طنز؛ ریاضیات در شهرداری تهران
شهرام شهيدي در روزنامه شهروند نوشت:
دیروز عباس کیارستمی بزرگ را به خاک سپردیم. فرهنگ و هنر ایران زمین یکی از بزرگان بیبدیل خود را از دست داد. همچنین بهمن زرینپور، پوری فشفشوی داییجان ناپلئون، هم از میان ما رفت. ملیحه نیکجومند هم به همچنین. برای شادی روح همه این عزیزان یک دقیقه سکوت میکنیم.
درست در روزهایی که شهرداری تهران با نصب بنرهایی در سطح شهر نقش اطلاعرسانی پیدا کرد و ما را با کژیها و نحوست سرزمینهای غرب آشنا کرد، مأموران شهرداری به دانشگاه هنر حمله کردند و با حراست دانشگاه درگیر شدند.
یادمان آمد یک چند وقتی است نشنیدهایم کنسرتی لغو بشود. ناگهان ظریفی گفت (این ظریف از آن ظریفهای تاریخی است و با وزیرخارجه تومانی هفت صنار فرق دارد) این روزها وزارت ارشاد اینقدر درگیر صدور جواز دفن هنرمندان است که فرصت نمیکند مجوز کنسرت صادر کند که بعد لغو بشود. یعنی درگذشت هنرمندان عزیز ما چنین برکاتی هم برای وزارت ارشاد داشته و خود ارشادیها خبر ندارند.
راستش گاهی ما میخواهیم از یک خبری فاصله بگیریم و فرار کنیم اما چون مسئولان روزنامه میگویند طنزی که مینویسی، تکهپاره نباشد. بنابراین نمیتوانم بیخیال موضوع شهرداری شوم. یعنی شهرداری باعث شده ما با علم ریاضیات آشنا و بعد از مدتی مراوده با این علم از آن دلزده شویم. ببینید یک روز یکی از اعضای هیأترئیسه شورای شهر تهران گفت؛ قالیباف ماهانه درمجموع ١٤میلیون تومان دریافت میکند. بعد یکی دیگر گفت حقوق قالیباف یکدرصد از درآمد شهرداری است. هی ما درآمد شهرداری را ضرب و تقسیم کردیم، دیدیم نمیشود. از برهان خلف استفاده کردیم و معکوس رفتیم. یعنی ١٤میلیون تومان را گرفتیم ببینیم یکدرصد چه رقمی است؟ دیدیم عمرا اگر شهرداری چنین درآمد ناچیزی داشته باشد. خود آقای قالیباف که یکهو تمام رشتههای محاسباتی ما را پنبه کرد و گفت ٧میلیون و٥٠٠هزارتومان حقوق میگیرم و همسرم هم صلواتی کار میکند. این را که گفت تازه یادمان آمد خودش چراغ را روشن کرده و ما تا حالا حقوق همسرشان را درمحاسبات نیاورده بودیم. خلاصه ما که از این دو دو تا چهار تا به جایی نرسیدیم. شما اگر پرتقالفروش را پیدا کردید، به ما هم یک ندا بدهید.
ما امروز ول کن شهرداری باشیم؟ نچ! صدای سردبیر درمیآید مطلب ما از این شاخه به آن شاخه بشود. دیدم ماشینحساب آوردهاید و مثل من شروع کردهاید به محاسبه حقوق شهردار تهران، گفتم موضوع دیگری را هم یادآوری کنم که محاسباتتان از دقت کافی برخوردار باشد. ایشان اعلام کرده تا زمانی که پسرم ازدواج کرد و هزینهها بالا رفت، من حتی اضافهکار نیز نمیگرفتم. گفتم وقتی در محاسباتتان دنبال پرتقالفروش میگردید، برای این سوال هم جوابی پیدا کنید که مگر فرزند شهردار تهران خودشان ماشاالله هزارماشالله سرکار نمیروند و روی پای خودشان نایستادهاند که موقع عروسی هزینه بابا اضافه نشود؟
فکر کردید معادلات حقوقی شهردار پایان دارد؟ نخیر یک معادله چند مجهولی است که یا باید توسط خیام نیشابوری و غیاثالدین جمشید کاشانی حل شود و توسط ابر رایانهها. برای اینکه بر ابهامات و چرایی شما بیفزایم، یادآوری میکنم شهردار تهران همچنین اعلام کرده من حتی نصف حقوق خود را برمیگردانم. خب چرا؟ یعنی آدم برای خودش حقوق تعیین کند، بعد که گرفتش برش گرداند؟ کجا برمیگرداند؟ زود برمیگرداند یا دیر؟ نصف چقدر را برمیگرداند؟ نصف آن حقوق صلواتی هم برگردانده میشود؟ نصف هیچی چقدر است؟ خیلی؟
دیروز عباس کیارستمی بزرگ را به خاک سپردیم. فرهنگ و هنر ایران زمین یکی از بزرگان بیبدیل خود را از دست داد. همچنین بهمن زرینپور، پوری فشفشوی داییجان ناپلئون، هم از میان ما رفت. ملیحه نیکجومند هم به همچنین. برای شادی روح همه این عزیزان یک دقیقه سکوت میکنیم.
درست در روزهایی که شهرداری تهران با نصب بنرهایی در سطح شهر نقش اطلاعرسانی پیدا کرد و ما را با کژیها و نحوست سرزمینهای غرب آشنا کرد، مأموران شهرداری به دانشگاه هنر حمله کردند و با حراست دانشگاه درگیر شدند.
یادمان آمد یک چند وقتی است نشنیدهایم کنسرتی لغو بشود. ناگهان ظریفی گفت (این ظریف از آن ظریفهای تاریخی است و با وزیرخارجه تومانی هفت صنار فرق دارد) این روزها وزارت ارشاد اینقدر درگیر صدور جواز دفن هنرمندان است که فرصت نمیکند مجوز کنسرت صادر کند که بعد لغو بشود. یعنی درگذشت هنرمندان عزیز ما چنین برکاتی هم برای وزارت ارشاد داشته و خود ارشادیها خبر ندارند.
راستش گاهی ما میخواهیم از یک خبری فاصله بگیریم و فرار کنیم اما چون مسئولان روزنامه میگویند طنزی که مینویسی، تکهپاره نباشد. بنابراین نمیتوانم بیخیال موضوع شهرداری شوم. یعنی شهرداری باعث شده ما با علم ریاضیات آشنا و بعد از مدتی مراوده با این علم از آن دلزده شویم. ببینید یک روز یکی از اعضای هیأترئیسه شورای شهر تهران گفت؛ قالیباف ماهانه درمجموع ١٤میلیون تومان دریافت میکند. بعد یکی دیگر گفت حقوق قالیباف یکدرصد از درآمد شهرداری است. هی ما درآمد شهرداری را ضرب و تقسیم کردیم، دیدیم نمیشود. از برهان خلف استفاده کردیم و معکوس رفتیم. یعنی ١٤میلیون تومان را گرفتیم ببینیم یکدرصد چه رقمی است؟ دیدیم عمرا اگر شهرداری چنین درآمد ناچیزی داشته باشد. خود آقای قالیباف که یکهو تمام رشتههای محاسباتی ما را پنبه کرد و گفت ٧میلیون و٥٠٠هزارتومان حقوق میگیرم و همسرم هم صلواتی کار میکند. این را که گفت تازه یادمان آمد خودش چراغ را روشن کرده و ما تا حالا حقوق همسرشان را درمحاسبات نیاورده بودیم. خلاصه ما که از این دو دو تا چهار تا به جایی نرسیدیم. شما اگر پرتقالفروش را پیدا کردید، به ما هم یک ندا بدهید.
ما امروز ول کن شهرداری باشیم؟ نچ! صدای سردبیر درمیآید مطلب ما از این شاخه به آن شاخه بشود. دیدم ماشینحساب آوردهاید و مثل من شروع کردهاید به محاسبه حقوق شهردار تهران، گفتم موضوع دیگری را هم یادآوری کنم که محاسباتتان از دقت کافی برخوردار باشد. ایشان اعلام کرده تا زمانی که پسرم ازدواج کرد و هزینهها بالا رفت، من حتی اضافهکار نیز نمیگرفتم. گفتم وقتی در محاسباتتان دنبال پرتقالفروش میگردید، برای این سوال هم جوابی پیدا کنید که مگر فرزند شهردار تهران خودشان ماشاالله هزارماشالله سرکار نمیروند و روی پای خودشان نایستادهاند که موقع عروسی هزینه بابا اضافه نشود؟
فکر کردید معادلات حقوقی شهردار پایان دارد؟ نخیر یک معادله چند مجهولی است که یا باید توسط خیام نیشابوری و غیاثالدین جمشید کاشانی حل شود و توسط ابر رایانهها. برای اینکه بر ابهامات و چرایی شما بیفزایم، یادآوری میکنم شهردار تهران همچنین اعلام کرده من حتی نصف حقوق خود را برمیگردانم. خب چرا؟ یعنی آدم برای خودش حقوق تعیین کند، بعد که گرفتش برش گرداند؟ کجا برمیگرداند؟ زود برمیگرداند یا دیر؟ نصف چقدر را برمیگرداند؟ نصف آن حقوق صلواتی هم برگردانده میشود؟ نصف هیچی چقدر است؟ خیلی؟
پ
نظر کاربران
عالی