طنز؛ ذکر شیخنا و مولانا دونالدجان ترامپ
آن تاجر خوش‌قواره، آن دومین معجزه هزاره، آن کارآفرین پرثمر، آن مرتکب رفتارهای پرخطر، آن کِشنده دیوار، آن باعث خجالت علم آمار، آن صاحب امضا، آن بن کننده ویزا، آن پدرِ خاله ایوانکا، آن رییس‌جمهورِ یونایتد استیتز آو اَمریکا، آن در...
حسام حیدری در ضمیمه طنز روزنامه قانون نوشت:
آن تاجر خوش‌قواره، آن دومین معجزه هزاره، آن کارآفرین پرثمر، آن مرتکب رفتارهای پرخطر، آن کِشنده دیوار، آن باعث خجالت علم آمار، آن صاحب امضا، آن بن کننده ویزا، آن پدرِ خاله ایوانکا، آن رییس‌جمهورِ یونایتد استیتز آو اَمریکا، آن در سیاست همچون جیسون استاتهام، شیخنا و مولانا دونالد جان ترامپ (زلفه زرد و زبانه سرخ) وارث کشوری فقیر و گرسنه بود و همتی عالی و نفسی گیرا داشت و چون به کاخ سفید می‌شد، همیشه سیفون می‌کشید که شاعر گوید:
خواهی که نبیند احدی این هنرت را
برخیز و بکش سیفون بالای سرت را
در ابتدای کار او آورده‌اند که پول هیچ نداشت و تاجر نشده بود و با دمپایی لاانگشتی و زیرشلواری در شهر می‌شد. مگر مریدی او را دید و گفت: «دوست داری سال دیگه بنز بخری؟ با پنبه‌ریز آشنا هستی؟» و او را پرزنت کرد و زیر شاخه شد. یک ماه نشد که بنز داشت و سهام بنک آو آمریکا و سیتی‌گروپ و کاترپیلار خرید و این‌ها همه از معجزه نتورک مارکتینگ بود. (حالا باز تو نیا و خودت رو لوس کن.)
نقل است که نظرکرده بود و مولانا مایک پنس (سلمه‌ا...) از وی نقل کند که گفت: «شب بعد از انتخابات خوابی بس عجیب دیدم. در عالم رویا مردی گندمگون به من نزدیک شد که کاپشن به تن داشت و با چشمانی تنگ لبخند می‌زد. او را گفتم تو کیستی؟ گفت من از شما می‌پرسم تو کیستی و چرا انقدر ناراحتی؟ چی شده؟ چی شده؟ گفتم در انتخابات ریاست جمهوری انتخاب شده‌ام اما کشورداری هیچ ندانم. مرد دستی روی سرم کشید و رفت. چون از خواب پریدم آداب کشورداری همه می‌دانستم.» و این از کرامات بود.
در طریقت او آورده‌اند که مرد زندگی بود و سر به زیر بود و شب راس ساعت 7 خانه بود و (به هر سه زنش) وفادار بود. و او همان است که گفت: «هیچ کس اندازه من به زنان احترام نمی‌گذارد» و کسی چیزی نگفت و ما هم نمی‌گوییم.
حاج عبدا... را گفتند: «چه گویی در مورد موهای مولانا ترامپ که زرد است و به پشمک تو ماند»، گفت: «همین گویم که من دنیا با پشمکم گرفتم و او دنیا را به پشمکش نگیرد» و این از عجایب گفتار بود.
و او را کلمات عالی است. گفت: «من داعش را نابود می‌کنم» و گفت: «میک آمریکا گریت اگین» و گفت: «به هیچ کس ویزا نمیدم، نوموخوام» و گفت: «یک روز رفته بود بوق که یک دفعه یک پلنگ بوق بعدش گفتم بوق اونم گفت بوق و یکدفعه بوق بوق بوق» و ما نیز هیچ نفهمیدیم.
و او همان است که پس از انتخاب شدنش، آمار مطالعه در ایران تغییر کرد تا جایی که مولانا کریمی قدوسی گفت: «طبق مطالعه‌ای که من انجام داده‌ام، ترامپ قبل از اینکه یک استراتژیست باشد، یک بسازبفروش است. ترامپ قابل مدیریت است» و این‌ها خود به تنهایی گفت.
و این بود حال بزرگ پرزیدنتی که ویزا نمی‌داد. احمق کسی که دل در این گیتی غدار فریبکار بندد که نعمتی دهد و زشت بازستد.
آن تاجر خوش‌قواره، آن دومین معجزه هزاره، آن کارآفرین پرثمر، آن مرتکب رفتارهای پرخطر، آن کِشنده دیوار، آن باعث خجالت علم آمار، آن صاحب امضا، آن بن کننده ویزا، آن پدرِ خاله ایوانکا، آن رییس‌جمهورِ یونایتد استیتز آو اَمریکا، آن در سیاست همچون جیسون استاتهام، شیخنا و مولانا دونالد جان ترامپ (زلفه زرد و زبانه سرخ) وارث کشوری فقیر و گرسنه بود و همتی عالی و نفسی گیرا داشت و چون به کاخ سفید می‌شد، همیشه سیفون می‌کشید که شاعر گوید:
خواهی که نبیند احدی این هنرت را
برخیز و بکش سیفون بالای سرت را
در ابتدای کار او آورده‌اند که پول هیچ نداشت و تاجر نشده بود و با دمپایی لاانگشتی و زیرشلواری در شهر می‌شد. مگر مریدی او را دید و گفت: «دوست داری سال دیگه بنز بخری؟ با پنبه‌ریز آشنا هستی؟» و او را پرزنت کرد و زیر شاخه شد. یک ماه نشد که بنز داشت و سهام بنک آو آمریکا و سیتی‌گروپ و کاترپیلار خرید و این‌ها همه از معجزه نتورک مارکتینگ بود. (حالا باز تو نیا و خودت رو لوس کن.)
نقل است که نظرکرده بود و مولانا مایک پنس (سلمه‌ا...) از وی نقل کند که گفت: «شب بعد از انتخابات خوابی بس عجیب دیدم. در عالم رویا مردی گندمگون به من نزدیک شد که کاپشن به تن داشت و با چشمانی تنگ لبخند می‌زد. او را گفتم تو کیستی؟ گفت من از شما می‌پرسم تو کیستی و چرا انقدر ناراحتی؟ چی شده؟ چی شده؟ گفتم در انتخابات ریاست جمهوری انتخاب شده‌ام اما کشورداری هیچ ندانم. مرد دستی روی سرم کشید و رفت. چون از خواب پریدم آداب کشورداری همه می‌دانستم.» و این از کرامات بود.
در طریقت او آورده‌اند که مرد زندگی بود و سر به زیر بود و شب راس ساعت 7 خانه بود و (به هر سه زنش) وفادار بود. و او همان است که گفت: «هیچ کس اندازه من به زنان احترام نمی‌گذارد» و کسی چیزی نگفت و ما هم نمی‌گوییم.
حاج عبدا... را گفتند: «چه گویی در مورد موهای مولانا ترامپ که زرد است و به پشمک تو ماند»، گفت: «همین گویم که من دنیا با پشمکم گرفتم و او دنیا را به پشمکش نگیرد» و این از عجایب گفتار بود.
و او را کلمات عالی است. گفت: «من داعش را نابود می‌کنم» و گفت: «میک آمریکا گریت اگین» و گفت: «به هیچ کس ویزا نمیدم، نوموخوام» و گفت: «یک روز رفته بود بوق که یک دفعه یک پلنگ بوق بعدش گفتم بوق اونم گفت بوق و یکدفعه بوق بوق بوق» و ما نیز هیچ نفهمیدیم.
و او همان است که پس از انتخاب شدنش، آمار مطالعه در ایران تغییر کرد تا جایی که مولانا کریمی قدوسی گفت: «طبق مطالعه‌ای که من انجام داده‌ام، ترامپ قبل از اینکه یک استراتژیست باشد، یک بسازبفروش است. ترامپ قابل مدیریت است» و این‌ها خود به تنهایی گفت.
و این بود حال بزرگ پرزیدنتی که ویزا نمی‌داد. احمق کسی که دل در این گیتی غدار فریبکار بندد که نعمتی دهد و زشت بازستد.
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
نظر کاربران
عالی عالی بود سپاس
خیلی خوووب بود
آفرین، خیلی خوب بود
دل غمزده ما را شاد کردید.تشکر و سپاس