زندگی عجیب تونیا از دو سالگی
زنی که همخانه گرگها است!
تونیا البته همچنان با زندگی قفسی گرگها مشکل دارد اما چارهای ندارد؛ انتخابهایش خارج از زندگی در اسارت و یا مرگ گرگها نیستد. علاوه بر آن، گرگهای آنجا پلی میان انسانیت و مابقیِ طبیعت هستند.
به گزارش بی بی سی انگلیسی، گرگها مستقیم در چشمانم زل زدهاند. وقتی به چشمهایشان خیره میشود، حس میکنم نگاه نافذِ چشمان زرد و خاکستری رنگشان در عمق گوشت و استخوانم رخنه کرده است. آنها فقط چند متری با من فاصله دارند. با پاهای کشیدهشان قدم میزنند و سرهایشان را از سر کنجکاوی مدام بالا و پایین میکنند.
صدای آواز به گوش میرسد. زنی با موهای مشکی براق به سمتم میآید. او دستهای از مریم گلیهای خشک شده را روشن میکند و سپس دودش را با حرکات دست به سمتم هدایت میکند. حواسم از گوشتخواران وحشی اطرافم پرت میشود و به کاهنه مقابلم توجه میکنم. صدای زمزمه آواز بلندتر میشود. آن زن یک کیسه ساخته شده از پوست آهو را دور گردنم میاندازد و با زبانی قدیمی و فراموش شده زمزمه میکند.
دود سراسر بدنم را فرا گرفت. سرعت گام برداشتن گرگها آهستهتر شد. یکی از آنها زوزهای آرام کشید: شاید هیجان زده شده و یا نگران است! داشت برای من مجوز ورود به حلقهای خاص صادر میشد؛ هر کسی چنین امکانی را ندارد.
ناگهان مادر گرگها به انگلیسی به من گفت که "تو روح بومی داری." آفتاب غروب کرده و دسته خشک شده مریم گلی کاملا به خاکستر تبدیل شده و مراسم آیینی نیز به اتمام رسیده است. تونیا لیتل وولف کارلونی (Tonya Littlewolf Carloni) میخندد. یک گرگ نر صورتش را به سمت آسمان کرده و زوزه میکشد. گرگهای دیگر هم به تبعیت زوزه میکشند.
در افسانهها آمده که زوزه گرگها شوم و نشانه خطر است. اما با زوزههای همزمان گرگها، تونیا چشمانش را بسته و لبخند میزند. زمان زیادی را صرف این کار میکنیم؛ انگار به دوران ماقبل تاریخ برگشتهایم. تونیا سپس به من نگاه میکند. چشمان آبی رنگش برق میزند. او میگوید: «گرگها تو را به عنوان برادرشان پذیرفتهاند. تو دیگر یک گرگ از نژاد Chiricahua Mescalero Apache هستی.»
تونیا زندگیاش را در کنار گرگها گذرانده است
تونیا دوست ندارد کسی از محل زندگیاش خبر داشته باشد زیرا قبلا به مشکل برخورده است. چند نفری تلاش کرده بودند که گرگها را اذیت یا آزاد کنند. تونیا میگوید: «این گرگها شکارچی وحشی نبودهاند البته اهلی هم نیستند؛ آنها را نجات دادم زیرا به تنهایی زنده نمیماندند.»
برخی از گرگها دورگه گرگ - سگ یا گرگ - کایوتی هستند. البته همه آنها درشت هیکل و تنومند هستند. هر کسی در نگاه اول از آنها میترسد اما میتوان در کنارشان آرام گرفت.
یکی از گرگهای تونیا
تونیا میگوید: «آنها عادت کردهاند. حتی یک روز هم دوام نمیآورند. خودم هم دوست دارم آزادشان کنم اما اینجا خوشحالاند. دوست ندارم ببینم در قفس باشند.»
گرگها همواره به آزادی خود شهرت داشتهاند. قلمرو گرگها بر روی زمین نزدیک به 2600 کیلومتر مربع است. اما در آن پناهگاه، آنها باید به ابعاد بسیار کوچکی بسنده کنند.
زندگی در اسارت بهتر از مرگ نیست؟
این سوال را مدام با خودم تکرار میکنم. تونیا همین منطق را پیش گرفته است.
گرگی در حال حمام کردن
گرگها از مدتها پیش مورد آزار انسانها قرار گرفتهاند
روزگاری بود که گرگها بزرگترین جمعیت پستانداران در خشکی را تشکیل میدادند. فقط نزدیک به دو میلیون گرگ در آمریکای شمالی زندگی میکردند که تقریبا همه آنها توسط ما انسانها کشته شدهاند.
انواع تاکتیکهای قتل و شکنجه به شکل بیرحمانهای علیه گرگها به کار گرفته شده است: سیانور، آرسنیک، تیراندازی از هواپیما و بالگرد و حتی دینامیت گذاری آشیانه گرگها صرفنظر از اینکه نوزادانشان نیز در آنجا زندگی میکنند.
میلیونها گرگ مردند. هزاران جانوران دیگر مانند کایوتی، روباه، راکُن، عقاب، شاهین و سگهای شکاری به اشتباه سمهای مخصوص کشتن گرگها را خوردند.
گرگها تهدیدی همچون سرخپوستها
گرگ زدایی در غرب همواره به عنوان یک ارزش به شمار رفته است. این جانوران همچون سرخپوستهای آمریکا تهدیدی برای برقراری نظم و قانون محسوب میشوند.
زمانی گرگ خاکستری به وفور در آمریکا دیده میشد
نکته عبرت انگیز اما این است که گرگها بسیار کمتر از آنچه انتظار میرود مسئول مرگ و میر گاوهای چوپانان است. این رقم در ایالات متحده کمتر از 4 درصد کل تلفات گاوها بوده است. در حالی که مرگ ناشی از بیماری و حمله کایوتی، شیر کوهی، خرس و جانوران دیگر بیشتر از تلفات ناشی از حمله گرگها است.
تونیا در کنار یکی از گرگهایش - گرگهای تونیا در امنیت کامل زندگی میکنند اما آزاد نیستند
تونیا ۱۰ گرگ را در حال حاضرش در پناهگاهش نگهداری میکند. گرگها میتوانند تا دو هفته بدون غذا زنده بمانند و در هر وعده غذایی میتوانند تا ۹ کیلوگرم غذا بخورند. در این پناهگاه، هزینه هر هفته غذایشان ۱۵۰۰ دلار برای هر گرگ تمام میشود. خرج آب، برق، کارکنان، نگهداری، حصارکشی و ساخت و سازهای دیگر نیز را باید حساب کرد. تمام این مخارج از مبالغ اهدایی بازدیدکنندگان تهیه میشود.
هزینهها و دشواریهای تاسیس و نگهداری آن مرکز آنقدر سنگین است که فقط شخصی کاملا مصمم مانند تونیا میتواند یکی از آنها را تاسیس کند.
تونیا لیتل وولف کارلونی
زندگی عجیب تونیا از دو سالگی!
مادر تونیا در دهه ۵۰ دخترش را در ازای دریافت مبلغی به یک خانواده سفید پوست در بورلی هیلز فروخت. اما پدربزرگ تونیا او را ربود تا نوهاش در نیومکزیکو زندگی کند. به همین دلیل خودش میگوید که «در دو جهان بزرگ شده است.»
او میگوید: «پدربزرگم در نیومکزیکو یک مرکز نگهداری از حیوانات داشت که شیرکوهی و گرگها را نیز در آن نگه میداشت. او به من آموخت که چگونه با گرگها دوست باشم. بعد به من یاد داد که از حیات وحش باید مراقب کرد.»
به تونیا در سن دو سالگی یک گرگ کوچک به عنوان حیوان خانگی داده شد. تونیا در دوران جوانی به عنوان بازیگر و مدل فعالیت میکرد و چندین مرتبه به همراه گرگها مقابل دوربین ظاهر میشد.
این گرگها عمرشان را پشت حصارهای فلزی میگذارند
تونیا در حال غذا دادن به یکی از گرگها
تونیا گاهی اوقات این گرگها را با خود به مدرسه میبرد تا بچهها با ماهیت گرگها آشنا شوند. یکی دیگر از کارکردهای گرگها کمک به سربازانی است که دچار اختلال استرسی پس از ضایعه روانی (PTSD) است.
تونیا حالا ۶۴ ساله شده و با بیماری سرطان دست و پنجه نرم میکند. خودش باور دارد که بیماریاش به لطف همین گرگها تا حدودی التیام یافته است. اما بحران پناهگاه همچنان پابرجاست. یکی از مشکلات، هوای گرم دره کالیفرنیا است زیرا گرگها به دماهای پایینتری عادت دارند.
برخی از گرگها نیز پیر شدهاند؛ مثلا پای یکی از آنها به خاطر وجود یک تومور قطع شد و آن گرگ فقط با سه پا حرکت میکند. تونیا به دلیل عدم حمایت مقامات ایالت کالیفرنیا در این فکر است که پناهگاهش را به ایالتی دیگر منتقل کند.
تونیا تصمیم گرفته مرکزش را به کلرادو منتقل کند
ملاقات با گرگها میتواند بسیار لذت بخش باشد
تونیا البته همچنان با زندگی قفسی گرگها مشکل دارد اما چارهای ندارد؛ انتخابهایش خارج از زندگی در اسارت و یا مرگ گرگها نیستد. علاوه بر آن، گرگهای آنجا پلی میان انسانیت و مابقیِ طبیعت هستند. آنها به ما کمک میکنند تا دید بهتری به "برادران و خواهران چهارپایمان" داشته باشیم.
ارسال نظر