طنز؛ شتر دیدی خیر باشد
جعفر دریا کناری در ضمیمه طنز روزنامه قانون نوشت:
از قدیم گفته اند که ازدواج شتری است که در هر خانه ای میخوابد، من از دور با نگاهی بیطرف، آماری گرفتم و دیدم که درست است. آن هم شتری دو کوهان، خیلی بزرگ و البته کمی هم پخمه و شکمو.
جلوی در خانه بعضی ها که میخوابد نمی دانم علوفه وپنبه دانه خوبی می دهند که شتر در خواب هم ندیده که تا چندين ازدواج هم پا نمی شود برود. در بعضی ها هم جوری علف هرز بسته و سنگلاخ دارد که شترهم رغبت نمی کند از جلوی در رد شود، خواستگار بیچاره چطور درش را بزند.
یک سری هم که تا شتر تصمیم به آمدن بگیرد پدرجانشان شتری فربه و باخانواده خریده و دم در خانه جدید بسته، راحت.
جاهایی هم فکر می کردی همه چیز مرتب است و وقت ازدواج، نگو سخت در اشتباه بودی، شتر بخواب در رو از آب در می آید، جا تر است و بچه نیست.
آنهایی هم که تا شتر از سر کوچه شان دیده شده ، هوا ورشان داشته و فکر کردهاند که خبری شده بحثشان جداست، بدون شغل و درآمد رفته اند خواستگاری و از قضای روزگار عقد هم کرده اند، غذای پریشب نامزدشان هم مسموم بوده و هی حالت تهوع دارد، مبارکه.
دوستان درس خوانی هم داریم که در زمان خواب شتر آنها خانه نبودند و در دانشگاه مشغول تحصیل بودند (دکتر مدیونی اگر فکر کنی که شما رو میگم).
دسته آخر هم که شتر را دیده اند و با قضیه پرنس و اسب سفید قاطی کرده اند، الان هم که شتر رفته است، اسب که هیچ دنبال هر چيزديگري هم بیفتند دیگر فایده ای ندارد.
از قدیم گفته اند که ازدواج شتری است که در هر خانه ای میخوابد، من از دور با نگاهی بیطرف، آماری گرفتم و دیدم که درست است. آن هم شتری دو کوهان، خیلی بزرگ و البته کمی هم پخمه و شکمو.
جلوی در خانه بعضی ها که میخوابد نمی دانم علوفه وپنبه دانه خوبی می دهند که شتر در خواب هم ندیده که تا چندين ازدواج هم پا نمی شود برود. در بعضی ها هم جوری علف هرز بسته و سنگلاخ دارد که شترهم رغبت نمی کند از جلوی در رد شود، خواستگار بیچاره چطور درش را بزند.
یک سری هم که تا شتر تصمیم به آمدن بگیرد پدرجانشان شتری فربه و باخانواده خریده و دم در خانه جدید بسته، راحت.
جاهایی هم فکر می کردی همه چیز مرتب است و وقت ازدواج، نگو سخت در اشتباه بودی، شتر بخواب در رو از آب در می آید، جا تر است و بچه نیست.
آنهایی هم که تا شتر از سر کوچه شان دیده شده ، هوا ورشان داشته و فکر کردهاند که خبری شده بحثشان جداست، بدون شغل و درآمد رفته اند خواستگاری و از قضای روزگار عقد هم کرده اند، غذای پریشب نامزدشان هم مسموم بوده و هی حالت تهوع دارد، مبارکه.
دوستان درس خوانی هم داریم که در زمان خواب شتر آنها خانه نبودند و در دانشگاه مشغول تحصیل بودند (دکتر مدیونی اگر فکر کنی که شما رو میگم).
دسته آخر هم که شتر را دیده اند و با قضیه پرنس و اسب سفید قاطی کرده اند، الان هم که شتر رفته است، اسب که هیچ دنبال هر چيزديگري هم بیفتند دیگر فایده ای ندارد.
پ
ارسال نظر