پاراگراف کتاب (۱۰۰)
ما در اینجا سعی کرده ایم با انتخاب گزیده هایی متفاوت و زیبا از کتاب های مختلف آثار نویسندگان بزرگ، شما را با این کتاب ها آشنا کرده باشیم، شاید گام کوچکی در جهت آشتی با یار مهربان کودکی مان برداشته باشیم.
راستي چرا؟ چرا در لابه لاي حوادث ، رخدادها و مناسبت هاي ايام مختلف سال، «کتاب و کتاب خواني» به اندازه يک ستون از کل روزنامه هاي يک سال ارزش ندارد؟ شايد يکي از دلايلي که آمار کتاب خواني مردم ما در مقايسه با ميانگين جهاني بسيار پايين است، کوتاهي و کم کاري رسانه هاي ماست. رسانه هايي که در امر آموزش همگاني نقش مهم و مسئوليت بزرگي را بر عهده دارند. کتاب، همان که از کودکي برايمان هديه اي دوست داشتني بود و يادمان داده اند که بهترين دوست است! اما اين کلام تنها در حد يک شعار در ذهن هايمان باقي مانده تا اگر روزي کسي از ما درباره کتاب پرسيد جمله اي هرچند کوتاه براي گفتن داشته باشيم. و واقعيت اين است که همه ما در حق اين «دوست» کوتاهي کرده ايم، و هرچه مي گذرد به جاي آنکه کوتاهي هاي گذشته ي خود را جبران کنيم، بيشتر و بيشتر او را مي رنجانيم.
جزء از کل | استیو تولتز
همیشه خوب بوده است.
همیشه به درد می خورد.
وقتی که فقیری و کرایه ی تاکسی گران تمام می شود.
وقتی که ثروتمندی و چربی های بدنت با راه رفتن آب می شود.
اگر بخواهی فکر کنی می توانی راه بروی، اگر بخواهی از فکر خالی بشوی باز هم باید راه بروی.
برای احساس کردن زندگی در شلوغی خیابان ها باید راه بروی و برای از یاد بردن آزار و بی مهری مردم باز هم باید راه بروی، وقتی جوانی، وقتی پیری، وقتی هنوز بچه ای هر توقف یعنی یک چیز خوشمزه و برای توقف بعدی باید راه رفت...
پرنده ی من | فریبا وفی
بعضی از چیزها باید همان طور که هستند باشند و تغییر نکنند. کاش می شد همه ی آن چیزها را چپاند توی یک جعبه ی شیشه ای و ولشان کرد که همانگونه بمانند! میدانم که این کار امکان ندارد اما آن طور هم خیلی بد است.
ناطور دشت | جی. دی. سلینجر
+ وقت و ارزش بیشتری صرف روابط شان می کنند.
+ دوست دارند با مرد زندگی شان صحبت کنند، با او باشند و روی ارتباطشان و حفظ و ادامه آن کار کنند.
+ دوست دارند برنامه ریزی کنند و لحظاتی خاص و به یاد ماندنی خلق کنند.
+ هرچه در توان دارند می کنند تا رابطه را صمیمی تر، نزدیکتر و ماندگارتر کنند.
سوء برداشت مردها از این ویژگی زن ها:
+ مردها فکر می کنند که ما زن ها مستقل و خودکفا نیستیم.
+ فکر می کنند پرتوقع و زیاده خواه هستیم.
+ فکر می کنند با این توقع از آنها که وقت و توجه خود را به ما بدهند، ما می خواهیم آن ها را کنترل کنیم.
رازهایی درباره زنان | باربارا دی آنجلیس
فکر می کنند زندگی یک پیتزای پپرونی است و هرگاه کسی موفق می شود، یک تکه آن کم شده و سهمی برای آنان نمی ماند. نکته ای که به آن توجه نمی کنند این است که پیتزا تنها یکی از غذاهای موجود در بوفه آزاد است. باز هم پیتزاهای دیگری در ظرف خواهند گذاشت. وقت و نیرویتان را بی خودی هدر ندهید که چرا دیگری قبل از شما آمد و آن تکه را زودتر برد. سهم شما در تنور است.
خندیدن بدون لهجه | فیروزه جزایردوما
این مرحله ی تقدیرپذیری بشره. اینجا مرحله ایه که بهش مرگ آرزوها می شه گفت و من با آدمایی که به اینجا می رسن خیلی راحتم، چون می فهممشون.
به نظرم اینجا یعنی توی این مرحله ی تقدیر پذیریه که آدم تازه می تونه به شخصیتش عمق بده.
دیگه نه صعودی وجود داره و نه نزولی. هرچی هست، همون جاییه که وایستادی. اصلا هم معنی سکون و بیهودگی نمی ده. حتی اگه ندونی با خودت و زندگیت و بخصوص دستات چی کار کنی.
این پذیرفتن تقدیر، کاری باهات می کنه که تو صبح از خواب پاشی و بدون اضطراب از بالا رفتن و بدون شرمندگی از سرازیر شدن، به کاشتن یه درخت یا یه بوته فکرکنی، چون می دونی همون جا که وایستادی اکسیژن می خوای یا مثلا فردای اون روز به این نتیجه برسی باید دونه های قهوه ات رو با کیفیت بهتر بگیری و خودت اونا رو آسیاب کنی و یه کیک شکلاتی درست کنی و غروب چند تا از همسایه هات رو دعوت کنی تا بو و عطر قهوه و کیک شکلاتی، فضا رو پر کنه و بشینی کنار درختی که دیروز کاشتی و در مورد صعود نکردن های بیخودی باهاش حرف بزنی...
بخاطر یک فنجان قهوه در لندن | مهراوه فیروز
برای اینکه انتقادمان سازنده باشد و از آن احساس خشنودی کنیم باید به یک پرسش کلیدی پاسخ دهیم:
اطلاعاتی که میخواهیم به طرف مقابل بدهیم چگونه بیان کنیم که طوری آن را بپذیرد که هم از آن سود ببرد و هم به بهبود روابطمان کمک کند.
این پرسش مرکز ثقل مساله را از عیب جویی به حل مشکل تغییر می دهد و بر سه کیفیت ضروری انتقاد مثبت و سازنده تاکید می کند:
1) انتقاد کننده را وادار می کند که به انگیزه هایی که برای طرح انتقاد دارد، با تیزبینی و دقت بیشتری بنگرد.
۲) بر امکاناتی که برای تغییر و اصلاح رفتار وجود دارد، تاکید می کند.
3) طرفین انتقاد را نسبت به موضوع انتقاد متعهد می کند یعنی براین نکته تاکید دارد که هردو طرف در مورد بهبود رفتار مورد نظر مسئولیت دارند.
منظور این است که اگر انتقاد کننده و انتقاد شونده می خواهند به هدف انتقاد سازنده که تغییر رفتار خاصی است دست یابند، باید با یکدیگر همکاری کنند.
هیچکس کامل نیست | دکتر هندری وایزینگر
زندگی عزیز | آلیس مونرو
داستان های کوتاه (شوربختی مرد مجرد) | فرانتس کافکا
دیروز گریستم | اییانلا ونزنت
می خواهند با عقیده ی خودشان موافقت کنی. بحث کردن با آدم ها بی فایده است.
چراغ ها را من خاموش می کنم | زویا پیرزاد
چیزی که دیروز بد بود، معلوم نیست که امروز هم بد باشد.
در دنیا چند نفر را می شناسید که یک ساعت درونی داشته باشند که به موقعش زنگ بزند و بگوید: وقتش است! یک سگ بخر، چمدانت را بردار و راه بیفت!
کجا؟ به دنبال آنچه تا حالا به دست نیاورده ای! به دنبال یک نقطه ی سفید افسونگر، به دنبال یک گمشده!
گمشده چیست؟ برای هرکس، یک چیز. اما در بازیِ ابدیِ "گشتم نبود، نگرد نیست"، برنده ی واقعی، فرجام ها هستند که چمدان می بندند و راه می افتند به دنبال گمشده ی ازلی و ابدی...
پایان یک مرد | فریبا کلهر
گاهی پیش خودم میگم هیچ کدوم ما دیوونه ی دیوونه نیستیم، تا روزی که بقیه ی آدما با حرفهاشون تکلیفش را معلوم می کنن.
قضیه این نیست که آدم چه کاری میکنه، قضیه اینه که اکثریت مردم چه جوری به کارش نگاه می کنن.
گور به گور | ویلیام فاکنر
کلاه کلمنتیس | میلان کوندرا
اما معجزات بسیاری بوده اند که بسیاری آن را دیده اند؛ دیده اند دریای سرخ برای موسی به دو نیم شد یا خورشید برای یوشع ثابت ماند. "خیلی ها دیده اند" صرفا نحوه ی بیان است، راهی برای صادق جلوه دادن رویدادهای باور نکردنی!
مسئله اسپینوزا | اروین د. یالوم
نظر کاربران
بسیار ممنون