طنز؛ بیکارهای تبلیغاتچی!
سوشیانس شجاعیفرد در روزنامه شهروند نوشت:
آقا دو نکته! یکی اینکه وزیر اطلاعات گفته اظهارات نخستوزیر انگلیس تبلیغاتی است، اولا ما بیخود میکنیم با وزیر اطلاعات شوخی کنیم! ولی اگر کار به گوینده نداشته باشیم، باید عرض کنم از نظر مسئولان ما هرکس هرحرفی علیه کشور ما میزند، تبلیغاتی است! مثلا رهبر فلان حزب سوئد میگوید: ایران باعث بینظمی درخاورمیانه است، مدیر اروپای وزارت خارجه مصاحبه میکند که این حرف مصرف تبلیغاتی داشته! یا وزیر کشاورزی چاد میگوید که ایران نباید در امور آفریقا دخالت کند، مدیر امور آفریقای وزارت خارجه جواب میدهد که این حرف مصرف داخلی داشته!
آقا دو نکته! یکی اینکه وزیر اطلاعات گفته اظهارات نخستوزیر انگلیس تبلیغاتی است، اولا ما بیخود میکنیم با وزیر اطلاعات شوخی کنیم! ولی اگر کار به گوینده نداشته باشیم، باید عرض کنم از نظر مسئولان ما هرکس هرحرفی علیه کشور ما میزند، تبلیغاتی است! مثلا رهبر فلان حزب سوئد میگوید: ایران باعث بینظمی درخاورمیانه است، مدیر اروپای وزارت خارجه مصاحبه میکند که این حرف مصرف تبلیغاتی داشته! یا وزیر کشاورزی چاد میگوید که ایران نباید در امور آفریقا دخالت کند، مدیر امور آفریقای وزارت خارجه جواب میدهد که این حرف مصرف داخلی داشته!
یا اصلا نخستوزیر جیبوتی اعلام میکند، ایران کشور بدی است و ما با آن قطع رابطه میکنیم، مدیرکل امور سفارتخانهها مصاحبه میکند که الان نزدیک انتخابات است و اظهارات نخستوزیر جیبوتی صرفا جنبه تبلیغاتی دارد! یا حتی فردا رئیسجمهوری آمریکا اعلام میکند که میخواهیم به ایران حمله کنیم، لابد مدیر بخش آمریکای وزارت خارجه میآید و میگوید، اینها همه تبلیغاته، باور نکنید!
ما نمیدانیم این خارجیها کار و زندگی ندارند؟! به جای اینکه به امور حزب و کشاورزی و نخستوزیری و اداره کشورشان بچسبند، عنر عنر آژانس تبلیغاتی زدهاند یا دارند تبلیغات میکنند یا دارد مصرف داخلی میکنند! یا اینکه این مقام عزیز که من دیگر جرأت ندارم یکبار دیگر اسم وزارتخانهاش را بیاورم، فکر کرده نخستوزیر انگلیس هم یکی عین این جوانهای بیکار خودمان است که کوله به پشت و تبلیغات به دست، با لیسانس و فوقلیسانس دارند کارهای تبلیغاتی میکنند و برچسب میچسبونند!
رئیس پلیس راهور هم (کلا ما امروز گیر دادهایم به مشت و مالچیها!) گفته که آزمون رانندگی سختتر میشود و حالا چه جور سختتر میشود؟! گفته که شبیه کنکور خواهد شد! این برادرمان مدتهاست کنکور نداده، خبر ندارد! عزیز من کنکور کجایش سخت است؟ از فرط سادگی شده عین آزمونها رانندگی شما! یک زمانی شما قرار بود کنکور بدی اورژانس تهران و سازمان آب و قند استان آمادهباش میشد!
ابهتی داشت برای خودش! الان بچه از پارتی بلند میشود میرود سرجلسه، رشته شهر اول قبول میشود! هی بچه داد میزند بابا من میخواستم برم دانشگاه آزاد رودهن عشق و حال، نه میرفتم یک دانشگاه دیگه عشق و حال، سازمان سنجش میگوید: ای قربون قد و بالات برم، دانشگاه تهران هم خوبه، اعتبار داره، خرم سلطان داره! بچههای هنرهای زیبا داره اصلا باقلوا! ثبتنامت کنم؟! بچه هم میگوید: نوموخوام! حالا پلیس راهور میخواهد آزمونهایش را عین کنکور برگزار کند!
مورد داشتیم طرف موقع امتحان، ماشین عقب و جلو رو زده تا از پارک درآمده! ممتحن گفته، آخی عسیسم! هول نشو، خونسرد باش، راهنمات هم که نزدی، بزن گلم، راهنما بزن، راهنما اون بیلبیلک کنار فرمونه...نه... کنار دنده نه، این ترمز دستیه، کنار فرمون، آره بزنش، آفرین قبولی تو... و چند دقیقه بعد جرثقیل آمده ماشین را از جوب درآورده! نه آقای پلیس راهور، اینها فایده ندارد! هرکسی کو دور ماند از اصل خویش، باید که چی؟
باز جوید روزگار وصل خویش! میخواهید رانندگی مملکت درست شود، باید برگردید به دوران شهرک آزمایش و سرهنگهایی که گردن میزدند، ولی غیرراننده را قبول نمیکردند! مورد داشتیم طرف گواهینامه خلبانی بویینگ ٧٤٧ داشت، ولی هنوز میآمد شهرک آزمایش و برای بار هفدهم قبول نشده بود! آخر سر همچون شیتیل گذاشته بود توی جیب افسر، کلا رفت توی لیست سیاه و بهش گواهینامه ندادند! آره جان شما! ندادند! این قرتیبازیهای کنکور و مداد و پاککن را باید بگذاریم کنار! جاده و پیکان و نیسان آبی و کامیون خاور این سوسولبازیها سرش نمیشود! سخت بگیرید آقا! سخت بگیرید!
پ
ارسال نظر