طنز؛ سولاريوم در محل
پوریا عالمی در روزنامه شرق نوشت:
ديروز رفيق فرنگى ما كه سر ظهر سوار تاكسى شده بود، به من گفت: چه جالب، كاش ميدانستم مايو مىآوردم. اصلا باورم نميشد سوناى خشك سيار توى تهران داشته باشيد.بعد گفت توى خارج هزينه سولاريوم زياد است و او تصميم گرفته از داروخانه روغن مخصوص بخرد و فردا هم برود تاكسى سوار شود.خوشبختانه ما در مصرف كولر صرفهجويى ميكنيم و فرنگىها فكر ميكنند داريم سولاريوم ميكنيم. شما هم صداش را درنياوريد.
يكبار داشتم به يك راننده تاکسی توضيح ميدادم كه كولر روشنكردن بهنفع خودش است و توى اين گرما سكته ميكند. گفت: استاد، كولرش رو روشن كنم خودش خاموش ميشه. گفتم شوخى ميكنى. كولر را روشن كرد ماشين خوابيد.سوفيا، راستش من كولر را از تو بيشتر دوست دارم. بدون تو تا الان زنده ماندهام، ولى بىكولر چى؟
(خوب شد سوفيا؟ گفتند چرا سوفيا سياسى شده و راجع به مسائل خودت باهاش حرف نميزنى؟ من هم مسئله امروزم كولر بود).
ديروز رفيق فرنگى ما كه سر ظهر سوار تاكسى شده بود، به من گفت: چه جالب، كاش ميدانستم مايو مىآوردم. اصلا باورم نميشد سوناى خشك سيار توى تهران داشته باشيد.بعد گفت توى خارج هزينه سولاريوم زياد است و او تصميم گرفته از داروخانه روغن مخصوص بخرد و فردا هم برود تاكسى سوار شود.خوشبختانه ما در مصرف كولر صرفهجويى ميكنيم و فرنگىها فكر ميكنند داريم سولاريوم ميكنيم. شما هم صداش را درنياوريد.
يكبار داشتم به يك راننده تاکسی توضيح ميدادم كه كولر روشنكردن بهنفع خودش است و توى اين گرما سكته ميكند. گفت: استاد، كولرش رو روشن كنم خودش خاموش ميشه. گفتم شوخى ميكنى. كولر را روشن كرد ماشين خوابيد.سوفيا، راستش من كولر را از تو بيشتر دوست دارم. بدون تو تا الان زنده ماندهام، ولى بىكولر چى؟
(خوب شد سوفيا؟ گفتند چرا سوفيا سياسى شده و راجع به مسائل خودت باهاش حرف نميزنى؟ من هم مسئله امروزم كولر بود).
پ
ارسال نظر