عجیب تر از علم؛ فراتر از واقعیت (۲۳)
«عجیب تر از علم، فراتر از واقعیت»، عنوان مطلب جدیدی در بخش سرگرمی مجله اینترنتی برترین ها است که سعی دارد به روزترین و عجیب ترین رخداد های طبیعی و غیر طبیعی، دستاوردهای شگفت انگیزِ دنیای علم، کشفیات عجیب در سرتاسر دنیا و همچنین عجایب خلقت را بررسی کند و با توضیحاتی علمی و دقیق آن را خدمتتان تقدیم کند. پس اگر میخواهید از این قطار عجیب و پرهیجان عقب نمانید، با این مطالب همراه باشید.
مثل همیشه منتظر نظرات سازنده شما هستیم.
كتاب غولها با عكسي از شيطان
مجموعه غول پیکران (Gigas = gigantics) (یا در انگلیسی کتاب بزرگ یا کتاب غولها) بزرگترین دست نوشته باقی مانده از قرون وسطی در جهان است. این کتاب در اوایل قرن ۱۳ در صومعه ی بندیکتین (Benedictine) از podlazice بوهمیا بوجود آمد، و الان در موزه ملی سوئد در اسکتهلم نگهداری میشود، جایی که دو کتابدار برای بلند کردن آن مورد نیاز است. همچنین بدلیل مثالها و تصاویری از شیطان در داخل آن و همچنین بدلیل افسانه هایی که حول پیدایش و ساخت آن وجود دارد، به انجیل شیطان نیز معروف است.
این نسخه قدیمی در یک پوشه چوبی قرار داده شده، جلد آن چرمی است، بوسیله آهن آراسته شده و در قطع۹۲ سانتیمتر بلندی، ۵۰ سانتیمتر عرض و ۲۲ سانتیمتر قطر دارد و بزرگترین دستنوشته شناخته شده قرون وسطی است. نسخه اولیه آن دارای ۳۲۰ کاغذ از پوست پرداخت نشده گوساله است، گرچه ۸ صفحه آن متعاقبا به دلایل نامفهوم از نسخه اصلی جدا شده است. هیچکس نمیداند که این صفحات توسط چه کسی و به چه دلیلی کنده شده است، اما به نظر میرسد که آن صفحات شاملقواعد رهبانی از راهبان آن صومعه بوده است. وزن این نسخه قدیمی تقریبا به۷۵ کیلوگرم میرسد. کاغذ استفاده شده در آن شامل پوست ۱۶۰ گوساله (طبق برخی از منابع پوست خر) می باشد.
این شئ در منطقه باستانی العبید در عربستان کشف شده و متعلق به ۵۹۰۰-۴۰۰۰ قبل از میلاد مسیح است. این اثر حتی قدیمی تر از قدمت فرهنگ سومری ست. آنها هرگز نتوانستند توضیحی برای این وسیله پیدا کنند، در نتیجه آن را متعلق به مراسم سنتی آن زمان نامیدند. این ظاهر عجیب و منحصر به فرد احتمالاً فقط می تواند یک اثر هنری بسیار نادر یا سمبل چیزی باشد، یا کسی که هنرمند در آن زمان دیده… همچنین مجسمه های الهگان نیز منطبق با همین شمایل در دورۀ و منطقۀ مشابهی در العبید کشف شدند.
این اتفاق هرساله در ماه اکتبر در کنار رود میکانگ اتفاق میافتد که به گلوله های اتشین ناگا معروف است. چه اتفاقی باعث می شود که از ته رود هزارن گلوله های درخشان پرتاب می شوند و قبل از اینکه محو شوند 100 پا در اسمان پیش میروند؟ گلوله های ناگا هرساله توسط هزارن نفر دیده میشوند و تعداد زیادی ویدیو و اطلاعات در اینترنت وجود دارد که دانشمندان در مورد آنها هیچ نظری ندارند. طبق افسانه های محلی در این ماه اژدهای دریاها بیدار شده و با انجام این کار بیداری خود را به برادران خود اعلام میکند.
قدمت دیسک آسمانی نبرا به اتفاق آرا به ۱۶۰۰ سال قبل بر میگردد و منصوب به یک منطقه در زاکسن آنهالت (Saxony - Anhalt) در آلمان است. این دیسک یک صفحه برنزی گرد به قطر حدود ۳۰ سانتیمتر و به رنگ آبی - سبز است و با نماد ها و سمبل های طلایی رنگی منبت کاری شده است که عده ای آن را خورشید یا هلال کامل ماه تفسیر کرده اند یا حتی ستاره ها (شامل یک دسته هفت تایی ستاره است که به خوشه پروین نسبت داده شده. به ویکی پدیا مراجعه شود). و هلال ماه با چندین حرکت آن (به عکس دقت کنید که هلال های ماه روی آن از کوچک به بزرگ)یا به عنوان قایق خورشید Sun Ship تفسیر شده است (در عکس زیر همه چیز کامل نشان داده میشود). این شیء به عصر برنز در فرهنگ آنتیس (Unetice) وابستگی دارد.
اگر این شیء پیدا شده معتبر و قابل اعتماد باشد، یک نور جدید را به علم ستاره شناسی و قابلیت های مردم اروپا در عصر برنز می پاشاند. (از جمله سازندگان استون هنج Stonehenge).
قضاوت کردن از روی قوسهای تذهیب شده طلایی (که زاویه ها را تشکیل میدهند) در طول محیط دیسک، ممکن است باعث فهمیدن این موضوع شود که فرهنگ عصر برنز در اروپای مرکزی، از اندازه گیری اجسام آسمانی و چیزهای دیگری که گمان میکردیم، بسیار پیچیده تر بوده است.
«الدورادو» کجاست؟
«الدورادو» یا سرزمین طلایی کجاست و چرا هیچکس نمی تواند آن را کشف کند؟ این سئوالی است که هنوز هم جوابی برای آن یافت نشده است؟ در تمامی قرون، ملیت ها و اقوام مختلف، علاقه زیادی برای به دست آوردن حتی مقدار کمی از طلا داشتند که این شور و اشتیاق یا بهتر است بگوییم این حرص سبب شد که افسانه شهر طلا یا به عبارت دیگر «الدورادو» روز به روز جاودانه تر شده و به تدریج به یک باور تبدیل شود.
در طی قرون ۱۶ و ۱۷، اروپایی ها بر این باور بودند که در نقطه ای از جهان، گنجی فناناپذیر وجود دارد که آن را با عنوان «الدورادو» می شناختند. افراد زیادی زندگی خود را در پی جستجوی این گنج بزرگ از دست دادند، از جمله مردی که از غم و اندوه نرسیدن به این گنج، خودکشی کرد یا مردی که در پی این گنج سرش را از دست داد.
«الدورادو» نقاط جغرافیایی بیشماری را به خود اختصاص داد اما هیچکدام از آنها نتوانستند به رویای طلایی رنگ جستجوگران طلا رنگی از واقعیت بدهند. در نهایت «جیم گریفس» محققی که در آریزونای آمریکا زندگی می کرد مدعی شد که سرچشمه این ثروت در نقطه ای از آمریکاست اما اینکه در کجای آمریکا قرار دارد معلوم نشد.
کشتی ماری سلست (Mary Celeste)
کشتی ماری سلست در سال ۱۸۶۰ در «نووا اسکوتیا» به آب انداخته شد. نام اولیه این کشتی «آمازون» و طول آن ۱۰۳ فوت بود و ۲۸۰ تن وزن داشت. به مدت ده سال ماری سلست پشت سر هم گرفتار حوادث متعددی شد و این کشتی صاحبان مختلفی داشت تا اینکه سرانجام در یک حراجی در نیویورک به قیمت سه هزار دلار فروخته شد. صاحب جدید، تعمیرات اساسی روی آن انجام داد و با نام جدید «ماری سلست» آن را به آب انداخت.
کاپیتان جدید بنجامین بریگز ۳۷ ساله بود که به همراه همسر و تنها دخترش و به اتفاق خدمه سوار کشتی شد و در نوامبر ۱۸۷۲ به سمت ایتالیا راه افتاد. هیچ یک از سرنشینان کشتی هرگز دوباره دیده نشدند. مدتی بعد کشتی سرگردان در اقیانوس پیدا شد و هیچ اثری از خدمهاش در آن دیده نمیشد ولی هیچکس در آن نبود و تمام مدارک به جز گزارشات روزانه کاپیتان ناپدید شده بود. اوایل سال ۱۸۷۳ دو قایق نجات در اسپانیا به ساحل نشستند. در یکی از آنها جسد یک نفر به همراه پرچم آمریکا بود و در دیگری جسد پنج نفر دیده میشد. برخی معتقدند این اجساد بقایای سرنشینان ماری سلست بودند ولی حقیقت این است که هویت این اجساد هیچ وقت کشف نشد.
حقیقت جاده بیمینی
سال 1968 در بستر ساحل جزیره بیمینی در باهاوا، غواص ها، بلوک های عظیم سنگی را که شبیه یک بزرگراه تا کیلومترها بر روی زمین چیده شده بودند پیدا کردند. بسیاری معتقدند که این سنگ ها بقایای یک تمدن نابود شده است و در مقابل عده ای دیگر معتقدند که سنگ های کنار هم چیده شده یک پدیده طبیعی است.
نکته عجیب درباره جاده بیمینی این است که «ادگار کایسی» سال ۱۹۳۸ اینطور پیش بینی کرد که «بخشی از ویرانه های شهر آتلانتیس در دریا و اطراف جزیره بیمینی کشف خواهد شد که این اتفاق در سال های ۱۹۶۸ یا ۱۹۶۹ خواهد افتاد.» این پیشگویی بسیار عجیب، محققان را بیش از پیش درباره تحقیق راجع به جاده بیمینی مصمم کرده است.
جک قاتل (Jack the Ripper)
در اواخر سال ۱۸۸۸ لندن یکی از بدترین و ترسناک ترین روزهای خود را سپری میکرد! قاتلی که خود را Jack The Ripper مینامید شروع به کشتن زن ها در لندن کرد! البته طیف خاصی از زنان و کشتن آنها به شکل خاص! تمامی قربانیان این قاتل زنان فاحشه بودند و قاتل گلوی آنها را بریده و بدن آن ها را مانند تشریح بدن، باز میکرد!
در بسیاری مواقع پلیس دقیقا بعد از پاره شدن بدن قربانی به محل میرسید ولی نمی توانست چیزی پیدا کند! حتی امروزه و با پیشرفته ترین دستگاه های شناسایی پلیس هم این قاتل شناسایی نشد. این قاتل ناشناس موضوع جالبی برای فیلم و کتاب شد، به طوری که بیشتر از ۱۰۰ کتاب مختلف در مورد او نوشتند. تصویری هم که میبینید، نامه ای است که شخصی که خود را قاتل معرفی کرده به یک روزنامه ارسال کرده.
نورهای مارفا (Marfa lights)
نورهای مارفا، نورهایی غیرقابل توضیح هستند که به نورهای ارواح هم معروفند. این نورها در مارفا واقع در ایالت تگزاس دیده میشوند. میگویند این نورها به اندازه یک توپ بسکتبال هستند و در ارتفاع ۲ متری زمین شناور میباشند. نورهای مارفا به رنگهای سفید، زرد، نارنجی یا قرمز و گاه سبز و آبی دیده شدهاند و به سرعت در جهات مختلف حرکت میکنند. هنوز هیچ کس از فاصله کاملا نزدیک آنها را ندیده است ولی دانشمندان احتمال میدهند این نورها، برق حاصله از تپههای کوارتز همان نزدیکی باشد.
ال چوپاکابرا (مکنده خون بز) بیشتر در کشورهای آمریکای لاتین دیده شده است و احتمالا موجودی سنگین وزن با جثهای کوچکتر از خرس میباشد که یک ردیف فلس شبیه دایناسورها از پشت گردن تا محل درآمــدن دم روی بـدن خود دارد. این نام لاتین به این دلیل بر روی آن گذاشته شده که به گفته شاهدها این موجود حیوانات به ویژه بز را میکشد و خون آنها را میمکد. میگویند این موجود صورتی شبیه سگ یا پلنگ، زبان دراز نوک تیز و دندانهای بزرگی دارد و بویی شبیه بوی گوگرد بر جای میگذارد و به هنگام خطر چشمانش قرمز رنگ شده و میدرخشند.
نظر کاربران
این بخش عالیه....لطفا موارد مشابه رو بزارید:)
وای عالی بود مخصوصا جک قاتل و اخری
هم ترسناک و هم جالب