طنز؛ زندگی خصوصی مردی با لبهای غنچهای
وحید میرزایی در ضمیمه طنز روزنامه قانون نوشت:
مرتضی حیدری در سال ۱۳۴۷ در خانوادهای پر از سوالات چالشی و با چشمان پر از حجب و حیا دیده به جهان گشود. پرستاران بخش زنان و زایمان بیمارستان بلافاصله پس از به دنیا آمدن وی با سوالات متعدد حیدریِ کوچک مواجه شدند. او در بدو تولد در حالیکه از طریق بند نافش آویزان بود با لبهای غنچه کرده سوالاتی از قبیل دلایل نرخ رشد تورم و تاثیرات آن بر دهکهای پایین جامعه، چگونگی توزیع ثروت در کشور، نحوه گزینش شرکتهای وارد کننده معاف از مالیات و... را از پرستاران و کودکانی که همزمان با وی به دنیا آمده بودند، مطرح کرد.
مرتضی حیدری در سال ۱۳۴۷ در خانوادهای پر از سوالات چالشی و با چشمان پر از حجب و حیا دیده به جهان گشود. پرستاران بخش زنان و زایمان بیمارستان بلافاصله پس از به دنیا آمدن وی با سوالات متعدد حیدریِ کوچک مواجه شدند. او در بدو تولد در حالیکه از طریق بند نافش آویزان بود با لبهای غنچه کرده سوالاتی از قبیل دلایل نرخ رشد تورم و تاثیرات آن بر دهکهای پایین جامعه، چگونگی توزیع ثروت در کشور، نحوه گزینش شرکتهای وارد کننده معاف از مالیات و... را از پرستاران و کودکانی که همزمان با وی به دنیا آمده بودند، مطرح کرد.
مرتضی حیدری از همان عنفوان کودکی به بحثهای چالشی علاقه زیادی داشت بهطوری که وقتی معلم کلاس اول مبحث «بابا آب داد، بابا نان داد» را در کتاب فارسی درس داد، وی با برگزاری مناظرهای میان معلمش، ريیس اتحادیه نانوایان کشور و مدیر عامل آبفای استان تهران باعث استعفای هر سه آنها از سمتهای خودشان شد.
مرتضی حیدری پس از اتمام دوران دبیرستان در رشته فیزیوتراپی دانشگاه تهران پذیرفته شد. وی در دانشگاه فردی بسیار سر به زیر بود، آن قدر سربه زیر بود که قشنگ معلوم بود حالا حالاها قصد ازدواج ندارد.علاقه شدیدش به رسانه، او را به سمت صدا و سیما کشاند و به سرعت پلههای ترقی را دوتا یکی طی کرد تا اینکه پس از مدت کوتاهی مجری گفتوگوی ویژه خبری شد.
برنامهای که توانست حس کنکاش وی را کاملا ارضا کند. اما نقطه عطف زندگی حیدری را میتوان انتخاب محمود احمدینژاد به عنوان رئیس جمهور ایران دانست. اساسا انتخاب او نقطه عطف زندگی خیلی از مردم شد. خودِ نقطه عطف هم با انتخاب احمدینژاد دارای نقطه عطف شد چه برسد به مردم. علیایحال حیدری توانست با حضور در مقابل احمدینژاد در گفتوگوهای چالشی که هر دو سه ماه یکبار با او داشت، خود را به شهرت برساند. این گفتوگوها کمکم به یک عادت غیرقابل ترک برای او تبدیل شد بهطوری که زندگی بدون مصاحبه با احمدینژاد را نمیتوانست تصور کند.
پس از این بود که مادرِ مرتضی حیدری، درصدد برآمد برای او آستین بالا بزند. مرتضی اما هرگز زیر بار زن گرفتن نمیرفت تا اینکه دوران ریاست جمهوری احمدینژاد در سال ۹۲ به پایان رسید. مرتضی که دیگر کار خاصی نداشت و وقتش آزاد شده بود سرانجام در ۴۵سالگی ازدواج کرد. او اما هرگز دست از سر رئیس جمهورها برنداشت و با روی کار آمدن حسن روحانی، با همان لبهای غنچهای و ریش آنکارد، گفتوگوهای چالشی را در تلویزیون انجام داد. وی را میتوان رکورددار مصاحبه و گفتوگو با رؤسای جمهور دانست. ریشش آنکارد و سوالاتش پرچالش باد.
پ
نظر کاربران
خيلي بامزه بود
اميدوارم ناراحت نشن
خدايي خيلي باسواده و حسابي رييس جمهور ها را به چالش مي كشه
فقط نمي دونم دهنش يا دندوناش اين دفعه چرا اينجوري شده بود
آيا داشت لمينت مي كرد كه ييهو وسط كار بهش گفتن بيا رييس جمهور دلش چالش مي خواد؟؟؟
علتش را پيدا كنين لطفا
جالب بود
خخخخخخخخخخ