طنز؛ ردپای بزرگان ادبیات فارسی در فیلم اخراجیها!
احمدرضا کاظمی در روزنامه شهروند نوشت:
در زمان دبیرستان، برای آموزش آرایه ادبی «پارادوکس» از مثالهایی چون «از تُهی سرشار» و «صدای سکوت» استفاده میکردند. برخلاف انتگرال دوگانه، لگاریتم مبنای ٥ و حدگیری، تنها چیزی که از درسهای آن دوران در زندگی ما کاربرد عینی پیدا کرد، همین آرایه ادبی بود. از الفاظی مثل « دولت پاکدستی» که بگذریم، آدم واقعا وقتی حضور برخی افراد را درعرصه «فرهنگ و هنر» میبیند، معنی واقعی «پارادوکس» را با پوست و گوشت و استخوان و حتی تاندون لای استخوانهایش لمس میکند! جمعهشب بود که کارگردان نامآشنای سینما یعنی آقای «مسعود دهنمکی» با حضور در برنامه «هفت»، واژههایی «گُلمضمون» را به مخاطب عرضه کرد که اوجشان ادعای الگوگرفتن وی از «مولانا» در ساخت فیلمهایش بود. باور کنید اگر «علی درخشی» سازنده انیمیشنهای «دیریندیرین» این حرف را میزد و میگفت، ایده اصلی کارش را از مثنوی معنوی گرفته و شعر «بشنو از نی چون شکایت میکند» درواقع همان بشنو از «وی»، «چووون» شکایت میکند، است، برای من یکی باورپذیرتر بود! اما با این حال احتمالا همچنان کسانی هستند که ادعا کنند در آثار آقای دهنمکی، نهتنها مولانا بلکه تفکرات سایر بزرگان ادبیات فارسی هم دیده میشود، اینجوری:
در زمان دبیرستان، برای آموزش آرایه ادبی «پارادوکس» از مثالهایی چون «از تُهی سرشار» و «صدای سکوت» استفاده میکردند. برخلاف انتگرال دوگانه، لگاریتم مبنای ٥ و حدگیری، تنها چیزی که از درسهای آن دوران در زندگی ما کاربرد عینی پیدا کرد، همین آرایه ادبی بود. از الفاظی مثل « دولت پاکدستی» که بگذریم، آدم واقعا وقتی حضور برخی افراد را درعرصه «فرهنگ و هنر» میبیند، معنی واقعی «پارادوکس» را با پوست و گوشت و استخوان و حتی تاندون لای استخوانهایش لمس میکند! جمعهشب بود که کارگردان نامآشنای سینما یعنی آقای «مسعود دهنمکی» با حضور در برنامه «هفت»، واژههایی «گُلمضمون» را به مخاطب عرضه کرد که اوجشان ادعای الگوگرفتن وی از «مولانا» در ساخت فیلمهایش بود. باور کنید اگر «علی درخشی» سازنده انیمیشنهای «دیریندیرین» این حرف را میزد و میگفت، ایده اصلی کارش را از مثنوی معنوی گرفته و شعر «بشنو از نی چون شکایت میکند» درواقع همان بشنو از «وی»، «چووون» شکایت میکند، است، برای من یکی باورپذیرتر بود! اما با این حال احتمالا همچنان کسانی هستند که ادعا کنند در آثار آقای دهنمکی، نهتنها مولانا بلکه تفکرات سایر بزرگان ادبیات فارسی هم دیده میشود، اینجوری:
ریشه «بایرام لودر» در مثنوی معنوی
شخصیت «بایرام لودر» یا «بایرام باقالی» با بازی استاد اکبر عبدی در سهگانه اخراجیها، بدون شک پس از شخصیت «حمیدهامون» که مرحوم خسرو شکیبایی نقش آن را بازی کرده است، از ماندگارترین کاراکترهای سینمایی تاریخ فرهنگ و هنر این مرزوبوم به شمار میرود. اگر یادتان باشد در یکی از صحنههای ماندگار فیلم اخراجیهای یک، بایرام که علاقه زیادی به مصرف باقالی و تشعشع اصوات ناهنجار و مشامآزار از خودش دارد، سر یکی از کلاسهای آموزشی «ش.میم.ر» درجبهه، عنان از کف میدهد و این امر باعث میشود تا همه فکر کنند عراقیها شیمیایی زدهاند! کارشناسان عرصه ادبیات این سکانس ماندگار و خوش عطر و بو را برگرفته از بیت « زانک حس چشم آمد رنگ کش .... مغز و بینی میکشد بوهای خوش» در دفتر ششم مثنوی معنوی (حکایت شبدزدان کی سطان محمود) میدانند. همچنین این کارشناسان اعتقاد دارند، کلیات شخصیت «بایرام باقالی» از دفتر چهارم مثنوی معنوی و شخصیت دباغی که وارد بازار عطارها شده و بوی خوش عطرها و مُشکها بیهوشش میکند، گرفته شده است!
حضور«حاجیگیرینوف» در دیوان حافظ
هرکس که یکبار دیوان حضرت حافظ را خوانده باشد، بدون شک شعر «واعظان کاین جلوه در محراب و منبر میکنند» را به خاطر خواهد داشت و بدون شک نخستین چیزی که با زمزمه این شعر و دیدن القابی چون شیخ، مفتی و محتسب به ذهنش میآید، شخصیت ریاکار «حاجی گیرینوف» فیلم اخراجیها با بازی فراموشنشدنی اسطوره سینما یعنی محمدرضا شریفینیا است که از قضا در سکانسی از این فیلم، هنگام وضوگرفتن خالکوبیهای یکی از افراد اکیپ اخراجیها را میبیند و او را به خاطر این از صورقبیحه سرزنش کرده و دعوت به توبه میکند، جوری که مخاطب را یاد مصرع «توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر میکنند؟» میاندازد! سیدجواد هاشمی هم که در این فیلم همان نقاشی را بازی میکند که «رند» در شعر حافظ دارد، مثل بقیه فیلمهایش!
جلوههای حماسی شاهنامه در اخراجیها
شخصیت قهرمانانه مجید با بازی «کامبیز دیرباز» در اخراجیهای یک و کاراکتری که سلطانِ یقه ایران و نواده آریایی مرحوم الویس پریسلی یعنی جناب آقای «حسام نواب صفوی» در اخراجیهای دو نقش آن را بازی کرد؛ با آن عِرق ملی، هیکل چهارشانه، منش لوطی و سبیلهای دستهموتوریشان، ناخودآگاه انسان را به یاد پهلوانان شاهنامه فردوسی میاندازند. اصلا انگار یک نفر رستم، سهراب، افراسیاب و سایر بروبچ شاهنامه را توی مخلوطکن ریخته و عصاره آنها را در این دو شخصیت جمع کرده است، عینهو نکتار هفتمیوه! خالی از لطف نیست که بدانیم کاراکتر امین حیایی در این فیلم نیز «بیژن بزغاله» نام دارد و همانطور که میدانید «بیژن» اسمِ فرزند «گیو»، نوه «گودرز» و برادرزاده «رُهام» در شاهنامه است و این نشان میدهد که در آثار آقای دهنمکی نه فقط ادبیات تعلیمی و عرفانی بلکه ادبیات حماسی نیز نقش بسزایی داشتهاند!
پ
نظر کاربران
متن مزخرفی بود مخصوصا در توجیه شوخی زشت چ......بایرام. خنداندن تماشاچی به چه قیمتی؟