طنز: علت اخراج مدیران متخلف!
فریور خراباتی در روزنامه ایران نوشت:
یکی از استادان دلواپس مدار دانشگاه تهران گفته که حقوقهای نجومی ریشه در دولت سازندگی دارد.ای وای، ای ننگ بر این بیشرمی. خفتا، حیرتا، این چه کار بیشرمانهای بوده؟ خجالت کو؟ حیا کجا رفته؟ الهی بمیرم، استاد چطور این همه سال این عمل ننگین را دیده و زجرکشیده و طاقت آورده؟ شما ببینید صبر و شکیبایی تا کجا... به نظرم ایشان با کمک یکی از تاریخ سازان کشور بروند و سر مشکل را بگیرند و ته آن را برسانند به یعقوب لیث صفاری و خلاصمان کنند.
قدیمها مردم یک طوری سخن میگفتند که جمله پایه و پیرو به هم مرتبط بودند یا حداقل یکدیگر را نقض نمیکردند اما ظاهراً دستور زبان فارسی تغییر پیدا کرده است چون استاد در ادامه کشف ماهیت فیشهای حقوقی و رفتار هیأت دولت گفته: «مقامات دولت ابتدا دنبال پنهان کردن این موضوع بودند، البته این رویکرد هنوز هم ادامه دارد» نه دیگر این یکی را اصلاً نمیشود تحمل کرد. مگر از روی جنازه من رد شوید که بگذارم از این کارها بکنید. دولت در راستای پنهان کردن این موضوع میآید و تعدادی از مدیران را برکنار میکند اما ناراحت میشوم اگر فکر کنید این برکناریها ارتباطی با مسأله فیشهای حقوقی دارد، بلکه چند مدیر به علت ناتوانی در پارک دوبل، تعداد دیگر به خاطر خاموش کردن کولر در ساعت اوج گرما و عدهای دیگر هم به خاطر باز گذاشتن در گنجه برکنار شدهاند و بهتر است که در این زمینه دوستان سیاه نمایی نکنند.همه این اتفاقات در شرایطی میافتد که یک عده از رسانههای دلواپس مآب بر این باورند که این برکناریها به خاطر فرار دولت از پاسخگویی است.در همین رابطه بنده فکر میکنم که دوستان دلواپسی هایشان را یکی کنند و بعد آن را به سمع و نظر مردم برسانند چون الان مملکت دچار تعدد و تکثر و تنوع در دلواپسی شده و آدم تا میآید نگران چیزی شود، دوستان یک حرف دیگر میزنند و اینطوری نمیشود و این کار نادرست است و به قول یکی از شعرا«دل به بیهودهای مکن مشغول/ که فلان ژاژ خای میخاید».اما در مورد فرار دولت از پاسخگویی؛ بالاخره دولت این مسأله را پنهان کرده یا نکرده؟ رئیس جمهوری باید مدیران متخلف را اخراج کند یا به آنها پست و مقامی در دفتر کارش بدهد؟ هرچند بهتر است افرادی که فیش حقوقی آنها منتشر شده رفتاری مانند یکی از مقامات دولت سابق کنند و سکههای دریافتی را میان مردم تقسیم کنند.بنده با چشمان خودم دیدم که آن مقام دلسوز و از خودگذشته روی چوبی ایستاده بود و فریاد میزد که هرکس سکه لازم دارد توی صف بایستد، سپس سکهها را میان مردم پخش کرد و در نهایت با تتمه آن توانست برای خودش یک کیلو هویج و دو بسته ساقه طلایی بخرد!
یکی از استادان دلواپس مدار دانشگاه تهران گفته که حقوقهای نجومی ریشه در دولت سازندگی دارد.ای وای، ای ننگ بر این بیشرمی. خفتا، حیرتا، این چه کار بیشرمانهای بوده؟ خجالت کو؟ حیا کجا رفته؟ الهی بمیرم، استاد چطور این همه سال این عمل ننگین را دیده و زجرکشیده و طاقت آورده؟ شما ببینید صبر و شکیبایی تا کجا... به نظرم ایشان با کمک یکی از تاریخ سازان کشور بروند و سر مشکل را بگیرند و ته آن را برسانند به یعقوب لیث صفاری و خلاصمان کنند.
قدیمها مردم یک طوری سخن میگفتند که جمله پایه و پیرو به هم مرتبط بودند یا حداقل یکدیگر را نقض نمیکردند اما ظاهراً دستور زبان فارسی تغییر پیدا کرده است چون استاد در ادامه کشف ماهیت فیشهای حقوقی و رفتار هیأت دولت گفته: «مقامات دولت ابتدا دنبال پنهان کردن این موضوع بودند، البته این رویکرد هنوز هم ادامه دارد» نه دیگر این یکی را اصلاً نمیشود تحمل کرد. مگر از روی جنازه من رد شوید که بگذارم از این کارها بکنید. دولت در راستای پنهان کردن این موضوع میآید و تعدادی از مدیران را برکنار میکند اما ناراحت میشوم اگر فکر کنید این برکناریها ارتباطی با مسأله فیشهای حقوقی دارد، بلکه چند مدیر به علت ناتوانی در پارک دوبل، تعداد دیگر به خاطر خاموش کردن کولر در ساعت اوج گرما و عدهای دیگر هم به خاطر باز گذاشتن در گنجه برکنار شدهاند و بهتر است که در این زمینه دوستان سیاه نمایی نکنند.همه این اتفاقات در شرایطی میافتد که یک عده از رسانههای دلواپس مآب بر این باورند که این برکناریها به خاطر فرار دولت از پاسخگویی است.در همین رابطه بنده فکر میکنم که دوستان دلواپسی هایشان را یکی کنند و بعد آن را به سمع و نظر مردم برسانند چون الان مملکت دچار تعدد و تکثر و تنوع در دلواپسی شده و آدم تا میآید نگران چیزی شود، دوستان یک حرف دیگر میزنند و اینطوری نمیشود و این کار نادرست است و به قول یکی از شعرا«دل به بیهودهای مکن مشغول/ که فلان ژاژ خای میخاید».اما در مورد فرار دولت از پاسخگویی؛ بالاخره دولت این مسأله را پنهان کرده یا نکرده؟ رئیس جمهوری باید مدیران متخلف را اخراج کند یا به آنها پست و مقامی در دفتر کارش بدهد؟ هرچند بهتر است افرادی که فیش حقوقی آنها منتشر شده رفتاری مانند یکی از مقامات دولت سابق کنند و سکههای دریافتی را میان مردم تقسیم کنند.بنده با چشمان خودم دیدم که آن مقام دلسوز و از خودگذشته روی چوبی ایستاده بود و فریاد میزد که هرکس سکه لازم دارد توی صف بایستد، سپس سکهها را میان مردم پخش کرد و در نهایت با تتمه آن توانست برای خودش یک کیلو هویج و دو بسته ساقه طلایی بخرد!
پ
ارسال نظر