طنز؛ یک پرده از فرهنگستان زبان و ادب فارسی
فرهنگستان زبان و ادب فارسی به جای واژه بیگاه «نوتلابار» عبارت «نانِ داغ، شکلات داغ» را تصویب کرده است.
فارس: فرهنگستان زبان و ادب فارسی به جای واژه بیگاه «نوتلابار» عبارت «نانِ داغ، شکلات داغ» را تصویب کرده است.
عضو شماره یک فرهنگستان: آقایون، ساااااکت لطفا. امروز برنامه چی داریم؟!
عضو شماره دو: واژهای غریب بازمانده که بسی نیک است آن را سر و سامانی پارسی دهیم.
عضو شماره یک: و اون واژه چی باشه؟
عضو شماره دو: خاکم بر سر. واژه اش هست نوتلابار!
عضو شماره سه: آخ جوووون. من عاشقشم.
عضو شماره یک: ای وای! بسه شکمو. گر به جای شکم پروری، واژگان سازی می کردی، الان ما، خودت و اون چربی سرگردان در رگ هایت این وضع رو نداشتیم.
عضو شماره چهار: من می گم به جاش بگیم نوتلادونی!
عضو شماره پنج: من می گم اسمش رو بذاریم عم قزی!!!
[همه می خندند]
عضو شماره شش: اسمش رو بذاریم، بادوم شکلاتی کده!
عضو شماره هفت: بی خیال بابا! دیگه بدجوری مردم به مون می خندن.
عضو شماره شش: اگه راست می گی، تو یه اسم بگو.
عضو شماره پنج: ترشی نخوری یه وقت. به مخت این قدر فشار نیار.
عضو شماره سه: آقایان، لقمه شکلاتی چطوره؟
عضو شماره دو: من می گویم این قدر زحمت کشیدیم، گرسنه شدیم. بگویید ناهار چه بخوریم؟
عضو شماره یک: خانم منشی، هوووووووی. اون لیست تبلیغاتی غذاخوریا رو بیار ببینیم چی دارن.
عضو شماره چهار: اسمش رو بذاریم شوکو آجیلی.
عضو شماره یک: بسه دیگه. غذاتون رو انتخاب کنید.
عضو شماره دو: من یک عدد کش لقمه قارچ و گوشت.
عضو شماره شش: من یک گردلقمه می طلبم.
عضو شماره دو: من یک درازلقمه می خواهم.
منشی: ببخشیدا. اینایی که می گین چی هستن؟
عضو شماره یک: ای هوااار. یعنی منشی ما هم نمی داند ما چی تصویب کردیم؟!
عضو شماره چهار: من هوس کباب کردم.
عضو شماره سه: آخ گفتی. بیا کباب بزنیم. یه نون داغ، کباب داغی هست تو محله مون که انگشتاتم می خوری.
عضو شماره شش: یافتم، یافتم.
[و شروع به انجام حرکات موزون می کند.]
عضو شماره یک: بسه بابا. اینجا کجاست؟
عضو شماره شش: یافتم، یافتم. اسمش رو یافتم. نان داغ، شکلات داغ. برید حالش رو ببرید.
و به این ترتیب همگی سوت زنان و کف زنان نان داغ، کباب داغ را سفارش می دهند. برای عصرانه هم به نوتلابار سابق یا نان داغ، شکلات داغ سر می زنند.
ارسال نظر