طنز؛ چرا نباید کدو بخوریم؟
پوریا عالمی در روزنامه شرق نوشت:
آدم خربزه بخورد، پای لرزش مینشیند. سنجد بخورد، پای صبرش مینشیند. هلو بخورد، پای قیلیویلیاش مینشیند. نشادر بخورد، پای سرعتش مینشیند. قهوه بخورد، پای بیداریاش مینشیند. تخمه بخورد، پای پوستش مینشیند. مرغ بخورد، پای تخممرغش مینشیند. خلاصه خوردن آدم معلومدار میکند هر کی چهکار خواهد کرد. هر کسی هم هر کاری کرد، معلومدار میشود چه خورده است. اگر زیاد خورده باشد، زیاد حرف میزند یا صداش را درنمیآورد که زیاد خورده است. اگر کم بخورد، نا ندارد حرف بزند و کم حرف میزند. خلاصه از قدیم گفتند ببین کی چی میخوره و از کجا میخوره تا بگویم چیکارهحسنبک است. اتفاقا مسئله فقط محتوا نیست و ظرف هم مهم هست؛ یعنی یکسری، هم از توبره میخورند، هم از آخور. یکسری هم مال مردم را میخورند و مالومنالشان هی بزرگتر میشود.
یکسری هم نان ندارند بخورند، اما نمیدانند خربزه آب است و بههمیندلیل به حرفهای خربزهای و کلهخربزهایها دل میبندند. بعضیها اینجا میخورند آنجا پس میدهند. بعضیها هم اینجا میخورند و هم آنجا و هرگز پس نمیدهند. یکسری بخوربخور راه انداختهاند منتها یکطوری میآیند انگار بخور و نمیر هستند. یکسری طوری بخوربخور میکنند که دوروبریهاشان هم بُخوری بشوند. خلاصه زندگی مسابقه خوردن است. حالا نخور کی بخور. بعضیها هم ذائقهشان تغییر میکند و گیاهخوار میشوند. بعضی علفخوار. بعضی برجخوار. بعضی زمینخوار. بعضی رانتخوار. بعضی همه اینها را با هم میخورند که عیبی ندارد، ما عادت داریم، عیبش اینجاست که مغز ما را هم میخورند.
خلاصه دیروز بابای سوفیا گفت: پسر ببین بزرگان چی خوردهاند تا هم مثل آنان بزرگ شوی؛ مثلا «غلامرضا شاهینفرد - سرآشپز نهاد ریاستجمهوری- اخیرا در مصاحبهای گفته: مشایی میگفت برای من و احمدینژاد کدوتنبل بدون روغن در فر بپز. در ضمن یکبار هم در سوپ احمدینژاد پیاز سوخته بود؛ آن را به وزارت بهداشت بردند تا آزمایش کنند که آن پیاز صرفا سوخته است و مسئله دیگری ندارد». ما همیشه برایمان سؤال بود که برنامه غذایی آقای احمدینژاد چه بود که اینطوری شد. از وقتی سرآشپز گفته آقای احمدینژاد و مشایی کدوتنبل میخورند، فهمیدم که باید کدوتنبل و چیزهای تنبلکننده را از برنامه غذاییام بگذارم کنار.
وصیت: سوفیا... ای عشق من... کدو آدمها را عوض میکند. عشق من... کدو نخور تا با من مهربان بمانی.
پ
ارسال نظر