طنز: قلم . . . و دیگر هیچ!
شهرام شهیدی در روزنامه شهروند نوشت:
امروز روز قلم است. به همین مناسبت رفتیم بین مردم ببینیم چه میزان با قلم آشنایی دارند.
محمود- با اون محمود فرق دارم- ٥٠ساله- ساکن نارمک، با اون نارمک فرق نداره اما میدونامون فرق داره: بنده خیلی خوشحالم که در روز قلم خدمت شما عزیزان رسیدم. من از بچگی به قلم علاقه وافری داشتم. طوری که پدرم همیشه برایم قلم میخرید و میگفت بیا پسرم. بیا بخور تو روزی آدم بزرگی میشی. شکر خدا پیشبینی ابوی به واقعیت پیوست و من الان با یکصد و چهل کیلو بسیار آدم وزین و بزرگی شدم. همه اینها از قلم نشأت میگیره. و بهویژه قلم گاو که خیلی مقوی است و برای سوپ هم عالی است.
ایوب، برعکسش- ٤٠ساله از ناف تهران: راستش در مورد قلم شرح وظایف زیادی وجود داره. یعنی قلم یکی از چیزهایی است که خیلی شغل ایجاد کرده و درو و ورش کلی آدم نون میخورن. یکی قلم میفروشه. یکی قلم پاک میکنه. یکی مو میچسبونه به قلم تولید قلم مو میکنه. بنده هم یکی از کسانی هستم که از راه قلم امرار معاش میکنم و یک لقمه نون حلال میبرم سر سفره خانوادهام. بدین ترتیب که بنده تخصص و تبحر خاصی در شکستن انواع قلم دارم. از قلم خودنویس و قلم دوات بگیرید تا قلم پا و غیره. این هم کارت ویزیت من. در خدمتم شدید.
نرگس- ٣٠ساله از اراک: من خیلی به شگون و آه و نفرین و این چیزها اعتقاد دارم. به نظر شما بازیکنی که با دل هوادار بازی کنه، قلمش سالم میمونه؟ از دکتر روادار درخواست میکنم خیلی سریع به من پاسخ بدهند.
سین. صاد. عین. ط دستهدار از بنیانگذاران انجمن قلم: سلام و صد سلام خدمت شما عزیزان هنرمند و هنردوست. موهبتی است در خدمت شما عزیزان قلمپرور هستم. ما روزی احساس کردیم در این مملکت همه چیز پروریده میشود الا این قلم. خب نمیشود که بدون پرورش انتظار داشت یک قلم رو بیاید. این بود که انجمن قلم را تشکیل دادیم با دو معاونت قلمپروری. قلم بازپروری. در معاونت اول ما سعی میکنیم قلمآموزان جدید را با اسلوب و فرهنگ قلم اشنا کنیم، جوری که دچار ممیزی و ارشاد و توقیف و اینها نشوند. درصورتی که دیدیم سرشان به شدت بوی قورمهسبزی میدهد قلمآموزان عزیز را هدایت میکنیم به معاونت قلم بازپروری. آنجا دوستان همکار من سعی میکنند با جدیدترین متدها کلا کاری کنند طرف بیخیال قلم بشود و مثل لیونل مسی در ٢٩سالگی قلمش را ببوسد بگذارد کنار.
فرخ هستم. صبحها ساندویچی دارم. یعنی تو میدون آزادی ساندویچ دو نونه میدم دست خلایق. عصرها هم قلمبند میفروشم. شما نگاه کن یک موتورسوار میشه کلاه کاسکت نداشته باشه؟ یکی که چشمش ضعیفه باید عینک بزنه. به نظر من هم هر نویسندهای تو این کشور به یک جفت قلمبند شیک و تر و تمیز نیاز داره. برای یک نویسنده قلمبند خوب از قلم خوب واجبتره!
بنده صبحها سین. الف هستم و عصرها الف. سین. یعنی صبحها در جبهه اصلاحات ضد اصولگرایی قلم میزنم و عصرها در اردوی اصولگرایان ضد اصلاحات مینویسم، اما آخرش هم کلاهم پس معرکه است. قلم به مزدی مشمول بیمه نمیشه؟ بابا حقالتحریرهاتان را سر وقت بپردازید خب.
امروز روز قلم است. به همین مناسبت رفتیم بین مردم ببینیم چه میزان با قلم آشنایی دارند.
محمود- با اون محمود فرق دارم- ٥٠ساله- ساکن نارمک، با اون نارمک فرق نداره اما میدونامون فرق داره: بنده خیلی خوشحالم که در روز قلم خدمت شما عزیزان رسیدم. من از بچگی به قلم علاقه وافری داشتم. طوری که پدرم همیشه برایم قلم میخرید و میگفت بیا پسرم. بیا بخور تو روزی آدم بزرگی میشی. شکر خدا پیشبینی ابوی به واقعیت پیوست و من الان با یکصد و چهل کیلو بسیار آدم وزین و بزرگی شدم. همه اینها از قلم نشأت میگیره. و بهویژه قلم گاو که خیلی مقوی است و برای سوپ هم عالی است.
ایوب، برعکسش- ٤٠ساله از ناف تهران: راستش در مورد قلم شرح وظایف زیادی وجود داره. یعنی قلم یکی از چیزهایی است که خیلی شغل ایجاد کرده و درو و ورش کلی آدم نون میخورن. یکی قلم میفروشه. یکی قلم پاک میکنه. یکی مو میچسبونه به قلم تولید قلم مو میکنه. بنده هم یکی از کسانی هستم که از راه قلم امرار معاش میکنم و یک لقمه نون حلال میبرم سر سفره خانوادهام. بدین ترتیب که بنده تخصص و تبحر خاصی در شکستن انواع قلم دارم. از قلم خودنویس و قلم دوات بگیرید تا قلم پا و غیره. این هم کارت ویزیت من. در خدمتم شدید.
نرگس- ٣٠ساله از اراک: من خیلی به شگون و آه و نفرین و این چیزها اعتقاد دارم. به نظر شما بازیکنی که با دل هوادار بازی کنه، قلمش سالم میمونه؟ از دکتر روادار درخواست میکنم خیلی سریع به من پاسخ بدهند.
سین. صاد. عین. ط دستهدار از بنیانگذاران انجمن قلم: سلام و صد سلام خدمت شما عزیزان هنرمند و هنردوست. موهبتی است در خدمت شما عزیزان قلمپرور هستم. ما روزی احساس کردیم در این مملکت همه چیز پروریده میشود الا این قلم. خب نمیشود که بدون پرورش انتظار داشت یک قلم رو بیاید. این بود که انجمن قلم را تشکیل دادیم با دو معاونت قلمپروری. قلم بازپروری. در معاونت اول ما سعی میکنیم قلمآموزان جدید را با اسلوب و فرهنگ قلم اشنا کنیم، جوری که دچار ممیزی و ارشاد و توقیف و اینها نشوند. درصورتی که دیدیم سرشان به شدت بوی قورمهسبزی میدهد قلمآموزان عزیز را هدایت میکنیم به معاونت قلم بازپروری. آنجا دوستان همکار من سعی میکنند با جدیدترین متدها کلا کاری کنند طرف بیخیال قلم بشود و مثل لیونل مسی در ٢٩سالگی قلمش را ببوسد بگذارد کنار.
فرخ هستم. صبحها ساندویچی دارم. یعنی تو میدون آزادی ساندویچ دو نونه میدم دست خلایق. عصرها هم قلمبند میفروشم. شما نگاه کن یک موتورسوار میشه کلاه کاسکت نداشته باشه؟ یکی که چشمش ضعیفه باید عینک بزنه. به نظر من هم هر نویسندهای تو این کشور به یک جفت قلمبند شیک و تر و تمیز نیاز داره. برای یک نویسنده قلمبند خوب از قلم خوب واجبتره!
بنده صبحها سین. الف هستم و عصرها الف. سین. یعنی صبحها در جبهه اصلاحات ضد اصولگرایی قلم میزنم و عصرها در اردوی اصولگرایان ضد اصلاحات مینویسم، اما آخرش هم کلاهم پس معرکه است. قلم به مزدی مشمول بیمه نمیشه؟ بابا حقالتحریرهاتان را سر وقت بپردازید خب.
پ
ارسال نظر