طنز؛ توریست باز!
مهدي احمديان در ضمیمه طنز روزنامه قانون نوشت:
یکی از موانع چرخ توریسم همانا خود مردماند. طرف از اروپا اومده رفته اصفهان به عشق میدون کبوتر. آدرس اشتباه که بهش ندادن هیچی، ورداشتن بردنش خونه تا میخورده بهش خوروندن، لهجه انگلیسیش رو تحت تاثیر قرار دادن، شب رو همونجا براش جا پهن کردن، با قلیون آشناش کردن، فرداش کلی گز و پولکی و فلان بیسار بارش کردن و راهیاش کردن رفته.
یکی دیگه از چین اومده بازار رو ببینه که بعدها ببینه نون تو چیه. از یکی پرسیده: «آقا من خواست رفت بازار، از کجا ماشین گرفت؟»
طرف گفته مشتی ما مگه میذاریم فامیلای بروسلی با تاکسی و اتوبوس جابهجا شن؟ بیا بالا خودم میرسونمت. تو راه هم مدام گوشزد میکنه که کلاهت رو ورندارن و این حرفا! توجیهشون هم اینه که خدای ناکرده خارجیها فکرنکنن ما ایرانیها مهموننواز نیستیم. بابا کلا چهارتا دونه توریست داریم. خب با لبخند راهنماییشون کنید برن هتل و تاکسی بگیرن که دونفر دیگه هم نون بخورن. یه دوستی من دارم به اسم محمد. بچه خیابون خوش و اونطرفهاست. این آدم، ژنتیکی سفید و بوره. یه بار همینجوری با کولهپشتی تو خیابون جمهوری قدم میزده که دوتا جوان جلوش رو میگیرن که مستر، سر ظهره، خون آریایی تو رگامون نیست اگه بذاریم مهمون خارجی تو این شهر گشنه باشه و میبرنش رستوران. اینم نامردی نمیکنه چلو برگ و ماست موسیر و سالاد شیرازی و دوغ رو باهم سفارش میده و میزبانهاش رو به وجد میاره که این همه عاشق غذای ایرانیه. در حد چهار کلمه هم انگلیسی تحویلشون میده.
آخه عزیزان، هر موبوری که خارجی نیست. هر خارجی هم توریست نیست. هر توریستی هم بدبخت بیچاره نیست. بذارید چرخ این صنعت بچرخه.
یکی از موانع چرخ توریسم همانا خود مردماند. طرف از اروپا اومده رفته اصفهان به عشق میدون کبوتر. آدرس اشتباه که بهش ندادن هیچی، ورداشتن بردنش خونه تا میخورده بهش خوروندن، لهجه انگلیسیش رو تحت تاثیر قرار دادن، شب رو همونجا براش جا پهن کردن، با قلیون آشناش کردن، فرداش کلی گز و پولکی و فلان بیسار بارش کردن و راهیاش کردن رفته.
یکی دیگه از چین اومده بازار رو ببینه که بعدها ببینه نون تو چیه. از یکی پرسیده: «آقا من خواست رفت بازار، از کجا ماشین گرفت؟»
طرف گفته مشتی ما مگه میذاریم فامیلای بروسلی با تاکسی و اتوبوس جابهجا شن؟ بیا بالا خودم میرسونمت. تو راه هم مدام گوشزد میکنه که کلاهت رو ورندارن و این حرفا! توجیهشون هم اینه که خدای ناکرده خارجیها فکرنکنن ما ایرانیها مهموننواز نیستیم. بابا کلا چهارتا دونه توریست داریم. خب با لبخند راهنماییشون کنید برن هتل و تاکسی بگیرن که دونفر دیگه هم نون بخورن. یه دوستی من دارم به اسم محمد. بچه خیابون خوش و اونطرفهاست. این آدم، ژنتیکی سفید و بوره. یه بار همینجوری با کولهپشتی تو خیابون جمهوری قدم میزده که دوتا جوان جلوش رو میگیرن که مستر، سر ظهره، خون آریایی تو رگامون نیست اگه بذاریم مهمون خارجی تو این شهر گشنه باشه و میبرنش رستوران. اینم نامردی نمیکنه چلو برگ و ماست موسیر و سالاد شیرازی و دوغ رو باهم سفارش میده و میزبانهاش رو به وجد میاره که این همه عاشق غذای ایرانیه. در حد چهار کلمه هم انگلیسی تحویلشون میده.
آخه عزیزان، هر موبوری که خارجی نیست. هر خارجی هم توریست نیست. هر توریستی هم بدبخت بیچاره نیست. بذارید چرخ این صنعت بچرخه.
پ
نظر کاربران
پرچم خوش بالاست