بازی دلاوران دو تیم
این یکی موي آن يكي بکشید
وان گریبان این يكي بدريد
خاطرم رنجه گشت و دل بشکست
فحش بر فوتبال و هرچه که هست...
نظر کاربران
من جای این فوتبال بودم رحمتی که مثلا کاپیتان و سابقه ملی داره را ی تنبیهی میکردم دیگه وقتی تیمش جلو هست و کاپیتانم هست تیم را نابود نکنه اگر مساوی میشد چطور با وجدانش کنار میومد