طنز؛ چرا به جای حزب خانقاه نمیزنید؟
آیدین سیارسریع در روزنامه شهروند نوشت:
نمی دانم این تعارف را کی بین ما ایرانیها باب کرد. و اصلا نمی دانم چرا ما خودمان را ملزم میدانیم که هدف اصلی مان را از کاری که میکنیم پنهان یا چیز دیگری عنوان کنیم. فرضا شغلمان نقاشی ساختمان است. میرویم هشت روز زير آفتاب سوزان و شرایط سخت و خطر مرگ کار میکنیم، بعد که موقع حساب و کتاب میشود و میزان حق الزحمه را میپرسند یک جوری میگوییم عمرااا و خودمان را نسبت به پول متنفر نشان میدهیم که هرکس نداند فکر میکند هدفمان از کار نقاشی ساختمان فقط و فقط ارضای روح سرکش مان با توسل به کار هنری است! خب چرا برادر من؟ کار کردی پولت را بگیر.
نمی دانم این تعارف را کی بین ما ایرانیها باب کرد. و اصلا نمی دانم چرا ما خودمان را ملزم میدانیم که هدف اصلی مان را از کاری که میکنیم پنهان یا چیز دیگری عنوان کنیم. فرضا شغلمان نقاشی ساختمان است. میرویم هشت روز زير آفتاب سوزان و شرایط سخت و خطر مرگ کار میکنیم، بعد که موقع حساب و کتاب میشود و میزان حق الزحمه را میپرسند یک جوری میگوییم عمرااا و خودمان را نسبت به پول متنفر نشان میدهیم که هرکس نداند فکر میکند هدفمان از کار نقاشی ساختمان فقط و فقط ارضای روح سرکش مان با توسل به کار هنری است! خب چرا برادر من؟ کار کردی پولت را بگیر.
یا بعنوان مثالی دیگر ما همینجوری در زندگی مثل خرس گریزلی غذا میخوریم ولی در مهمانیها اصولا میل نداریم و کم غذاییم و بچه را هم اگر شیرینی بردارد نیشگون میگیریم. تا اینجا ما آدمهايي هستیم که اصولا از پول و پرخوری متنفرند و فقط به معنویات و پرهیزگاری فکر میکنند.
بهرحال این فرهنگ عامه است ولی هنرمندان ما اصلا شبیه عوام نیستند بلکه بسیار بدترند. هنرمندان هر کاری میکنند برای مردم و به عشق مردم است. حتی آن سلبریتیای که برای شرکت در هر مراسمی صد میلیون تومان میگیرد به عشق مردم میآید، موقع امضای قراردادهای ميلياردی به چیزی جز مردم فکر نمیکند و آخر هفتهها هم با دوست جونیا به برنامههای خیریه میرود که پر از عکاس و خبرنگار و مردم است!
یعنی شما از زبان هیچ کدام از بازیگرهای ما نمی شنوید که بازیگری شغل من است و من برای گذراندن زندگی ام بازی میکنم. خیر! همه شان برای مردم کار میکنند. بدون پول و چشمداشت. این است که الان مردم چهارچشمی جلوی تلویزیون نشسته اند و یک فیلم را هم در سینما از دست نمیدهند. یعنی بازیگر ترک جم تی وی بگوید من به عشق مردم ایران کار میکنم منطقی تر است تا این عزیزان.
بهرحال خیلی هم نمی شود از خودمان خرده گرفت، تعارفی هستیم دیگر! اتفاقا این را بزرگان مان بهمان آموخته اند. همانهایی که هر چهار سال به عشق خدمت به صحنه میآیند و در طول خدمت آنقدر سرشان به مهرورزی و نوکری مردم گرم است که اصلا نمی فهمند این ماشین و ملک و زمين و امکانات از کجا آمد. موقع انتخابات مردم ایران مردم غیور و باهوش هستند که نود درصد ناسا را تشکیل میدهند و در طول خدمت اصولا چون مردم نمی فهمند مشکلی ندارد! در ادامه مبحث تعارف صادق خرازی رئیس شورای مرکزی حزب ایرانیان گفت: ما دنبال قدرت نیستیم و برای قدرت هر کاری نمیکنیم، آرمان ما این است که با افتخار میگوییم میخواهیم روزی فقر را از جامعه ریشه کن کنیم البته نه با شعار بلکه با عمل.
و همینطور ما نمی فهمیم که چه کسی به ما یاد داد که قدرت بد است! اینقدر هم قدرت بدمان میآید که تا بهش میرسیم نهایت سوءاستفاده را از آن میکنیم! حزب زدنمان هم مثل این کشورهای خونخوار غربی بخاطر قدرت نیست که، حزب میزنیم که فقر را ریشه کن کنیم. چقدر ما پشت به مال و مکنت و قدرت دنیاییم آخه. من نمیدانم چرا با این روحیات لطیف به جای حزب، خانقاه نمی زنیم آخر هفتهها برویم توش و به قدرت و مال دنیا پشت کنیم. آهان یادم رفت، ما فقط جلوی مردم پشت میکنیم چون فقط مردم را محرم خودمان میدانیم! یک خدا قوت اساسی بهمون. من هم فقط به عشق مردم این شصت تا ستون را هفتگی در مطبوعات کشور پر میکنم وگرنه علاقه اصلی ام که جوشکاری است! فقط مردم، زنده باد مردم. پاینده باد جواد خیابانی.
پ
ارسال نظر