فیلم: اعتیاد از منظری دیگر!
چه چیزی باعث میشود که افراد به «هروئین» (ماده مخدر) اعتیاد پیدا کنند؟ ممکن است این سوال کمی احمقانه به نظر برسد، درست است؟ همه ما میدانیم و بهطور کامل مشخص است که هروئین باعث اعتیاد میشود. اگر فردی به مدت ۲۰ روز هروئین مصرف کند، روز بیستویکم بهخاطر قلابهای شیمیایی که در آن (هروئین) وجود دارد، بهشدت به هروئین احساس نیاز میکند؛ این یعنی اعتیاد.
اما لحظهای صبر کنید، اینجا یک نکته وجود دارد! تقریبا همه چیزهایی (اطلاعاتی) که ما درباره اعتیاد میدانیم، اشتباه است. برای مثال، اگر استخوان لگن شما بشکند، به بیمارستان منتقل شده و برای چند هفته یا حتی چند ماه مقادیر زیادی «دیامورفین» به شما تزریق میکنند. دیامورفین همان هروئین است. درحقیقت قویترین هروئینی که در خیابان هم نمیتوانید آن را پیدا کنید؛ زیرا با موادی که توزیعکنندگان مواد مخدر به آن مخلوط میکنند، مخلوط نشده است!
در اطراف شما افرادی هستند که مقادیر زیادی هروئین خالص دریافت (مصرف) میکنند؛ بنابراین حداقل تعدادی از آنها باید معتاد شوند؟ اما این مسئله بهدقت مورد مطالعه قرار گرفته است و هرگز چنین اتفاقی نمیافتد. برای مثال، مادر بزرگتان با تعویض مفصل ران هرگز به یک فرد معتاد تبدیل نمیشود. اما دلیل آن چیست؟
تئوری رایج ما درباره اعتیاد از یکسری آزمایشهایی که اوایل قرن بیستم انجام شدهاند، شکل گرفته است. آزمایش خیلی ساده است. شما یک موش را درون قفسی با ۲ بطری آب قرار میدهید؛ یک بطری فقط آب و بطری دیگر آب بههمراه هروئین یا کوکائین! تقریبا هر زمانی که این آزمایش را انجام دهید، موش بطری را انتخاب میکند که با مواد مخدر مخلوط شده است و اینقدر از آن مینوشد تا بمیرد.
اما در سال ۱۹۷۰میلادی یک روانشناس به نام بروس الکساندر به نکته عجیبی در مورد این آزمایش پیبرد. موشها در قفسها تنها بودند! آنها هیچ کاری بهجز رفتن به سراغ مواد مخدر نداشتند. الکساندر به این فکر کرد که چه اتفاقی میافتد اگر آزمایش را بهصورت دیگری انجام دهد؟ بنابراین او برای موشها یک پارک ساخت که در اصل بهشتی برای آنها محسوب میشد. قفسی باشکوه که موشها در آن توپهای رنگی، تونلهایی برای دویدن، تعداد زیادی دوست برای بازی کردن و... داشتند. بهطور کلی تمام چیزهایی که یک موش به آن نیاز داشت و همچنین دو بطری آب؛ یکی آب معمولی و دیگری آب همراه با مواد مخدر. نکته شگفتانگیز اینجا بود که در پارک موشها، آنها حتی اگر مجبور میشدند هم آب مخدر نمینوشیدند!
اما ممکن است این رفتار عجیب فقط برای موشها باشد، درست است؟ خب، خوشبختانه آزمایش مشابهی هم در مورد انسانها وجود دارد؛ جنگ ویتنام. ۲۰ درصد از سربازان آمریکایی که در جنگ ویتنام شرکت کردند، به هروئین معتاد بودند. مردم آمریکا از این میترسیدند که هنگامی که جنگ پایان یابد، صدها هزار معتاد به خیابانهای آمریکا سرازیر شوند. اما آزمایشی که بعد از بازگشت سربازان به خانه انجام شد، نتیجه شگفتانگیزی داشت؛ آنها به مراکز ترکاعتیاد نرفته و حتی علائم ترک ناگهانی هروئین را نیز نداشتند! بیشتر سربازان با رسیدن به خانههایشان اعتیاد را کنار گذاشتند.
اگر شما به تئوری قدیمی اعتیاد اعتقاد دارید، منطقی به نظر نمیرسد، اما اگر تئوری پروفسور الکساندر را باور دارید، کاملا منطقی است؛ چراکه اگر شما هم مجبور شوید به جنگی ترسناک در کشوری خارجی جایی که قصد رفتن به آن را هرگز نداشتید و هر لحظه ممکن است کسی را بکشید یا کشته شوید بروید، مصرف هروئین بهترین کاری است که میتوانید انجام دهید.! اما اگر به خانه برگردید و در کنار خانواده و دوستانتان باشید، درست مثل این است که از قفس بیرون آمده و به پارک انسانی رفتهاید.
ما باید به اعتیاد طور دیگری نگاه کنیم. انسانها بهطور طبیعی به ارتباط و همبستگی نیاز دارند. هنگامی که خوشحال و سلامت هستیم، بهطور معمول با اطرافیانمان پیوندهای عاطفی برقرار کرده و هنگامی که به دلیل آسیبهای روانی، دورماندن از اجتماع یا سختیهای زندگی قادر به این کار نباشیم، با چیزهای دیگری که به ما احساس آرامش میدهند، پیوند برقرار میکنیم. این چیزها میتواند چککردن دائمی گوشی همراه، بازیهای کامپیوتری، شبکههای اجتماعی، قمارکردن یا حتی مصرف کوکائین باشد.
ما انسانها بهخاطر طبیعت وجودیمان بایستی حتما با چیزی پیوند (ارتباط، اتصال) برقرار کنیم و راه خلاص شدن از پیوندهای ناسالم، ایجاد پیوندهای سالم با کسانی است که دوستشان داریم و میخواهیم با آنها باشیم. اعتیاد فقط نشانهای از بحران عدم ارتباطی است که در اطراف ما در جریان است و همه ما آن را احساس میکنیم.
از سال ۱۹۵۰ تعداد دوستان صمیمی هر فرد آمریکایی بهطور پیوسته در حال کاهش و همزمان فضای خانههایشان در حال افزایش است و این یعنی انتخاب فضای بیشتر (در خانه) بهجای دوستان و انتخاب کالا و لوازم به جای ارتباط!
جنگ مواد مخدر که حدود یک قرن از آن میگذرد، همهچیز را بدتر کرده است. بهجای کمک به معتادان برای بهبودی و برگشت آنها به زندگی عادی، ما آنها را از جامعه طرد کرده و پیدا کردن شغل و ثبات را برایشان مشکل میکنیم و اگر فرد معتاد را با مواد مخدر دستگیر کنیم، حمایت و امتیازاتمان را از آن سلب کرده و او را به زندان میاندازیم که دقیقا همانند قفس است. ما افرادی که در موقعیت بدی قرار دارند را در موقعیتی که احساس بدتری کنند، قرار میدهیم و از آنها بهخاطر بهبود نیافتن متنفر هستیم!
در آخر باید گفت که مدت زیادی است ما تنها در مورد نجات یک فرد از اعتیاد صحبت کردهایم، اما اکنون باید در مورد نجات جامعه صحبت کنیم؛ زیرا بهعنوان یک گروه در اشتباه بودهایم!
ما باید جامعهای هرچه بیشتر شبیه (آن) پارک موشها و کمتر شبیه به قفسهای انفرادی بسازیم. باید شیوه زندگی نادرستمان را تغییر دهیم و دوباره یکدیگر را کشف کنیم. متضاد اعتیاد هوشیاری نیست، بلکه ارتباط و پیوند است.
نظر کاربران
افرادی که در بیمارستان به علت درد مورفین میگیرن در واقع با دریافت ان به حالت عادی میرسن ولی کسی که در حالت عادی مصرف میکند مسلما وابسته میشن