طنز؛ نحوه عاشق شدن شهروندان مختلف!
مجله خط خطی:
شهروند دانشجو (دختر): برای گرفتن نمره آنقدر به استادش سیریش می شود تا سرانجام با او ازدواج می کند.
شهروند دانشجو (پسر): در سال اول دانشگاه، برای گرفتن جزوه از دختر همکلاسی اش آنقدر به او سیریش می شود تا اینکه حراست دانشگاه او را احضار می کند. به ناچار تعهد می دهد دیگر از هیچ دختری درخواست جزوه نکند. با پشتکار فراوان، در سال دوم از تمام دخترهای همکلاسی اش خواستگاری می کند.
سال سوم از تمام ورودی های جدید و دخترهای سال پایینی خواستگاری می کند. در سال آخر دانشگاه معیارهای فکری اش را اصلاح می کند و از دخترهای سال بالایی خواستگاری می کند! بعد از اینکه دختری در دانشگاه برای خواستگاری باقی نماند، فارغ التحصیل می شود و با دختر همکار پدرش ازدواج می کند.
نمایندگان مجلس: به عشق در نگاه اول اعتقاد دارند و از همان دوره اول عاشق سیاست می شوند.
شهروند دیپلمات: معمولا در استخرهای شنا عاشق می شوند.
شهروند شاعر: عاشق شده ام بر تو، تدبیر چه فرمایی/ جاست فرند می خواهی، یا برادر و دایی؟!
مترجم صدا و سیما: جمله یِ «I want to kill you» را به اشتباه ترجمه می کند: «من می خواهم شما را ازدواج کنم.» قاتل پس از کشتنِ مقتول با مترجم ازدواج می کند!
شهروند روشنفکر: عشق را یک فرآیند شیمیایی می داند که به علت افزایش غلظت «فنیل اتیل آمین» به وجود می آید. به ازدواج علاقه ای ندارد و رابطه سارتر و سیمون دوبوار را رابطه یِ آرمانی خود می داند.
مسئول دولتی (پسر): نام دخترهای مسئولین رده بالاتر را در یک دفترچه می نویسد تا با توجه به پست و مقام مورد علاقه، با یکی از آنها ازدواج کند.
مسئول دولتی (دختر): به سراغ دفترچه پدرش می رود تا ببیند پدرش برای رسیدن به مقام بالاتر چه پسری را برایش در نظر گرفته است.
شهروند بالای شهر (پسر): در گودبای پارتی دوستش که قرار است به آمریکا برود شرکت می کند. در فضایی پر از دودو لیزرهای نوری در حال شادی و پایکوبی هستند که پلیس زنگ خانه را می زند. پسر توی کمد دیواری قایم می شود. در تاریکی دوتا چشم آبی رنگ می بیند. با دختر صاحبِ چشم ها دوست می شود. بعد از سه ماه با دختر خاله اش که سیتیزن سوئیس است ازدواج می کند.
شهروند بالای شهر (دختر): برای گرفتن فال قهوه پیش دوستِ مادرش می رود. توی فالش یک ازدواج فامیلی افتاده. البته یک لکه شبیه گربه هم هست که نشان از خیانت دارد. دختر با ناراحتی و عصبانیت، سوار تویتا کمری اش می شود و توی خیابان فرشته با یک بنز ۲۵۰s تصادف می کند.
پسر برای پرداخت خسارتی که به ماشین دختر زده است، چک سفید امضا می کند. دختر عاشق پسر می شود و با هم نامزد می کنند. پسر بعد از سه ماه به او خیانت می کند و به سوئیس می رود.
شهروند پایین شهر (دختر): در مهمانی تولد دوستش شرکت می کند. عاشق برادر دوستش می شود ولی از خجالت چیزی نمی گوید و با پسر همکار پدرش که تازه از دانشگاه فارغ التحصیل شده است، ازدواج می کند.
شهروند پایین شهر (پسر): با دوست خواهرش ازدواج می کند!
بازیگر هالیوود: در یک فیلم رمانتیک با هم همبازی می شوند. کارگردان در هنگام فیلمبرداری از برخی صحنه ها، چند بار کات می دهد ولی آنها به کار خودشان ادامه می دهند! آنها در نقششان فرو می روند و حتی بعد از پایان فیلمبرداری نیز همچنان با یکدیگر تمرین می کنند. بعد از مدتی با هم ازدواج می کنند و رابطه شان را تا بازی در فیلم رمانتیک بعدی حفظ می کنند.
شهروندان عربستانی (پسر): عنصر عشق در آنها زود به منصه یِ ظهور می رسد و معمولا دارای بیش فعالی هستند. آنها به عشق در نگاه اول اعتقادی ندارند (چون در نگاه اول اصولا چیزی دیده نمی شود!) انتخاب همسر برای آنها مانند خرید هندوانه یِ دربسته است.
بعد از خرید هندوانه اگر شیرین نبود یک هندوانه یِ دیگر می خرند، با این تفاوت که حق استفاده از هنداوانه قبلی را هم برای خود محفوظ می دارند. البته گروهی نیز با وجود شیرین بودن هندوانه یِ قبلی باز هم هندوانه می خرند، چون اعتقاد دارند هر هندوانه ای یک مزه ای دارد.
شهروند فرانسوی: آشنایی در کافه مولن روژ، اولین والس با شیر، آخرین تانگودر پاریس، طلاق با عشق.
شهروند کره شمالی: درمراسم رژه روز کارگر (اول ماه مِی) دختر قابِ عکس بزرگ «کیم جونگ ایل» را حمل می کند. پسری که کنار او رژه می رود، تصویر «کیم جونگ اون» را حمل می کند. هر دو زیر چشمی به هم نگاه می کنند، ناگهان پای دختر به چیزی گیر می کند و همراه با قابِ عکس به زمین می افتد.
رژه متوقف می شود و همه با نگرانی به قابِ عکس افتاده شده روی زمینه نگاه میکنند. دختر همچنان که روی زمین دراز کشیده قابِ عکس را برمی گرداند. شیشه نشکسته و تصویر سالم است. جمعیت فریاد شادی سر می دهد.
پسر جوان، دست دختر را می گیرد تا بلند شود. دختر به همراه قاب عکس بلند می شود. پسر و دختر برای چند ثانیه به هم خیره می شوند و همدیگر را در آغوش می گیرند. دو قابِ عکس بزرگ بر روی زمین می افتد و صدای خورد شدن شیشه می آید.
شهروند دانشجو (دختر): برای گرفتن نمره آنقدر به استادش سیریش می شود تا سرانجام با او ازدواج می کند.
شهروند دانشجو (پسر): در سال اول دانشگاه، برای گرفتن جزوه از دختر همکلاسی اش آنقدر به او سیریش می شود تا اینکه حراست دانشگاه او را احضار می کند. به ناچار تعهد می دهد دیگر از هیچ دختری درخواست جزوه نکند. با پشتکار فراوان، در سال دوم از تمام دخترهای همکلاسی اش خواستگاری می کند.
سال سوم از تمام ورودی های جدید و دخترهای سال پایینی خواستگاری می کند. در سال آخر دانشگاه معیارهای فکری اش را اصلاح می کند و از دخترهای سال بالایی خواستگاری می کند! بعد از اینکه دختری در دانشگاه برای خواستگاری باقی نماند، فارغ التحصیل می شود و با دختر همکار پدرش ازدواج می کند.
نمایندگان مجلس: به عشق در نگاه اول اعتقاد دارند و از همان دوره اول عاشق سیاست می شوند.
شهروند دیپلمات: معمولا در استخرهای شنا عاشق می شوند.
شهروند شاعر: عاشق شده ام بر تو، تدبیر چه فرمایی/ جاست فرند می خواهی، یا برادر و دایی؟!
مترجم صدا و سیما: جمله یِ «I want to kill you» را به اشتباه ترجمه می کند: «من می خواهم شما را ازدواج کنم.» قاتل پس از کشتنِ مقتول با مترجم ازدواج می کند!
شهروند روشنفکر: عشق را یک فرآیند شیمیایی می داند که به علت افزایش غلظت «فنیل اتیل آمین» به وجود می آید. به ازدواج علاقه ای ندارد و رابطه سارتر و سیمون دوبوار را رابطه یِ آرمانی خود می داند.
مسئول دولتی (پسر): نام دخترهای مسئولین رده بالاتر را در یک دفترچه می نویسد تا با توجه به پست و مقام مورد علاقه، با یکی از آنها ازدواج کند.
مسئول دولتی (دختر): به سراغ دفترچه پدرش می رود تا ببیند پدرش برای رسیدن به مقام بالاتر چه پسری را برایش در نظر گرفته است.
شهروند بالای شهر (پسر): در گودبای پارتی دوستش که قرار است به آمریکا برود شرکت می کند. در فضایی پر از دودو لیزرهای نوری در حال شادی و پایکوبی هستند که پلیس زنگ خانه را می زند. پسر توی کمد دیواری قایم می شود. در تاریکی دوتا چشم آبی رنگ می بیند. با دختر صاحبِ چشم ها دوست می شود. بعد از سه ماه با دختر خاله اش که سیتیزن سوئیس است ازدواج می کند.
شهروند بالای شهر (دختر): برای گرفتن فال قهوه پیش دوستِ مادرش می رود. توی فالش یک ازدواج فامیلی افتاده. البته یک لکه شبیه گربه هم هست که نشان از خیانت دارد. دختر با ناراحتی و عصبانیت، سوار تویتا کمری اش می شود و توی خیابان فرشته با یک بنز ۲۵۰s تصادف می کند.
پسر برای پرداخت خسارتی که به ماشین دختر زده است، چک سفید امضا می کند. دختر عاشق پسر می شود و با هم نامزد می کنند. پسر بعد از سه ماه به او خیانت می کند و به سوئیس می رود.
شهروند پایین شهر (دختر): در مهمانی تولد دوستش شرکت می کند. عاشق برادر دوستش می شود ولی از خجالت چیزی نمی گوید و با پسر همکار پدرش که تازه از دانشگاه فارغ التحصیل شده است، ازدواج می کند.
شهروند پایین شهر (پسر): با دوست خواهرش ازدواج می کند!
بازیگر هالیوود: در یک فیلم رمانتیک با هم همبازی می شوند. کارگردان در هنگام فیلمبرداری از برخی صحنه ها، چند بار کات می دهد ولی آنها به کار خودشان ادامه می دهند! آنها در نقششان فرو می روند و حتی بعد از پایان فیلمبرداری نیز همچنان با یکدیگر تمرین می کنند. بعد از مدتی با هم ازدواج می کنند و رابطه شان را تا بازی در فیلم رمانتیک بعدی حفظ می کنند.
شهروندان عربستانی (پسر): عنصر عشق در آنها زود به منصه یِ ظهور می رسد و معمولا دارای بیش فعالی هستند. آنها به عشق در نگاه اول اعتقادی ندارند (چون در نگاه اول اصولا چیزی دیده نمی شود!) انتخاب همسر برای آنها مانند خرید هندوانه یِ دربسته است.
بعد از خرید هندوانه اگر شیرین نبود یک هندوانه یِ دیگر می خرند، با این تفاوت که حق استفاده از هنداوانه قبلی را هم برای خود محفوظ می دارند. البته گروهی نیز با وجود شیرین بودن هندوانه یِ قبلی باز هم هندوانه می خرند، چون اعتقاد دارند هر هندوانه ای یک مزه ای دارد.
شهروند فرانسوی: آشنایی در کافه مولن روژ، اولین والس با شیر، آخرین تانگودر پاریس، طلاق با عشق.
شهروند کره شمالی: درمراسم رژه روز کارگر (اول ماه مِی) دختر قابِ عکس بزرگ «کیم جونگ ایل» را حمل می کند. پسری که کنار او رژه می رود، تصویر «کیم جونگ اون» را حمل می کند. هر دو زیر چشمی به هم نگاه می کنند، ناگهان پای دختر به چیزی گیر می کند و همراه با قابِ عکس به زمین می افتد.
رژه متوقف می شود و همه با نگرانی به قابِ عکس افتاده شده روی زمینه نگاه میکنند. دختر همچنان که روی زمین دراز کشیده قابِ عکس را برمی گرداند. شیشه نشکسته و تصویر سالم است. جمعیت فریاد شادی سر می دهد.
پسر جوان، دست دختر را می گیرد تا بلند شود. دختر به همراه قاب عکس بلند می شود. پسر و دختر برای چند ثانیه به هم خیره می شوند و همدیگر را در آغوش می گیرند. دو قابِ عکس بزرگ بر روی زمین می افتد و صدای خورد شدن شیشه می آید.
پ
نظر کاربران
این واقعا درست بود!
شهروند دانشجو (پسر): در سال اول دانشگاه، برای گرفتن جزوه از دختر همکلاسی اش آنقدر به او سیریش می شود تا اینکه حراست دانشگاه او را احضار می کند. به ناچار تعهد می دهد دیگر از هیچ دختری درخواست جزوه نکند. با پشتکار فراوان، در سال دوم از تمام دخترهای همکلاسی اش خواستگاری می کند.
سال سوم از تمام ورودی های جدید و دخترهای سال پایینی خواستگاری می کند. در سال آخر دانشگاه معیارهای فکری اش را اصلاح می کند و از دخترهای سال بالایی خواستگاری می کند! بعد از اینکه دختری در دانشگاه برای خواستگاری باقی نماند، فارغ التحصیل می شود و با دختر همکار پدرش ازدواج می کند.
پاسخ ها
انگار شما تجربه اش رو داری؟؟؟ نه؟؟؟
هه هه
شوخی کردم
با نظرت موافقم کاربر. یکی از پسرای دانشگاه ما بود که از همه دخترا خواستگاری کرده بود، البته آخرش با یکی از همکلاسی هاش ازدواج کرد.
عالی بود مخصوصا شهروند عربستانی
پاسخ ها
سلام سرو جان
عشق و عاشقی رو باید هر دو طرف حسش کنن.باید بره توی وجودشن.نه اینکه فقط بر زبان بیارن
پاسخ ها
++++++++++++++++++
عالييييييييييييييييييي بووووووووووووووووود
بخصوص ؛ شهــــــروند دانشجوي پسر
و
شهروندان عربستانی (پسر)
بنظرمن عشق دیگه مرده تو این دنیاوهرکس از عشق حرف بزنه دروغ میگه......................
پاسخ ها
نيلوفر جان عزيزم چرا اين فكر رو ميكني؟ ميدونم كه زخم خوردهاي، اما مطمئنم كه يه روز بالاخره عشق رو حس ميكني!
زندگي خيلي قشنگه!!!!!!!!!!!!!!!
+++ موافقم
آره منم باهات کاملا موافقم
بنظر منم عشق وجود نداره ):
+++++++++++++++++++++++++++
بابا عشق چیه؟؟؟
فقط غصه داره..
منکه اصلا بهش معتقد نیستم..
ما پسرا باید شیوه ازدواج را از پسرای عربستانی یاد بگیریم.
پاسخ ها
اگه پول مفت میرسید ما از اونا زرنگ تریم
بفرما تو دم در بده
باغت آباد!
هندونه خوبه. خوردنش رو به همه دوستان توصیه می کنم. :-)
اي قدر نشناسا اون هندونه راه گلوتونو بگيره
امیر جان هندونه خوبه میدونم مخصوصا شیرینش اما من یکی که حوصله ندارم هی نصف شب برم wc.
هندونه خوبه ولی زیاد خوردنش فشارت میندازه پایین !
از ما گفتن بود
در اینجا ناشناس خیلی بی ادب و بی فرهنگ و .... هستی.
درست مثل بعضی از عرب های کشورهای عربی که هنوز تو جهلشون موندن.
اینو با چشم های خودم دیدم
آقايون؛ دقت كردين ماها وقتي بين خودمون دوتا شوخي مردونه مي كنيم عمده خانمها چقدر كفري ميشن؟؟!! :-) ميشن كوره آجر پزي! غزل خانم (در پايين كامنتها) دوباره تابستون رو آوردي آبجي.
پيمان جان دارمت. بگير چشمكو.
نكنه شما اقايون به وقتش كفري نميشيد ؟ همين كامنتت نشون ميده از حرف غزل خانم كفري شدي جناب.
کاربر آخری.
من با آقایون داشتم صحبت می کردم.
ببخشید شما؟!!!!!!
جالب بود.
نخ سوزن اون بخش شهروند دیپلمات در استخر و مترجم صدا و سیما
پاسخ ها
با سیاست؛خوب حال میکنی هــــــاااا...!
جالب بود.
نخ سوزن اون بخش شهروند دیپلمات در استخر و مترجم صدا و سیما
شهروند دیپلمات معرکه بود.... مرسی نویسنده محترم...
بقیه هم خیلی خوب بود مثل بازیگرای هالیوود و پسر عربستانی...
هالیوودش فوق العادست
خيلي جالب بود...مخصوصآ پايين شهريا و بالا شهريا
خیلی باحال بودش مرسی....
يعني من پايين شهريم
پاسخ ها
لابد.
sad darsaaaaaad
خيلي بدين قهر قهر تا روز قيامت
ازدواج از نوع عربستانیش از همه بهتر و به حقسقت نزدیک تر بو د.
اگه ما میگفتیم اینارو که 1000%سانسور میشد
به شدت با پیمان موافقم, اگه ما می گفتیم مثلا دیپلمات و استخر رو حتما سانسور می شدیم. البته اونا تو نمایشگاه برای من توضیح دادن چرا ولی...
پاسخ ها
شما هم برا ما توضیح بده .
پیمان جان،شماهم با ولی تون پامیشی میری نمایشگاه مجله برات توضیح بده :-)
(پیمان جان,برای اینکه نون و آجر؛ ارتباط مستقیمی باهمدیگه دارن)
آره دقیقا نون و آجر و ...ایناس فقط انشاا... که اونی که من فکر میکنم نباشه.(وابسطه بودن ...)
من كلي گريه كردم يه بسته دستمال كاگذي حروم شد چقدر استراتيژيك و غم نگيز بود
پاسخ ها
اخي گريه نكن عزيزم وگرنه منم گريه ميكنما !
.....؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ دستمال کاغذیتون تموم شد؟ غم نگیز؟؟؟؟آخه یی
بسه................
ا زهمه ی عاشقان سینه چاک هندونه خوری عربستانی یه پرسش دارم اگر دنیا به سود خانمها هندونه خورون میشد چی بازم ای ول و دمت گرم و هورا داشتید !!!؟آنچه برای خود بپسند که برای دیگری هم بپسندی و ببینی ولو شوخی باشه
پاسخ ها
غزل جون يه مثبت برات كمه برات+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
ژ++++++++++++ دارمت
خوشمان آمد!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
ولی به نظر من کره شمالی قشنگتر بود ...نازی ....بعضی نباید یه چیزایی مثل هندونه رو زیاد بخورن یه موقع رودل می کنن .هه هه هه هه هه ..........
مسخره بود
ما که سه چار ساله دانشگاییم ولی ن از دختری جزوه گرفتیم و ن پیشنهاد ازدواج دادیم و ن عاشق دختر همکار بابام!!!!!!!
هندونه!
چه میوه ی پر آبی!
زیاد خوردنش باعث رودل میشه...
شهروند دیپلمات: معمولا در استخرهای شنا عاشق می شوند.
حرف نداشت....
عالی بود
طنز نشان دهنده خلاقیت و تیز بودن ذهن طنزپرداز نسبت به مسائل دنیای پیرامون خود است. جمله های بسیار جالب مجموعه اخیر خنده بازار منعکس کننده رفتار/تفکر/و جهان بینی های متداول دربین افراد جوامع است که متاسفانه تعدادی از این نظرات که ناهنجار هم می باشند به پایه و اساس تفکر فردی و اجتماعی و البته به ارزش و هنجار تبدیل شده اند. و یا شاید خود پدیده تفکرات از این دست باشند و در هر دو حالت بدلیل طبیعت اکتسابی انسان می توانند جزئی از خلق و خوی افراد گردند. لا تمام این جمله ها موافقم.
aliiiiiiiiiiiiii buuuuuuuuuuuud
عاشقای واقعی خیلی خیلی کم پیش میاد که به هم برسن..
واقعا مسخره اس..
لذتي كه درفراق هست در وصال نيست.
چون فراق شوق وصالست و در وصال بيم فراق
عشق و عاشقي خوبه به شرطي كه بعد وصال هم همون گذشت و احساس بمونه مه نمي مونه.