طنز؛ کمپین «نه» به خریدن پورشه!
فریور خراباتی در روزنامه آرمان نوشت:
اینکه کارخانه پورشه آب را سر بالا ببیند و ناگهان بیاید و در اقدامی بی شرمانه قیمت یکی از خودروهای خود را دویست میلیون تومان گران کرده و از یک میلیارد و چهارصد میلیون تومان به یک میلیارد و ششصد میلیارد تومان، که بنده نمیدانم چند تا صفر دارد، تغییر بدهد باعث میشود که خون هر انسانی به جوش بیاید.به همین دلیل بنده خدمت معلمان، کارمندان، کارگران، روزنامه نگاران و هنرمندان اعلام میکنم که با تنها«سه روز» نخریدن خودروی پورشه میتوانیم به مدیران زیاده خواه این کارخانه ثابت کنیم که نباید قیمت خودرو پورشه را آنقدر گران کنند. ﻓﻘﻂ ﺧﻮﺍﻫﺶ میکنم ﺍﮔﻪ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﻫستید ﻭ ﺧﻮﻥ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﺩﺭ رگهای ﺷﻤﺎﺳﺖ ﻟﻄﻔﺎ ﺍﯾﻦ نوشته را آنقدر به ﺍﺷﺘﺮﺍﮎ بگذارید ﺗﺎ دیگر هموطنان ﺩﺭ ﺟﺮﯾﺎﻥ قرار بگیرند و این خودرو را نخرند.بنده خودم که عمرا با این شرایط پورشه نخواهم خرید.با این اوضاعی که فیشهای حقوقی ما دارد طبیعی است که مدیران طمعکار و حیله گر این کارخانه برای ما نقشه بکشند.همین روز گذشته فیش حقوقی بنده در خانه لو رفت و پدرم درحالیکه با ناراحتی سر خود را تکان میداد، گفت: «خاک بر سرت با این فیش حقوقی ات!» فقط نمیدانم این ابراز احساسات از روی علاقه بود یا موردی در فیش حقوقی خاطر ایشان را مکدر ساخته بود.باور کنید الان«پورشه» داشتن نوعی شغل محسوب میشود.برای دختر یکی از همسایههای ما خواستگار آمده بود، زمانی که مادرم از مادر ایشان پرسید: «خواستگار چه کاره است؟» مادر ایشان پاسخ داد: «به سلامتی پورشه داره!».همین باعث شد که مادرم شب که به خانه رفتم جلوی راهم را بگیرد و بگوید: «به جای روزنامه نگاری و طنزنویسی، پاشو برو پورشه شو!».این نشان میدهد که ما تا همین جای کار از این ماشین معاند کم بلا سرمان نیامده است.بعد از آنجایی که ما همه چیزمان تکمیل است، اخیرا در مهمانیها رویت شده که یک عده همراه با پرستار بچه شان به مراسم میروند.یعنی بعد از خریدن انواع و اقسام کالای لوکس و از آنجایی که دیگر کالای لوکسی در هیچ کجای جهان باقی نمانده که در خانههای ما موجود نباشد، همین یک فقره را کم داشتیم که به لطف دوستان چشم و هم چشم مدار، این یکی نیز حل شد.با اجازه تان بنده بروم پورشه شوم، خداحافظ!
اینکه کارخانه پورشه آب را سر بالا ببیند و ناگهان بیاید و در اقدامی بی شرمانه قیمت یکی از خودروهای خود را دویست میلیون تومان گران کرده و از یک میلیارد و چهارصد میلیون تومان به یک میلیارد و ششصد میلیارد تومان، که بنده نمیدانم چند تا صفر دارد، تغییر بدهد باعث میشود که خون هر انسانی به جوش بیاید.به همین دلیل بنده خدمت معلمان، کارمندان، کارگران، روزنامه نگاران و هنرمندان اعلام میکنم که با تنها«سه روز» نخریدن خودروی پورشه میتوانیم به مدیران زیاده خواه این کارخانه ثابت کنیم که نباید قیمت خودرو پورشه را آنقدر گران کنند. ﻓﻘﻂ ﺧﻮﺍﻫﺶ میکنم ﺍﮔﻪ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﻫستید ﻭ ﺧﻮﻥ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﺩﺭ رگهای ﺷﻤﺎﺳﺖ ﻟﻄﻔﺎ ﺍﯾﻦ نوشته را آنقدر به ﺍﺷﺘﺮﺍﮎ بگذارید ﺗﺎ دیگر هموطنان ﺩﺭ ﺟﺮﯾﺎﻥ قرار بگیرند و این خودرو را نخرند.بنده خودم که عمرا با این شرایط پورشه نخواهم خرید.با این اوضاعی که فیشهای حقوقی ما دارد طبیعی است که مدیران طمعکار و حیله گر این کارخانه برای ما نقشه بکشند.همین روز گذشته فیش حقوقی بنده در خانه لو رفت و پدرم درحالیکه با ناراحتی سر خود را تکان میداد، گفت: «خاک بر سرت با این فیش حقوقی ات!» فقط نمیدانم این ابراز احساسات از روی علاقه بود یا موردی در فیش حقوقی خاطر ایشان را مکدر ساخته بود.باور کنید الان«پورشه» داشتن نوعی شغل محسوب میشود.برای دختر یکی از همسایههای ما خواستگار آمده بود، زمانی که مادرم از مادر ایشان پرسید: «خواستگار چه کاره است؟» مادر ایشان پاسخ داد: «به سلامتی پورشه داره!».همین باعث شد که مادرم شب که به خانه رفتم جلوی راهم را بگیرد و بگوید: «به جای روزنامه نگاری و طنزنویسی، پاشو برو پورشه شو!».این نشان میدهد که ما تا همین جای کار از این ماشین معاند کم بلا سرمان نیامده است.بعد از آنجایی که ما همه چیزمان تکمیل است، اخیرا در مهمانیها رویت شده که یک عده همراه با پرستار بچه شان به مراسم میروند.یعنی بعد از خریدن انواع و اقسام کالای لوکس و از آنجایی که دیگر کالای لوکسی در هیچ کجای جهان باقی نمانده که در خانههای ما موجود نباشد، همین یک فقره را کم داشتیم که به لطف دوستان چشم و هم چشم مدار، این یکی نیز حل شد.با اجازه تان بنده بروم پورشه شوم، خداحافظ!
پ
نظر کاربران
:)))))))))))))
منم مي خوام پورشه ..........