طنز؛ پدرها هدیه نمیخواهند ولشون کنید!
آیدین سیارسریع در روزنامه قانون نوشت:
ظاهرا داریم به روز پدر نزدیک میشیم و به همین مناسبت چند روزیه سوالها از «چی بپوشم» به «چی بخرم» تغییر پیدا کرده. سوال مذکور گویا به قدری سخت و سنگین بوده که از ابتدای هفته چند کشته و زخمی به جا گذاشته. عدهای هم زیر فشار خودشون پدر شدن. یعنی طرف یه هفته گشته دیده جز جوراب هیچی نمیتونه واسه پدرش بخره. جوراب هم که دیگه اینقدر جوکش دراومده (از قضا جوکش بو هم داره!) حکم توهین پیدا کرده. گفته چی کار کنم چی کار نکنم رفته به پدرش گفته بابا من پدر شدم! پدره هم گفته: یه هفتهای چه جوری پدر شدی؟ گفته: بچه از پرورشگاه آوردم. پدره عصبانی شده و گفته: [فلان فلان!] یعنی نمیخوای هدیه بدی؟ پسره گفته: چرا ولی شما هم باید بدی. پدره یه ارزیابی کرده و نگاهی به جیبش انداخته بعد با یه چرخش الهام درجه گفته: پسرم آیا همین صفا و صمیمیتی که بین ماست خودش یک نوع هدیه الهی نیست؟ چه زیباست که این مراسمها رو ساده و به دور از تکلف برگزار کنیم. پسره گفته: بابا چرا شبیه شجاعی مهر شدی؟ حرف دلت رو بزن! باباهه یه نفس عمیق کشیده و گفته: من هیچی نمیدم تو هم هیچی نده! پوووف!
برای اون دسته از پدرها که هدیه گرفتن روز پدر از این جیب به اون جیبه بهترین کار نخریدن هدیه است. مورد داشتیم اعضای یک خانواده برای روز پدر حدود۱۰ میلیون تومان یواشکی از کارت پدر برداشتن که براش هدیه بخرن. خوشحال و خندان رفتن۱۰ میلیونرو خرج کردن و پدر گرامی فردا دست کرده تو کارتش(!) دیده هیچی نیست، با دو دست کوفته بر سرش که بیچاره شدم، امروز ۱۰ تومن چک داشتم! چند ماه بعد همسر و فرزندان با به همراه داشتن هدیههای روز پدر شامل یک دستگاه گوشی iphone ۶s، یک دستگاه دارت، ۱۰ عدد عرق گیر مردانه و یک عینک شنا رفتن زندان ملاقات پدر. مرده گفته: همین چهار تا خرت و پرت شد ۱۰ میلیون؟ بعد از این سوال سکوت عجیبی فضای ملاقات رو گرفت تا این که خانم با شرمندگی گفت: یه کیف هم خریدیم! مرد گفت: خب مگه واسه من نخریدین؟ گفتن: چرا!! گفت: پس چرا نیاوردین؟ خانم گفت: آخه فردا مهمونی دعوتم! مرد به حالت پوکرفیس به زن خیره شد. زن گفت: یه ماشین لباسشویی نو هم خریدم برات که بتونیم دو تایی استفاده کنیم. مرد مستاصل به زن نگاه کرد و گفت: همیشه دوست داشتم دو تایی از ماشین لباسشویی استفاده کنیم ولی تا وقتی من اینجام مجبوری ماشین لباسشویی رو خودت تنهایی روشن کنی.
در مجموع من فکر میکنم پدرها از ما انتظار خاصی ندارن. همین که آدم باشیم، تا ۴۵ سالگی ازشون پول توجیبی نگیریم و حرصشون ندیم برای اونها بهترین هدیه است... بله یک پدر در کنار بنده ایستاده و میگه تو غلط میکنی از قول ما حرف میزنی. اصلاح میکنم، برای پدرهایمان هدیه بخریم و بهشان توجه کنیم. ببخشید، عذر میخوام!
ظاهرا داریم به روز پدر نزدیک میشیم و به همین مناسبت چند روزیه سوالها از «چی بپوشم» به «چی بخرم» تغییر پیدا کرده. سوال مذکور گویا به قدری سخت و سنگین بوده که از ابتدای هفته چند کشته و زخمی به جا گذاشته. عدهای هم زیر فشار خودشون پدر شدن. یعنی طرف یه هفته گشته دیده جز جوراب هیچی نمیتونه واسه پدرش بخره. جوراب هم که دیگه اینقدر جوکش دراومده (از قضا جوکش بو هم داره!) حکم توهین پیدا کرده. گفته چی کار کنم چی کار نکنم رفته به پدرش گفته بابا من پدر شدم! پدره هم گفته: یه هفتهای چه جوری پدر شدی؟ گفته: بچه از پرورشگاه آوردم. پدره عصبانی شده و گفته: [فلان فلان!] یعنی نمیخوای هدیه بدی؟ پسره گفته: چرا ولی شما هم باید بدی. پدره یه ارزیابی کرده و نگاهی به جیبش انداخته بعد با یه چرخش الهام درجه گفته: پسرم آیا همین صفا و صمیمیتی که بین ماست خودش یک نوع هدیه الهی نیست؟ چه زیباست که این مراسمها رو ساده و به دور از تکلف برگزار کنیم. پسره گفته: بابا چرا شبیه شجاعی مهر شدی؟ حرف دلت رو بزن! باباهه یه نفس عمیق کشیده و گفته: من هیچی نمیدم تو هم هیچی نده! پوووف!
برای اون دسته از پدرها که هدیه گرفتن روز پدر از این جیب به اون جیبه بهترین کار نخریدن هدیه است. مورد داشتیم اعضای یک خانواده برای روز پدر حدود۱۰ میلیون تومان یواشکی از کارت پدر برداشتن که براش هدیه بخرن. خوشحال و خندان رفتن۱۰ میلیونرو خرج کردن و پدر گرامی فردا دست کرده تو کارتش(!) دیده هیچی نیست، با دو دست کوفته بر سرش که بیچاره شدم، امروز ۱۰ تومن چک داشتم! چند ماه بعد همسر و فرزندان با به همراه داشتن هدیههای روز پدر شامل یک دستگاه گوشی iphone ۶s، یک دستگاه دارت، ۱۰ عدد عرق گیر مردانه و یک عینک شنا رفتن زندان ملاقات پدر. مرده گفته: همین چهار تا خرت و پرت شد ۱۰ میلیون؟ بعد از این سوال سکوت عجیبی فضای ملاقات رو گرفت تا این که خانم با شرمندگی گفت: یه کیف هم خریدیم! مرد گفت: خب مگه واسه من نخریدین؟ گفتن: چرا!! گفت: پس چرا نیاوردین؟ خانم گفت: آخه فردا مهمونی دعوتم! مرد به حالت پوکرفیس به زن خیره شد. زن گفت: یه ماشین لباسشویی نو هم خریدم برات که بتونیم دو تایی استفاده کنیم. مرد مستاصل به زن نگاه کرد و گفت: همیشه دوست داشتم دو تایی از ماشین لباسشویی استفاده کنیم ولی تا وقتی من اینجام مجبوری ماشین لباسشویی رو خودت تنهایی روشن کنی.
در مجموع من فکر میکنم پدرها از ما انتظار خاصی ندارن. همین که آدم باشیم، تا ۴۵ سالگی ازشون پول توجیبی نگیریم و حرصشون ندیم برای اونها بهترین هدیه است... بله یک پدر در کنار بنده ایستاده و میگه تو غلط میکنی از قول ما حرف میزنی. اصلاح میکنم، برای پدرهایمان هدیه بخریم و بهشان توجه کنیم. ببخشید، عذر میخوام!
پ
نظر کاربران
وای خیلی با نمک بود ، جدا" پدرها فرشته هایی هستن که در قالب " یک مرد واقعی" زیباترین لحظات رو برامون رقم میزنن.
دوستت دارم بابا
حتما تو این روز خوشحالشون کنیم با یه هدیه ناقابل مثل گل( همشون گلن) ، ساعت ،کمربند، کیف ، عینک آفتابی یا طبی، پیراهن ، انگشتر ، عطر ، کفش ، صندل ، لباس و یا هرچیز دیگه ای که مورد نیازشون هست...
ببین چه پیشنهادهای خوبی دادم ...بجنبید تا دیر نشده.