عملکرد چشم در برابر دوربین چگونه است؟
چشمهای شما همیشه دنیا را به شکلی که یک دوربین ضبط میکند، نمیبینند. در واقع چند تفاوت عمده بین این دو وجود دارد که به آناتومی چشم شما، نحوه کارکرد مغز و بخشهای جانبی آن، یعنی شبکیه چشم مربوط میشود.
چشمهای شما همیشه دنیا را به شکلی که یک دوربین ضبط میکند، نمیبینند. در واقع چند تفاوت عمده بین این دو وجود دارد که به آناتومی چشم شما، نحوه کارکرد مغز و بخشهای جانبی آن، یعنی شبکیه چشم مربوط میشود.
اما اجازه دهید با بعضی از شباهتهای این دو شروع کنیم؛ هر دو دارای عدسی هستند که روی نور متمرکز شده و حسگرهای تا نور را ضبط میکنند؛ اما بازهم این دو بخش در چشم و دوربین عملکرد متفاوتی دارند. عدسی دوربین برای اینکه روی شیئی که بهسوی آن میآید متمرکز بماند، حرکت میکند در حالی که بخش مشابه در چشم ما برای این منظور تغییر شکل میدهد.
اکثر عدسی دوربینها آکروماتیک (achromatic) هستند؛ به این معنی که هر دو نور آبی و قرمز را در یک نقطه متمرکز میکنند. در حالی که چشم شما متفاوت عمل میکند. وقتی نور قرمز تابیده شده از یک جسم در حالت متمرکز باشد، نور آبی متمرکز نخواهد بود. حال این سوال پیش میآید که پس چرا اشیاء همیشه نیمه فوکوس نیستند؟! برای پاسخ به این سوال، ابتدا باید به نحوه ضبط نور توسط دوربین و چشم شما نگاهی بیاندازیم.
گیرندههای نور (photoreceptors) سطح حساس به نور در دوربین، تنها یک نوع گیرنده نور دارد که به طور یکسان روی سطح فوکوسکننده پخش شده است. صفی منظم از فیلترهای قرمز، سبز و آبی در راس این گیرندههای نور قرار گرفته و باعث میشود که گیرندهها به شکلی انتخابی نسبت به نورهای طول موج بلند، متوسط و کوتاه عکسالعمل نشان دهند. در سوی دیگر، شبکیه چشم شما چند نوع مختلف از گیرندههای نور را در خود دارد؛ به طور معمول سه گیرنده برای وضعیت نور معمولی و یک گیرنده برای وضعیت نور کم (که البته به همین دلیل است که ما در تاریکی دچار کوررنگی میشویم).
برخلاف دوربین، ما در نور معمولی نیازی به فیلتر رنگ نداریم؛ به این دلیل که گیرندههای نور چشم ما، خود نسبت به طول موجهای مختلف نور، به شکلی انتخابی عمل میکنند. همچنین در تضاد با دوربین، گیرندههای نور در چشم ما به شکلی نابرابر توزیع شدهاند و هیچ نوع گیرندهای (receptor) برای نور کم، در مرکز چشم شما وجود ندارد. به همین خاطر به محض اینکه مستقیما به ستارههای کم نور نگاه کنید، ناپدید میشوند.
علاوه بر آن، در وسط شبکیه تعداد بسیار کمی گیرندههای آبی رنگ وجود دارد؛ به همین خاطر است که شما متوجه تصویر آبی رنگ پریدهای (blurred) که پیشتر دیدید، نشدید. با این حال شما باز هم رنگ آبی آن را میبینید؛ به این خاطر که مغز شما به وسیله رنگ زمینه (رنگ آبی) آن را کامل میکند. همینطور در کنارههای شبکیه چشم، گیرندههای نسبتا کمتری برای هر کدام از طول موجهای نور وجود دارد؛ بنابراین تیزی بینایی و توانایی دیدن رنگ، از مرکزیت دید ما به سرعت کاهش پیدا میکند.
بخش دیگری هم در چشم ما به نام «نقطه کور» وجود دارد که در آن هیچ نوع گیرنده نوری وجود ندارد. ما متوجه کمبود بینایی در این نقطه نمیشویم؛ چراکه مغز ما دوباره جاهای خالی را پر میکند. به معنای واقعی، ما به وسیله مغزمان میبینیم، نه چشمهایمان. به این دلیل که مغز ما که شامل شبکیه چشم هم میشود، بسیار درگیر فرایندی (روش ویژهای شامل مراحل و فعالیتهای متعدد) است که ما را مستعد توهم دیداری (توهمی که توسط چشم ایجاد میشود) میکند.
آیا مرکز این عکس ناپایدار و لغزان به نظر میرسد؟ بله و در واقع علت آن این است که چشم شما بیشتر اوقات به آهستگی در حال تکان خوردن و جنبیدن است. اگر این حرکت وجود نداشت، حس بینایی شما در نهایت از کار میافتاد؛ چراکه اعصاب موجود در شبکیه چشم به تصویر ثابتی که دارای کیفیتی دائمی است، عکسالعمل نشان نمیدهد.
برخلاف دوربین، زمانیکه با چشمانتان حرکت بزرگی را دنبال میکنید، بینایی شما به طور موقت قطع میشود؛ به همین دلیل است که وقتی در آینه به چشمان خود از یکی به دیگری نگاه میکنید، نمیتوانید حرکت آن را ببینید. دوربینهای فیلمبرداری میتوانند جزئیاتی را ضبط کنند که چشمان ما هرگز آنها را نمیبینند؛ به عنوان مثال، اشیاء دور را بزرگنمایی کرده و آنچه که میبینند را بهدرستی ضبط کنند. در عوض چشمان ما قابلیت سازگاری فوقالعاده بالایی دارند که نتیجه صدها میلیون سال تکامل آن به همراه مغز است. بنابراین چه عیبی دارد که همیشه نتوانیم دنیا را دقیقا به همان شکلی که هست ببینیم؟
تماشای برگهای ثابتی که در حال تکان خوردن در یک نسیم خیالی هستند، لذت خاصی دارد و شاید این خود یک برتری در تکامل ما و البته درسی باشد که روزی دیگر به آن نیز خواهیم پرداخت:
ارسال نظر