در اینجا هیچ چیز سر جای خود نیست
گروهی از مهندسین BBC در دهه ۶۰ میلادی وارد جزیره شدند تا دستگاههای فرستنده برای ارسال امواج به آفریقا و آمریکای جنوبی را در آنجا نصب کنند. آنها روستایی را برپا کردند و گیاهی به نام «خار مکزیکی» از نوع کهور در آنجا کاشتند.
به گزارش بی بی سی انگلیسی، متیو تلر مینویسد که اینجا همان جایی است که چارلز داروین متوجه تغییراتی شگرف شد. جزیره اسنشن (Ascension Island) نام جزیرهای آتشفشانی در اقیانوس اطلس است که بین برزیل و آفریقا قرار دارد. این جزیره جزو سرزمینهای برونمرزی بریتانیا به حساب میآید و ۱۶۰۰ کیلومتر تا ساحل آفریقا و ۲۲۵۰ کیلومتر از ساحل آمریکای جنوبی فاصله دارد.
رسما کسی اهل این جزیره نیست. دولت بریتانیا نیز حقوق سکونت دائمی را از ساکنین آن سلب کرده و همین مسئله موجب شده تا حدود ۸۰۰ بومیِ این جزیره به عنوان شهروند بریتانیا شناخته شوند که حتی علیرغم سالها زندگی در جزیره، به عنوان گردشگران موقتی نزد دولت بریتانیا شناخته شوند.
ناسا، ایالات متحده و اروپا در اسنشن چه میکنند؟
برای ورود به جزیره به موافقت کتبی نماینده ویژه ملکه که از او به عنوان «رئیس» یاد میشود، نیاز است. فرودگاه جزیره که باند آن روزی طولانیترین باند جهان بود، برای فرود شاتل فضایی و توسط نیروی هوایی ایالات متحده طراحی شده و به بریتانیا اجازه دسترسی محدود را میدهد. ناسا هم فرود برنامه فضایی «آپولو مون» را از این جزیره رصد میکند. آژانس فضایی اروپا هم پرتاب راکتها را از داخل جزیره اسنشن کنترل میکند.
بر سر تپهها میتواند تجهیزات هوایی و دیشهای فضایی را دید، اما اینکه چه کسی به چه چیزی گوش میدهد به هیچ وجه مشخص نیست. فضای طبیعی عجیبِ حاکم در جزیره اسنشن درخور تمام چیزهای عجیب جزیره است.
طبیعت عجیب حاکم بر جزیره!
هیچ چیز سر جایش نبود. یک بعد از ظهر آفتابی که اتفاقا شر شر عرق میریختم به سمت ساحل رفتم. آنجا فرودگاهی به نام «فرودگاه کاملا بیدار» بود که دلیلش نیز حضور هزاران چلچله دودی رنگ دریایی بود که با سر و صدایشان آسمان و زمین را به هم میریختند.
چادر مسافرتی و دفترچه خاطرات
اسنشن از نظر جغرافیایی یک نوزاد محسوب میشود، چرا که تنها یک میلیون سال پیش تشکیل شده است. مساحت جزیره زیاد نیست و هوا نیز بیشتر روزها بسیار گرم است. خاک جزیره هم بیشتر از مواد مذاب تشکیل شده است. تا قبل از استقرار بریتانیاییها در سال ۱۸۱۵، این جزیره خالی از سکنه بود.
جالب اینجا است که بزرگترین جانوران جزیره نوعی خرچنگ است که بر روی خشکی زندگی میکند. کشتیها هم هیچگاه از این جزیره استقبال نکردهاند. با این حال، ملوانانی که در سال ۱۷۲۶ میلادی به این جزیره سفر کردند، یک عدد چادر و یک دفتر خاطرات در آنجا پیدا کردند.
چندی بعد مشخص شد که آن وسایل مربوط به ملوان هلندی بوده که به دلیل همجنسبازی به این جزیره تبعید شده بود. البته سرگذشت آن مرد مشخص نیست، چرا که هیچ اسکلتی در اسنشن یافت نشد.
ناپلئون و چارلز داروین
هشتاد سال بعد، یعنی زمانی که ناپلئون در جزیره «سنت هلن» تبعید شده بود، نیروهای بریتانیایی به حوالی اسنشن رفتند تا مانع ورود تیمهای نجات فرانسوی به سنت هلن شوند. سنت هلن حدودا در فاصله ۱۱۰۰ کیلومتری جنوب شرقی اسنشن قرار دارد.
داروین مینویسد: «نزدیک ساحل هیچ چیزی نمیروید... این جزیره تقریبا تهی از هرگونه درختی است.»
چارلز داروین با دوستش جوزف هوکر در مورد اینکه چگونه میتواند جزیره اسنشن را برای انسانها قابل زیست کرد، صحبت کرد. هوکر بعدها مدیر باغهای سلطنتی در کیو شد و در سال ۱۸۴۳ میلادی به این جزیره سر زد. او برنامه ریزی لازم را برای این کار انجام داد.
او تصمیم گرفت تا در قله ۸۵۹ متری کوه گرین (بلندترین نقطه جزیره) درختکاری انجام دهد، چرا که گیاهها میتوانند رطوبت ناشی از بادهای جنوب شرق را به دام انداخته و آن را به سطوح پایینتر جزیره منتقل کنند. در این صورت، نیروها میتوانستند از آب آشامیدنی برخوردار شوند. از طرف دیگر، چراگاه و زمین زراعی برای پرورش دام و کشاورزی نیز مهیا میشد.
چرا طرح داروین یک فاجعه بود؟
دکتر سام وبر، زیست شناس، میگوید: «همانطور از پوشش سبز اطراف مشخص است، طرح آن دو کاملا جواب داد.» دکتر وبر در منطقهای معتدل ایستاده بود، جایی که با خودرو میشد در عرض چند دقیقه به همان بیابانهای قدیمی و بسیار گرم رسید.
دکتر وبر در ادامه صحبتهایش میگوید: «اینکه طرح او جواب داد یک بحث دیگر است، اما با توجه به استانداردهای امروز، طرح داروین فاجعهای بیش نبود. این منطقه در نگاه سطحی شبیه بهشت حارهای است، زیرا مرطوب است و گیاهان زیادی هم در آنجا روییدهاند. حال اما اگر سطح ماجرا را خراشی کوچک دهید، خواهید دید که پا را فراتر از آن نمیگذارید. دلیلش نیز روشن است: هیچ یک از پیچیدگیهای استوایی در اینجا دیده نمیشود و حیات جانوری آن نیز در حال نابودی است.»
یکی از گیاهانی که تصور میشد پیش از دوران «انسان خردمند» وجود داشته و سپس منقرض شده بود، در سال ۲۰۰۹ در این جزیره یافت شد. هوکر فکر میکرد که طرح او و داروین میتواند تمام گیاهان بومی جزیره را دوباره از دل خاک بیرون بکشد، بیخبر از آنکه طرحش تنها موجب تخریب خواهد شد.
وبر میگوید: «فکر میکنیم به جایی رسیده باشیم که کوه گرینِ جزیره اسنشن را دیگر یک اکوسیستم کاربردی نخوانیم. البته در کوتاه مدت که به همین شکل خواهد بود و ترمیم دوباره آن هزاران سال طول خواهد کشید... در حال حاضر تنها شاهد ورود گونههای مهاجم هستیم که یکی پس از دیگری قد علم میکنند و گونههای بومی مدام رو به زوال گام برمیدارند.
مهندسین BBC هم خرابکاری کردند!
گروهی از مهندسین BBC در دهه ۶۰ میلادی وارد جزیره شدند تا دستگاههای فرستنده برای ارسال امواج به آفریقا و آمریکای جنوبی را در آنجا نصب کنند. آنها روستایی را برپا کردند و گیاهی به نام «خار مکزیکی» از نوع کهور در آنجا کاشتند.
امروزه هر سمت جزیره را که نگاه میکنیم، این بوتهها را خواهیم دید. وبر میگوید: «حدود ۳۸ هزار بوته در جزیره وجود دارد.» ریشههای این گیاهان گاهی اوقات تا ۲۰ یا ۳۰ متر زیر زمین میرود و همین مسئله سختی کار را چند برابر میکند. دکتر وِبر در طرحی خود درختان جدیدی را به جزیره معرفی کرد که میتواند به رشد گیاهان بومی کمک کند.
در ۵۰۰ سال گذشته، هرگاه ملوانان به جزیره اسنشن میرسیدند از لاک پشتهای عظیمالجثه آن که گاها تا ۲۵۰ کیلوگرم وزن داشتند، تغذیه میکردند. آنها لاک پشتها را به پشت برمیگرداندند تا بتوانند چند روز بعد به طور تازه آن را استفاده کنند. اما تعداد لاک پشتهای اسنشن تنها از دهه ۷۰ میلادی دوباره سیر صعودی را به خود دید.
تماشای حرکت لاک پشتها و کنار زدن شن و ماسههای ساحل آنقدر لذت بخش است که بتوان به بازگشت حیات بومی جزیره امید بست؛ طبیعتی که عامل برهمخوردنش را شاید بتوان داروین نامید.
ارسال نظر