طنز؛ کیارستمی کار صبحیهاست
پوریا عالمی در روزنامه شرق نوشت:
قائممقام وزارت بهداشت گفت: کیارستمی با تمایل خود تصمیم به سفر به خارج از کشور گرفت و زمانی که به فرانسه میرفت هوشیار بود ولی اینکه در روند درمان در فرانسه چه اتفاقی افتاد و در چه بیمارستانی و با چه امکانات تخصصیای بستری شدند مسائلی است که بررسی میشود.
میبینی سوفیا؟ ما که بچه بودیم مدرسهمان دوشیفت بود و هر اتفاقی اعم از خطکشیدن روی دیوار و چسبریختن روی صندلی معلم و ترکاندن بخاری و انداختن سیگار و انفجار موتورخانه و پیداکردن برگههای تقلب در جیبمان را میانداختیم گردن صبحیها. صبحیها هم میانداختند گردن ما. حالا مثل نظام پزشکی است. اول گفتند ما کاری نکردیم، بعد گفتند تقصیر فرانسویهاست. البته ما هم با وزارت بهداشت موافقیم. فرانسه سالها بود داشت نقشه میکشید که دمار از روزگار عباس کیارستمی دربیاورد چون سینمای کیارستمی در فرانسه خیلی طرفدار داشت و خودش هم خیلی آدمحسابی بود. فرانسویها هم چون نه آدمحسابی هستند، نه سینمای درستوحسابیای دارند، از کیارستمی دقدلی داشتند. سوفیا من یک چیزی برای نظام پزشکی و وزارت بهداشت نوشتهام که به نظرم هرروز باید در بیمارستانهای ایران خوانده شود و مریضها هم باید آن را روی بدنشان تاتو کنند.
من نبودم دستم بود... تقصیر آستینم بود... آستین مال کتم بود... کت مال فرانسویها بود... جان واسه ایرانیها بود...
خوردم تمام شد: سوفیا به یک دکتر گفتم مگر تو قسم نخوردهای؟ گفت: چرا. منتها خوردن آغاز کار است.
تغییر عنوان: به نظر ما وزارت بهداشت و درمان و آموزش و ... باید به وزارت بهداشت و درمان و آموزش دفاعشخصی تغییر نام دهد. چرا؟ چون پزشکان اینقدر که به دفاعشخصی از خود مشغول هستند، دوزار بیشتر وقت میگذاشتند برای جان و سلامتی بیمار، الان کیارستمی که هیچی، همه کسانی که بر اثر بیتوجهی برخی پزشکان از دست رفتهاند، سُر و مُر و گنده پیش ما بودند.
وصیت: سوفیای من... من اگر هر مریضیای گرفتم من را نبر دکتر. بگذار خودم خشک بشوم بیفتم، جای اینکه دکتر من را خشک کند که من از پا بیفتم. ممنون.
قائممقام وزارت بهداشت گفت: کیارستمی با تمایل خود تصمیم به سفر به خارج از کشور گرفت و زمانی که به فرانسه میرفت هوشیار بود ولی اینکه در روند درمان در فرانسه چه اتفاقی افتاد و در چه بیمارستانی و با چه امکانات تخصصیای بستری شدند مسائلی است که بررسی میشود.
میبینی سوفیا؟ ما که بچه بودیم مدرسهمان دوشیفت بود و هر اتفاقی اعم از خطکشیدن روی دیوار و چسبریختن روی صندلی معلم و ترکاندن بخاری و انداختن سیگار و انفجار موتورخانه و پیداکردن برگههای تقلب در جیبمان را میانداختیم گردن صبحیها. صبحیها هم میانداختند گردن ما. حالا مثل نظام پزشکی است. اول گفتند ما کاری نکردیم، بعد گفتند تقصیر فرانسویهاست. البته ما هم با وزارت بهداشت موافقیم. فرانسه سالها بود داشت نقشه میکشید که دمار از روزگار عباس کیارستمی دربیاورد چون سینمای کیارستمی در فرانسه خیلی طرفدار داشت و خودش هم خیلی آدمحسابی بود. فرانسویها هم چون نه آدمحسابی هستند، نه سینمای درستوحسابیای دارند، از کیارستمی دقدلی داشتند. سوفیا من یک چیزی برای نظام پزشکی و وزارت بهداشت نوشتهام که به نظرم هرروز باید در بیمارستانهای ایران خوانده شود و مریضها هم باید آن را روی بدنشان تاتو کنند.
من نبودم دستم بود... تقصیر آستینم بود... آستین مال کتم بود... کت مال فرانسویها بود... جان واسه ایرانیها بود...
خوردم تمام شد: سوفیا به یک دکتر گفتم مگر تو قسم نخوردهای؟ گفت: چرا. منتها خوردن آغاز کار است.
تغییر عنوان: به نظر ما وزارت بهداشت و درمان و آموزش و ... باید به وزارت بهداشت و درمان و آموزش دفاعشخصی تغییر نام دهد. چرا؟ چون پزشکان اینقدر که به دفاعشخصی از خود مشغول هستند، دوزار بیشتر وقت میگذاشتند برای جان و سلامتی بیمار، الان کیارستمی که هیچی، همه کسانی که بر اثر بیتوجهی برخی پزشکان از دست رفتهاند، سُر و مُر و گنده پیش ما بودند.
وصیت: سوفیای من... من اگر هر مریضیای گرفتم من را نبر دکتر. بگذار خودم خشک بشوم بیفتم، جای اینکه دکتر من را خشک کند که من از پا بیفتم. ممنون.
پ
ارسال نظر