طنز: فانتزی بازی با مهراب قاسمخانی
«شوهر، پدر، فیلمنامه نویس»؛ مهراب قاسمخانی در پروفایل اینستاگرامش، اینطور خود را معرفی کرده است. و البته لازم نیست زمان زیادی را با او سپری کنید، تا به میزان عشق و توجه اش به همسر (شقایق دهقان) و فرزندانش (نیروانا و نویان) پی ببرید.
اولین چیزی که در برخورد خالق «دزد و پلیس» و «پژمان» و «ساختمان پزشکان» به چشم می آید لبخند همیشگی و برخورد گرم و صمیمی اوست. برای شناختن یکی از برادران طراح «مسافران» و «سن پطرزبورگ» قطعا صفحه اینستاگرام و مصاحبه های متعددش مفیدتر است. ولی ما از او سوالاتی پرسیدیم که شاید کمتر با آنها مواجه شده باشد. از تی شرت های رنگارنگ و منقش مهراب و از پوسترها و دکوراسیون دفترش می توان به میزان علاقه او به فانتزی پی برد. این است که ما هم تصمیم گرفتیم از او سوالاتی تقریبا فانتزی بپرسیم.
معمولا پشت هنرمندان حاشیه ها و شایعات فراوان به وجود می آید. شما هم از آن دسته هنرمندانی هستید که معمولا زیاد راجع بهتان صحبت می کنند. جالب ترین شایعه ای که در مورد خودتان شنیده اید، چیست؟
شایعه که زیاد است. اما شاید جالب ترینش این باشد که می گفتند «نیروانا» دختر واقعی من نیست، بلکه دختر خواهر همسرم شقایق (دهقان) است که مادرش فوت کرده و ما او را بزرگ کرده ایم!
اسم خودتان را چند وقت یک بار گوگل می کنید؟
واقعا زیاد این کار را نمی کنم. خیلی کم. سرجمع شاید در کل این سال ها هفت یا هشت بار این کار را کرده باشم... نه... نهایتا ده بار!
دوران بیماری معمولا به آدم سخت می گذرد. شما عجیب ترین کاری که در دوران بیماری انجام داده اید چه بوده؟
چندین سال قبل یک بار پایم شکسته و در گچ بود. اصلا نمی توانستم زانویم را خم کنم. یکی از دوستانم خبر داد که گروه راک مورد علاقه ام که خیلی هم معروف نبود در دوبی کنسرت گذاشته. با همان پای شکسته بلیت گرفتم و رفتم. یادم می آید آن سال برف شدیدی باریده بود و کوچه ما هم که در ارتفاع بالایی بود پر از برف شد تا حدی که شاید اتومبیل ها هم زیر برف مانده بودند.
تاکسی فرودگاه تا سر کوچه آمد و گفت که مسیر مسدود است و نمی تواند بالاتر بیاید. من همینطور با پای شکسته و با کلی بار و چمدان از وسط برف گذشتم و به سختی به فرودگاه رسیدم و در کنسرت شرکت کردم. اتفاقا کنسرت خلوتی هم بود.
و عجیب ترین غذایی که خورده اید، چیست؟
یادم می آید یک بار در مالزی میگوهای بزرگی خوردم که گارسون فقط فندک می آورد سر میز و سبیل های میگو را کز می داد و می رفت! ما هم میگو را خام خوردیم!
وقتی خیلی عصبانی بشوید چه کار می کنید؟
خیلی کارهای بدی می کنم. اصلا نمی توانم پیش بینی کنم.
حالا نه در آن حد عصبانی! کلا اگر کسی عصبانیتان کند چه کار می کنید؟
واقعا وقتی عصبانی می شوم ممکن است کارهای بدی کنم. حتی ممکن است واکنشی کاملا فیزیکی نشان بدهم!
چه ترسناک! آیا مهراب قاسمخانی به چیزی فوبیا دارد؟
(کمی فکر می کند) از جمعیت زیاد می ترسم. از میهمانی های شلوغ هم همینطور. حتی از اینکه زیادی معروف و شناخته شوم هم می ترسم.
شده یک نفر شما را شتباه گرفته باشد و به رویش نیاورید؟
(می خندد) بله، چند باری مرا با یغما گلرویی و علیرضا عصار اشتباه گرفتند! البته از سوی دیگر خودم هم چند باری سوتی داده ام. من در به یاد نگه داشتن چهره افراد خیلی مشکل دارم. برای همین بعضا وقتی کسی در خیابان مرا می شناسد، فکر می کنم احتمالا طرف آشناست، و کلی با او ماچ و روبوسی می کنم و گرم می گیرم! در حدی که خود آن فرد شوکه می شود که حالا شناختمت، چرا اینطوری می کنی؟! این سوتی را زیاد می دهم.
مهراب قاسمخانی اهل رودربایستی است؟ تا به حال در رودربایستی کسی مانده؟
اتفاقا زیاد در رودریایستی دیگران می مانم. مشکل اینجاست که قدرت «نه» گفتن ندارم. برای همین از اول به آدم ها «نه» نمی گویم، ولی بعد که کار بیخ پیدا می کند، مدام می پیچانم و مثلا جواب تلفنش را نمی دهم (با خنده) خیلی کار بدی می کنم!
از چه کلمه ای بیشتر از همه استفاده می کنید؟ این استفاده مکرر خودآگاه است یا ناخودآگاه؟
(به فکر فرو می رود). از بچه های گروه هلیوم می پرسد: «تکیه کلام من چیه؟» هدی و زهرا با خنده دو تا از تکیه کلام هایش را می گویند. مهراب جا می خورد و با خنده می گوید: «آخه این چه تصویریه دارید از من نشون می دید؟» بعد کمی فکر می کند و خودش پاسخ می دهد: فکر کنم پرکاربردترین کلمه ای که به زبان آورده ام «بله» است! چون اولا زیاد از آن استفاده می کنم و ثانیا هر بار سه دفعه تکرارش می کنم! (برای اینکه متوجه شویم، تکیه کلامش را به زبان می آورد. سه تا «بله» سرعتی، بله بله بله!)
لباس یا وسیله شانس دارید؟
خیر، و اصلا اعتقادی هم به آن ندارم!
اگر به یک جزیره تبعید شوید و فقط بتوانید پنج شی یا شخص را با خود ببرید، انتخاب تان چیست؟
(چشمانش برق می زند) اول که خانواده ام. بعد یک کامیون فیلم، بعد...
قبول نیست! یک کامیون فیلم خودش خیلی بیش از پنج شیء است!
(با شیطنت) نخیر! یک کامیون فیلم مجموعا یک شیء حساب می شود!
خب حالا ادامه بدهید!
یک تلویزیون ال سی دی با دی وی دی پلیر...
این شد چهارتا!
سه تا!
نخیر! دی وی دی پلیر جداست!
ای بابا... خب یک کامپیوتر می برم با یک کامیون غذا و کنسرو.
ببخشید قرار بود به تبعید بروید نه تفریح!
شما چه کار دارید؟ من مجازم پنج تا چیز با خودم ببرم.
هدی: ببخشید آن وقت چطوری تلویزیون یا لپ تاپ را روشن می کنی؟
مهراب: اوه! خب برق هم می برم.
زهرا: برق را چطور می بری؟!
مهراب می خندد: من کاری ندارم. خانواده و غذا و فیلمم را به من بدهید، هر جا خواستید تبعیدم کنید!
اینطور که معلوم است خیلی اهل فیلم و سریال هستید. در حال حاضر چه سریال جهانی را دنبال می کنید؟
سریال های Walking dead و Game of thrones!
از بین کاراکترهای سیت کام های مطرح دنیا، شخصیت شما به کدام یک نزدیک تر است؟
(کلی فکر می کند) چه سوال سختی! خیلی دوست داشتم جویی باشم... اما اینکه کدامشان هستم... (از هدی و زهرا سوال می کند: من شبیه راس یا چندلر نیستم؟! بحث داغی درمی گیرد که نهایتا نتیجه مشخصی ندارد. اما از نگاه ما، دست کم اصرار گاه و بیگاهش بر ادای درست و دقیق کلمات، او را کمی به «راس» شبیه می کند).
توضیح: راس، چندلر و جویی، سه تن از شخصیت های سریال Friends هستند.
راستی اگر روزی جایزه اسکار بگیرید، روی سن چه سخنرانی ای خواهیدکرد؟
از خانواده ام خیلی تشکر می کنم و قطعا خیلی خیلی خیلی هیجان زده خواهم شد. و البته می دانم که حرف سیاسی نخواهم زد و در مورد صلح و... چیزی نمی گویم.
در همین مصاحبه چندباری به خانواده خودتان اشاره کردید. به نظر می رسد خیلی به آنها وابسته اید. ارتباط شما با نیروانا و نویان چطور است؟
بله خیلی به آنها وابسته ام و سعی می کنم برایشان وقت بگذارم. خیلی با آنها دوستم.
با توجه به اینکه از دو نسل متفاوت هستید، شما دنیای خودتان را به آنها نزدیک کردید یا آنها به دنیای شما نزدیک شدند؟
راستش من اوایل خیلی تلاش کردم که نیروانا را آنطور که دوست دارم بزرگ کنم. اما تلاشم نتیجه ای نداشت و فهمیدم که نمی شود روی او تاثیر گذاشت و نیروانا با سلایق و دنیای دخترانه اش بزرگ شد. اما تلاش هایم در مورد نویان جواب داد و نویان الان کمی شبیه خودم شده است. مثلا به زامبی و این چیزها علاقه نشان می دهد! (می خندد)
تا به حال شده برای نویان یک اسباب بازی بخرید ولی درواقع آن را برای خودتان خریده باشید!
(باز یکی از همان نگاه های شیطنت آمیزش را تحویل مان می دهد) بله بله بله! تقریبا همیشه همین کار را می کنم!!
اما سوال پایانی؛ شما فوتبال دوست هستید. تیم منتخب مهراب قاسمخانی از کدام ۱۱ بازیکن تشکیل شده است؟
داخلی یا خارجی؟
فرقی نمی کند.
چه سوال جذابی! مثلا در خط حمله...
اول بفرمایید چه سیستمی انتخاب می کنید؟
شاید ۳-۳-۴. قطعا دروازه بان اولیور کان است! مهاجمان هم علی دایی و فرشاد پیوس و رونالدو هستند.
رونالدو برزیل یا پرتغال؟
کریس رونالدو
هدی: مسی؟
مهراب: نه مسی را خیلی دوست ندارم. در خط میانی هم... یوهان کرایف... وای چقدر انتخاب سخت است! اها! مارادونا را هم دوست داشتم. دکتر ظریف هم هافبک وسط!
دکتر ظریف؟!
بله! خب تیم من است! اینطوری دوست دارم. دفاع هم پائولو مالدینی را دوست دارم. او را می گذارم سمت چپ.
بقیه چطور؟
هالک و وُلوِرین هم دفاع وسط!
اینها شخصیت فیلم هستند نه فوتبالیست!
خب شما پرسیدید تیم مورد علاقه من کدام است. من اینها را دوست دارم (با خنده).
خب دفاع راست چطور؟
خیلی انتخاب سختی است.
هدی: خب از دوستانت بگو. مثلا پژمان!
مهراب: یعین پارتی بازی کنم؟ قبول، پژمان هم دفاع راست. می خواهم نیمکت ذخیره ها هم داشته باشم. رود گولیت، رود فان باستن، بتمن، احمد پورمخبر و وحید طالب لو هم باید روی نیمکت باشند.
ارسال نظر