طنز؛ چرا خبرنگارها از همه عاقلترند؟
پوریا عالمی در روزنامه شرق نوشت:
سایت خبری تابناک اصفهان گزارش داده در اصفهان یک خبرنگار نجفآبادی به اتهام اینکه در تنظیم یک خبر بهجای هشت دستگاه، نوشته ۳۰ دستگاه موتورسیکلت متخلف توقیف شدهاند، به اتهام «انتشار کذب یک خبر درباره توقیف موتورسیکلتهای متخلف» با شکایت نیروی انتظامی ٤٠ ضربه شلاق خورده.
شاید شما فکر کنید ما الان میخواهیم بگوییم چرا خبرنگار جماعت را ۴۰ ضربه شلاق زدید؟ و قصد داریم در مظلومیت کار خبرنگاری و روزنامهنگاری داد سخن در بدهیم و طوری حرف بزنیم که به پاراگراف دوم نرسیده، اشک شما را دربیاوریم و دلتان برای خبرنگاران بسوزد که یا شلاق میخورند یا توی مجلس سیلی یا آبخنک، اما اشتباه میکنید.
ما قصد نداریم از این حرفها بزنیم و اتفاقا قصد داریم از اقدام هوشمندانه نیروی انتظامی در طرح شکایت از خبرنگار نجفآبادی و همچنین از اقدام شایسته در اعمال ۴۰ ضربه شلاق، تقدیر و تشکر کنیم.
دمتان گرم. عرض میکنم چرا. اقدام این عزیزان در اصفهان، در واقع در تأیید و تکریم و تقویت جایگاه خبرنگاری و امر شفافیت و گردش آزاد اطلاعات است. چرا؟ ببینید ما وقتی بچه بودیم و توی خانه بچهها شلوغی میکردند، بابای ما میآمد میخواباند توی گوش ما. میگفتیم چرا؟
میگفت تو بزرگتر و عاقلتر از اینهایی، تو را میزنم که اینها، هم حساب کار بیاید دستشان، هم بفهمند وقتی توی عاقل و بزرگتر کتک بخوری، آنها هم حتما میخورند. وقتی هم میرفتیم توی کوچه و توپبازی میکردیم، همسایهها میآمدند گوش ما را از بین آنهمه بچه میگرفتند و میکشیدند و دوتا لگد هم میزدند به کمر ما. چرا؟
چون ما بزرگتر و عاقلتر از بچههای کوچه بودیم و اینطوری حساب کار میآمد دست آنها. بعد که رفتیم مدرسه، قانون بود همه موهاشان را از ته و با نمره چهار ماشین کنند. ما روزی دوبار ماشین میکردیم.
منتها سر صف ناظم ما را میکشید بیرون و ما را فلک میکرد و میگفت میدون دوم، این طوری حساب کار میآید دست بچهها، چون تو عاقلتر از همهای.
اتفاقا توی مترو هم یکبار خفاش شب سوار شده بود و داشت بین مردم میخفاشید، آنطرفتر هم دو نفر داشتند جیب مردم را میزدند، این مأمورهای مترو آمدند و به ما پسگردنی زدند و گفتند تو قیافت عاقل است، اینطوری حساب کار دست خفاش شب و جیببرهای مترو میآید که با کسی شوخی نداریم.
الان هم به نظر ما توی اصفهان خیلی احترام به خبرنگار نجفآبادی گذاشته و گفتهاند این خبرنگارها خیلی عاقل و دانا هستند، اگر آنها را اینطوری کنیم، حساب کار میآید دست اسیدپاشهای اصفهان و خودشان میروند در افق گم میشوند.
وصیت:
سوفیا... من خیلیوقتها میخواهم نوشتن در روزنامهها و روزنامهنگاری را ببوسم و بگذارم کنار و بروم دکل نفتی غیب کنم. چون دردسرش کمتر است. قربان تو؛ عاشق بیدکل تو؛ میدون دوم.
پ
نظر کاربران
این خبر همون قدر که خنده داره،به شدت هم دردناکه....واااااااقعا متاسفم.....