طنز؛ مقایسه عشق در دهه ۶۰ با دهه ۹۰
در دهه ۶۰ مثل الان نبود که دختر پسرها «دست و رو شُسته» باشند. مادرها همدیگر را در حمام عمومی دیدند، بعد به هایشان را وسط لیف زدن به هم پرزنت می کردند و چهار روز بعد بالای سرشان قند می سابیدند.
جوان ها برای ابراز عشق، پشت تلفن فوت و سر چهارراه ها پیس پیس می کردند، نهایتا بعد ازدواج هم یک گلی چیزی از باغچه می کندند و می دادند دست هم! آن هم نه جلوی چشم بچه هایشان که هوا برشان دارد بین این دو تا خبری است!
آخ گفتم گل، یادم افتاد در دهه ۶۰ مثلا الان رز هلندی سرخ و این قرتی بازی ها نبود، یک مدل گل بود مثل مهرا رجبی! همه جا بود. مخصوص عزا و عروسی! بهش می گفتند گل گلایل.
یک مدل سفید هم داشت که اسپورت بود. یک ذره خزه که دورش می پیچیدی کارت را همه جا راه می انداخت. از ختم و عروسی و استقبال فرودگاه مهرآباد گرفته تا ختنه سورون نوه عموی فرنگیس خانوم اینا.
الان خدا را شکر به لطف پسابرجام روزهای خوش و پرنعمتی است. آدم نمی داند از کجا شروع کند، تا کجا ادامه بدهد و کجا تمامش کند! اصلا تمامش کند یا نه. بستگی به ذائقه و توانایی هر فرد دارد.
نمی دانم به خاطر این غذاهای هورمونی است یا وضعیت اقتصادی بهتر شده که دستمان به کم هم نمی رود. یعنی مورد داشتیم طرف از بس تعدد تماس از شماره های مختلف داشته، منشی تلفنی گوشی اش هم صدایش درآمده. بعد این طرف به صدای منشی هوشمند هم رحم نکرده، فهمیدیم بهم آن هم نخ داده. دیگه خودتان ماشاالله کاربلدید.
یعنی یک سری متولد دهه ۹۰ خواهیم داشت که شروع شکل گیری شان از یک گاز کوچولو در «بلوار اندرزگو» و ترمز نگرفتن بعدش بوده. یک سری پوک سانان خواهیم داشت که آدم های اهل تلنگری اند و محصول پوک زدن های عصر پنجشنبه در فیس بوک. یک سری هم بوم آورد هستند. یعنی فاصله محل زندگی مامان باباهایشان بیشتر از یک کیلومتر نبوده چون با این اپلیکیشن های لوکیشن دار همدیگر را پیدا کرده اند.
یک سری هم جاافتاده ترند چون محصول صبر و مداومت بیشتری هستند. طرف یک عکس خوشگل از خودش دارد، تا بیکار می شود خیلی اتفاقی و اشتباهی برای یکی دایرکت می کند، خیلی سریع هم می نویسد: «وای اشتباه شد! ممنون می شم پاکش کنید.» این جمله آخر قضیه را خیلی طبیعی جلوه می دهد و حجب و حیایشان را می کند در چشم طرف مقابل.
ما که نمی توانیم عشق های دهه ۶۰ را برای خودمان هضم کنیم. چون اگر قرار باشد دهه نودی های مانیفیستی از عاشقی شان ارائه بدهند، احتمالا به این شکل خواهدبود:
۱- اولین گام شناخت درست است.
قبلا اگر از کسی خوشت می آمد، باید می رفتی تحقیق می کردی ببینی طرف مجرد است یا متاهل ولی الان اول باید ببینی دختر است یا پسر.
۲- گام دوم داشتن یک ماه تولد آبرومند است.
همین امروز یک کتاب طالع بینی بردارید و ماه اسفند را برای خودتان انتخاب کنید!
۳- گام سوم باید سر قرار بروید.
طرف مقابل را برای اولین قرار به «فلافل پر کن و بخور مروی» نبرید. اگر هم بردید، هم زمان ترشی و سالاد کلم و خیار شور و پیاز جعفری و گوجه را داخل ساندویچتان نریزید.
درست است سه هزار تومان پول داده اید اما دلیل نمی شود باقی مانده غذای او را هم ببلعید.
• وقتی به رستوران دعوتش می کنید، صندلی را برایش عقب بکشید، نگاه تحقیرآمیز دیگران در رستوران، شما را پیشش عزیزتر می کند.
۴- گام چهارم دلبری است.
یک سری جمله معمولی بنویسید و وسط این جملات Enter بزنید و آخرش «...» بگذارید و به جای شعر به او قالب کنید. خیلی جواب می دهد. به عنوان مثال:
«دل من ناوگان هوایی فرسوده ایران و
چشم تو ایرباسی تحریم شده...
تا کی انتظار آمدنت را بکشم؟»
یا
«دوست دارم هندزفری ام باشی...
چنان در زندگی ام گره بخوری
که هیچ کسی نتواند سیم ها را از هم باز کند!»
اگر عرضه نوشتن همین ها را هم ندارید، برای تمام مراحل رابطه شعر و ترانه حفظ کنید. از همان ول که با «عشق های قبل از تو سوءتفاهم بود» تا بعد از جدایی احتمالی که می گویید: «الهی سقف آرزوت خراب بشه روی سرت»
به عنوان مثال «کی اشکاتو پاک می کنه» برای موقع منت کشی یا «منو حالا نوازش کن که این فرصت نره از دست» که حالا دیگر همه چیز را هم من نباید توضیح بدهم.
۵- گام پنجم تثبیت است
به او اطمینان بدهید که شما اهل تفریحات مجردی نیستید و دوست دارید همیشه عشق تان کنارتان باشد. این موضوع را به مناسبت های مختلف به او اثبات کنید. مثلا «کبوتر بچه کرده، کاش بودی و می دیدی» یا مثلا «کبوتر بق بقو می کنه، کاش بودی و می دیدی» یا حتی «کبوتر سیگار می کشه، کاش بیای و ببینی»
• هراز چندگاهی برایش یک یادداشت عاشقانه بنویسید، اما قبل از ارسال، برای چند کیس دیگر هم بفرستید، اگر جواب گرفتید، مطمئن باشید او هم خوشش خواهدآمد!
• زندگی های موفق را الگوی رابطه تان قرار بدهید. مثلا هر روز اخبار زندگی شخصی دیوید بکهام را مطرح کنید. سعه صدر خانم ویکتوریا بکهام در مقابل شیطنت های دیوید می تواند الگوی خوبی برای او باشد!
• مارک های معروف دنیا را بشناسید. جیوردانو/ گوچی/ تامی/ کلارک/ جورابان/ پاتن جامه/ کتان تفاته/ماسیمو دوتی/ ویکتوریا بکام (نه ببخشید! آن یک مورد دیگر بود).
• اگر یک کیس جذاب در فیسبوک شما را به قهوه دعوت کردی، بی برو برگرد دعوتش را رد کنید. چون حتما از طرف کیس اصلی مامور شده تا شما را امتحان کند وگرنه کسی شما را با این حالتان به آب کرفس هم دعوت نمی کند!
• هراز چندگاهی برایش استیکرهای صمیمانه بفرستید. اگر اعتراض کرد، بگویید: «ببین نامردا از چه حربه ایی واسه زمین زدن جوونا استفاده می کنند!»
۶-گام ششم دوران پساتثبیت است.
• در بحث دستپخت از ماکارونی سوخته و شور او بیشتر از قورمه سبزی مادرتان تعریف کنید.
• یک وقت هایی با گفتن «دوست دارم» غافلگیرش کنید. مثلا وقت هایی که دیر رسیده اید سر قرار!
• هرگز خودتان را جلوی معشوق تحقیر نکنید و کوچک و ناچیز جلوه ندهید. همین طوری به اندازه کافی ضایع هستید!
• کاربرد درست me too و you too را یاد بگیرید تا وقتی به شما گفت «شات آپ بیبی». پاسخ ندهید: «می تو!»
• همیشه تحسینش کنید و از کمالاتش بگویید. حالا یک کم دروغ چیزی از شما کم نمی کند.
• از شهاب حسینی و پارسا پیروزفر و رها تعریف کنید. این قضیه به او ثابت می کند که شما حسود نیستید و می تواند روی تساهل و تسامح شما حساب کند.
• بعضی وقت ها با اینکه می داند دارید به او دروغ می گویید، اما ترجیح می دهد دروغ بشنود. مثلا شما با شش تا گوشی از ۶۰ جای مختلف به فریال رای داده اید، اما می گویید «من عاشق موهای فرفری رضام!»
• عذرخواهی شما را کوچک نمی کند، بلکه برعکس باعث می شود که از خرید کادوی منت کشی در «کیا گالری» معاف شوید.
• از دوستانش بیش از حد تعریف نکنید. چون احتمالا نمی تواند علاقه شما را به نان زیر کباب هضم کند.
• رنگ موهای مختلف را بشناسید که اگر گفت چه تغییر کردم، سریع بتوانید پاسخ بدهید: «رگ ابروت رو از N۸ به N۷ تغییر دادی عزیزم!». اصلا به صلاح نیست که وقتی موهایش را از طلایی زیتونی دو درجه هایلایت می کند و می شود طلایی زیتونی بژ، شما نتوانی تشخیص بدهی.
درست است که شما همه آن رنگ ها را زرد تشخیص می دهی اما معنی اش برای او این است که «عاشقش نیستی. یعنی دیگه برات اهمیتی نداره... یعنی سر و گوش ات می جنبه. یعنی حس می کنی زیبایی هاشو از دست داده. یعنی می خوای طلاقش بدی و خیلی چیزای دیگه!»
• برای عوض کردن بحث به خصوص بعد از سوالات چالشی، جمله «چقدر لاغر شدی» را به کار ببرید. معجزه می کند!
• اگر بی مقدمه نظرتان را راجع به ظاهر مونیکا بلوچی پرسید، خر نشوید که جواب صادقانه بدهید. با عصبانیت بگویید: «کی؟ مونیکا بلوچی؟ خر کی باشه با اون قیافه زاقارتش وقتی تو هستی؟ راستی عزیزم چقدر لاغر شدی!»
• و در آخر یک پایان تلخ بهتر از یک تلخی بی پایان است و نمی شود که شما یک پایتان این ور جوب باشد و یک پایتان آن ور جوب. بالاخره یک جا جوب گشاد می شود و ممکن است به شما صدمه بزند. شما یادتان نیست، او نامزد شماست، او که یادش است شما نامزدش هستید.
نظر کاربران
خیلی بامزه بود
روزگار فرق كرده . اين حرفا ديگه تو كته پسرا نميره . اصلا تا حالا كه زن نگرفتم از اين به بعدشم نميگيرم . اصلا ميرم از كپل هاي بلوچستان دختر پيدا ميكنم ولي سراغ تو نميام . يك سكه هم بيشتر مهرت نميكنم به نيت خداي يگانه . اصلا دخترها از يه سني كه رد بشن شانس شوهر پيدا كردنشون تصاعدي كم ميشه . منتتون هم ميكشن . شايد تا 26 - 27 سالگي ناز كنن ولي يكدفعه كه وارد 28 ميشن هزار و سيصد و شصت تا سكه رو تبديل ميكنن به پنج سكه به نيت 124000 پيغمبر . اگه بشه 29 سال كه مهريه هم به شما ميدن . اگر بشه 30 سال كه ديگه وارد دهه سوم زندگي شدن و حاضرن صبح تا ظهر تو اداره كار كنن و بعد از ظهر ها هم برن آهنگري و شما هم به قول اندي فقط يه نگاه . ولي از تمام اين ها گذشته پسرها مدت زيادي منت دخترها را كشيدند و دخترها يا ناز كردند يا نامردي كردند و حالا واقعا تعداد زيادي از پسرها عشق و عاشقي را اصلا فراموش كرده اند و برايشان مهم نيست همسرشان چه تيپ و قيافه اي داشته باشد يا بچه كجا باشد . فقط يك نفر باشه كه بتونه براش بچه بزاد و بشينه خونه و مثل يك مادر واقعي بچه اش را بزرگ كنه و اهل زندگي باشه . با اين وضعيت دخترهايي كه به مسخره بازي عادت كرده اند شانسي براي پيدا كردن همسر ندارند . با اين نسبت 4 به 1 دختر به پسر . من كه بخام زن بگيرم بايد 124000 سكه به نيت 14 معصوم سكه به من بده . ناهار برنج خالي داريم ميخوري بخور نميخوري بزن در . يعني برو بيرون .