طنز؛ بیل گیتس در ایران!
فریور خراباتی در روزنامه آرمان امروز نوشت:
در خبرها آمده که اگر استاد بیل گیتس روزی سه و نیم میلیارد تومان خرج کند، حدود دویست سال طول می کشد تا دارایی اش تمام شود.البته ناراحت می شوم اگر فکر کنید ما با بیل گیتس وجه تشابه نداریم.از آنجایی که بیل گیتس، بیل دارد ما هم در باغچه خانه مان بیل داریم.وجه تضادمان هم این است که بنده اگر روزی پنج هزار تومان خرج کنم،شب باید سر گرسنه بر روی بالش بگذارم.اصلا پدر بنده وقتی پنج هزار تومان پول توجیبی میدهد شصت بار تکرار می کند که«پسرم پولتو درست خرج کن!» و وقتی هم این سرمایه هنگفت(پنج هزار تومان را عرض می کنم) خرج می شود، مادرم میگوید«تو اصلا قدر پول رو نمی دونی!».
در خبرها آمده که اگر استاد بیل گیتس روزی سه و نیم میلیارد تومان خرج کند، حدود دویست سال طول می کشد تا دارایی اش تمام شود.البته ناراحت می شوم اگر فکر کنید ما با بیل گیتس وجه تشابه نداریم.از آنجایی که بیل گیتس، بیل دارد ما هم در باغچه خانه مان بیل داریم.وجه تضادمان هم این است که بنده اگر روزی پنج هزار تومان خرج کنم،شب باید سر گرسنه بر روی بالش بگذارم.اصلا پدر بنده وقتی پنج هزار تومان پول توجیبی میدهد شصت بار تکرار می کند که«پسرم پولتو درست خرج کن!» و وقتی هم این سرمایه هنگفت(پنج هزار تومان را عرض می کنم) خرج می شود، مادرم میگوید«تو اصلا قدر پول رو نمی دونی!».
از آنطرف برادرم می گوید«تو خیلی دست و دلباز و ولخرجی،اینطوری به هیچ جا نمیرسی!». خب این وجه تشابه و تضاد ما با بیل گیتس بود (البته قبول دارم که وجه تضادش بیشتر شد،اصولا بنده دستم به وجه تضاد کم نمی رود). حالا در نظر بگیرید اگر بیل گیتس در کشور ما بود باید روزی شش بار به شوهر خاله، بیست و هفت بار به باجناق و هفده بار به آقای تسمهچی همسایه طبقه پایین توضیح میداد که این همه پول را از کجا آورده است. بعد آنوقت افراد سرمایه او را تقسیم بر ساعات کاریاش کرده و نوچ نوچی ادا کرده و می گفتند«اینا حق من و شماست دیگه!».
البته بیل گیتس اگر اینجا بود بدون شک اعضای شرکت او عبارتند بودند از؛ ۱- مدیر فروش: کامران گیتس، ۲- مدیر بازرگانی: بابک گیتس، ۳- معاون مدیرعامل: سمیرا گیتس، ۴- حسابدار : بیل گیتس(توقع نداشتید که بیل گیتس از شرکت خودش حقوق نگیرد که!).در عین حال تمام این افراد هم شبیه خود بیل گیتس بودند و حتی با توجه به نام خانوادگی مشابه و اشتباه صدازدن او با القاب«عمو یا دایی بیل» باز هم هرگونه نسبت فامیلی با ایشان را انکار می کردند. در نهایت هم بیل گیتس با یک نفر شراکت کرده و او پولش را بالا کشیده و ورشکست میشد و این خاطره را به نود و چهار شکل مختلف برای مسافران خود تعریف می کرد...
پ
ارسال نظر