طنز؛ قانون بقای مشکلات بازنشستگی
شهرام شهيدي در روزنامه شهروند نوشت:
تقویم ما ایرانیها خیلی چیز جالبی است. یعنی ما عزممان را جزم کردهایم که حتی نگذاریم یک روز بدون نام بماند. مثل خیابانهایمان که هم شماره دارد هم اسم. مثلا دوستان نشانی خانهشان را که میدهند، میگویند خیابان سیزدهم شرقی یا همان گلبرگ. روزهای تقویم هم اینطوری است، یعنی مینویسند پنجم مهر، اما میخوانند روز خانواده یا روز تکریم بازنشستگان. هر روز هم دو، سه عنوان دارد. جوری که باید درخواست بدهیم تعداد روزهای سال را افزایش بدهند و از ٣٦٥ روز بیشتر شود تا عنوانهای هر روز از دو سالگرد و یادبود بیشتر نشود، هرچند اسمگذاری روزها هم مثل اسمگذاری روی کوچههاست.
تقویم ما ایرانیها خیلی چیز جالبی است. یعنی ما عزممان را جزم کردهایم که حتی نگذاریم یک روز بدون نام بماند. مثل خیابانهایمان که هم شماره دارد هم اسم. مثلا دوستان نشانی خانهشان را که میدهند، میگویند خیابان سیزدهم شرقی یا همان گلبرگ. روزهای تقویم هم اینطوری است، یعنی مینویسند پنجم مهر، اما میخوانند روز خانواده یا روز تکریم بازنشستگان. هر روز هم دو، سه عنوان دارد. جوری که باید درخواست بدهیم تعداد روزهای سال را افزایش بدهند و از ٣٦٥ روز بیشتر شود تا عنوانهای هر روز از دو سالگرد و یادبود بیشتر نشود، هرچند اسمگذاری روزها هم مثل اسمگذاری روی کوچههاست.
شما به همان آدرس خیابان سیزدهم شرقی یا گلبرگ هم که مراجعه کنی، میبینی یک سر کوچه تابلو ندارد و سر دیگر کوچه تابلویی زیر برگ درخت نصب شده و روی آن نوشته کوچه نیستان. بعد که به دوست ارجمند اعتراض میکنی میگوید آهان، اسم جدیدشه یا میگوید ای بابا تو از طرف خیابان کاج اومدی. اگر از سرو بیایی اسمش همان است. خلاصه این همه صغری، کبری کردم که بگویم فردا روز تکریم بازنشستگان و خانواده است. برای تکریم بازنشستگان چه کردهایم؟ یکی از بهترین روشهای تکریم این عزیزان این است که با خودمان ببریمشان سفر. مثلا ببریدشان استانبول تور یک روز و یک شب.
بنشانیدشان در میدان تقسیم و بروید کلی خرید کنید. بعد برای اینکه عوارض و گمرکی به شما تعلق نگیرد، چله تابستان دو تُن لباس تن این عزیزان کنید و برشان گردانید. خوبیاش این است چون سنشان بالا است، هیچکس نمیتواند بهشان شک کند و تا بپرسند چرا تو این گرما این همه پوشیده؟ میتوانید جواب بدهید سنش بالاست ها! برای بزرگداشت این عزیزان ببریدشان کارت منزلتشان را بگیرند که بتوانند با قیمت کم مترو و اتوبوس سوار شوند. بعد از گرفتن کارت منزلت، کارت آنها را بگذارید در جیبتان و خود آن بازنشسته عزیز را ببرید بگذارید خانه سالمندان. هربار که با کارت ایشان سوار مترو شوید، یاد ایشان میافتید و چه کاری بهتر از یادآوری عزیزان.
یکی دیگر از روشهای نوین تکریم بازنشستگان این است که نگذاریم احساس کنند بیکار شدهاند و کاری از دستشان ساخته نیست. برای همین بعد از بازنشستگی سیوسه سال بگذارید در آژانس سر کوچهتان کار کنند. گاهی برای تکریم کسی حتما نباید کاری انجام بدهید. گاهی لازم است کاری انجام ندهید تا از آن عزیز محافظت کرده باشید و بزرگی و اعتبارش را حفظ کرده باشید. مثلا تا جایی که ممکن است از دکتر بردن ایشان خودداری کنید. دلیلش را نمیگویم چون اگر بگویم دوباره دعوای بین پزشکان و هنرمندان بالا میگیرد. خلاصه در ایران گاهی بهترین تکریم این است که بگذاریم یک نفر با درد خودش بسوزد و بسازد.
چون ما تا بخواهیم کاری برای ایشان کنیم، ناخواسته اسیر مقتضیات زمان و مکان و تشخیص مصلحت و... میشویم و کلی توجیه و بهانه ردیف میکنیم و یکهو میبینیم دودمان بازنشسته محترم را به اسم نیکوکاری و صله رحم آوردهایم جلوی چشمش. راستش شیخ بهایی در کشکول درست نوشته «اﺑﻮاﻟﻌﯿﻨﺎء را ﮔﻔﺘﻨﺪ: در ﭼﻪ ﺣﺎﻟﻰ؟ ﮔﻔﺖ: در دردى ﮐﻪ ﻣﺮدم آن را آرزو ﮐﻨﻨﺪ. ﯾﻌﻨﻰ: ﭘﯿﺮى.» قانون بقای انرژی هم در این کشور تبدیل به قانون بقای مشکلات بازنشستگی شده. نوشته شیخ بهایی نشان میدهد ماهیت مشکلات سالمندان و بازنشستگان در این سرزمین از هزار سال پیش تاکنون عوض نشده فقط شکل و شمایلش کمی عوض شده!
پ
ارسال نظر