رستگاری در شاوشنک
سکانس های ماندگار سینما (۱۶)
رستگاری در شاوشنک (The Shawshank Redemption) یک فیلم درام جنایی به کارگردانی فرانک دارابونت و بازی تیم رابینز، مورگان فریمن، باب گانتون محصول سال ۱۹۹۴ توزیع شده توسط شرکت آمریکایی کلمبیا پیکچرز است که به طور گستردهای به عنوان یکی از برترین فیلمهای تاریخ سینمای جهان شناخته میشود.
در مراسم جایزه اسکار سال ۱۹۹۴ این فیلم نامزد هفت اسکار شد (بهترین فیلم، بهترین بازیگر-مورگان فریمن، بهترین فیلمنامه، بهترین فیلمبرداری، بهترین تدوین، بهترین موسیقی فیلم، و بهترین صدابرداری) اما موفق به بردن هیچیک نشد.
رستگاری در شاوشنک در حال حاضر در فهرست ۲۵۰ فیلم برتر تاریخ سینما در سایت IMDb با بیش از ۱۰۰۰۰۰۰ رای رتبهٔ اول را به خود اختصاص دادهاست.
این فیلم در هفت تا از لیستهای مجموعهٔ «۱۰۰ سال...» بنیاد فیلم آمریکا که هرکدام ۱۰۰، ۵۰، یا ۲۵ عنوان فیلم یا شخصیت سینمایی را متشکل میشوند نامزد شد؛ و در دو تا از آنها موفق به دریافت رتبه شد.
داستان فیلم
اندی دوفرین (تیم رابینز) بانکدار جوانی است که به جرم قتل همسر و معشوقه پنهانیاش به حبس ابد در زندان ایالتی شاوشنک محکوم میشود. وی تأکید میکند که این جرمی است که مرتکب نشده، ولی قاضی تشخیص میدهد که او گناهکار است. او سالهای متعددی را در این زندان میگذراند در حالی که تنها سرگرمیاش دستوپنجه نرم کردن با افرادی از پایینترین طبقهٔ جامعه است؛ کسانی مثل همجنس گرایان و قاتلها که مدام او را آزار و اذیت میکنند. آلیس بوید رِدینگ (مورگان فریمن) یکی از زندانیهای سیاهپوست و راوی داستان است که به این مشهور است که میتواند هرچیزی را در زندان فراهم کند. او کسی است که اندی بعد از چند ماه بیش از دو کلام با او صحبت میکند و از او یک نوع چکش مخصوص میخواهد. رد ابتدا فکر میکند که اندی برای فرار از زندان این چکش را میخواهد ولی پس از دیدن اندازه چکش، متوجه میشود که بسیار کوچک است و برای شکستن سنگ های کوچک طراحی شده؛ رد، روی فیلم روایت میکند که سوراخ کردن دیوار زندان با این چکش ششصد سال زمان میبرد؛ بعدها وی از رد درخواست پوستری بزرگ از ریتا هیورث، بازیگر زن مشهور را میکند و آن را به دیوار سلول خود میآویزد. وقتی رئیس زندان از سلول اندی بازرسی میکند چون میبیند انجیل در دست اندی است، اورا به خاطر چسباندن پوستر سکسی بر روی دیوار، میبخشد؛ سپس به انجیل اشاره میکند و میگوید "رستگاری در این کتاب نهفته اندی." و از سلول خارج میشود.
بعدها رئیس زندان متوجه موقعیت و تحصیلات اندی میشود و از او برای پولشویی رشوههایش استفاده میکند. اندی و رد سالهای زیادی در زندان میگذرانند تا اینکه پسر جوانی به عنوان زندانی به شاوشنگ منتقل میشود. وی که فردی دلنشین است،خیلی سریع تبدیل به یکی از دوستان اندی و رد میشودو وقتی ماجرای اندی را میشنود، داستانی را که قبلاً از یکی از همسلولی هایش در زندانی دیگر شنیده, تعریف میکند؛ که حکایت از کشته شدن زن اندی به دست آن زندانی دارد. رئیس زندان که از شهادت دادن این جوان به نفع اندی و روشن شدن حقیقت قتل و آزادی اندی بخاطر لو رفتن خلافها و پولشوئی هایش میترسد، پس از کشاندن این جوان به محوطه زندان،دستور شلیک به وی را صادر و او را میکشد. یک روز اندی با رد دربارهٔ جزیرهای به نام "زواتانئو" صحبت میکند؛ صحبتهای وی که با لبخندی تلخ همراه است توسط موسیقی متنی با همین نام ساختهٔ نیومن همراه میشود. او میگوید میخواهد زندگیاش را در آنجا بگذراند؛ "مکانی گرم و بدون خاطره". رد که ازین حرفها تعجب کرده به او میگوید نباید خیالبافی کند و وقتی به حبس ابد محکوم است نباید به آزادی امید داشته باشد زیرا این مسئله میتواند او را نابود کند. او از جا بلند میشود و پس از گفتن اینکه حق با رد است و همهٔ اینها به انتخابی ساده منتهی میشود، معروفترین دیالوگ فیلم را به رد میگوید و آنجا را ترک میکند:[۵] "با زندگی کنار بیا؛ یا به پیشواز مرگ برو... " رد که ازین حرف نگران شدهاست و فکر میکند اندی فکر خودکشی را در سر میپروراند، با دوستان خود در اینباره صحبت میکند و شگفتزدهتر میشود وقتی یکی از آنها میگوید اندی امروز یک طناب از او گرفته است. آنها با نگرانی تمام شب را میگذرانند.
فردا صبح موقع بازرسی، مسئولین زندان با کمال تعجب متوجه میشوند که سلول وی خالی است و وقتی رئیس زندان با عصبانیت سنگی به طرف یکی از پوسترها که همان پوستر هنرپیشۀ زن که توسط رد تهیه شده پرت میکند، متوجه سوراخ عمیقی در دیوار میشوند که اندی با همان چکش کوچکی که رد گفته بود سوراخ کردن با آن ششصد سال طول میکشد، طی قریب بیست سال هر روز دیوار را حفر کرده و از آن به بیرون فرار کرده، و با خود تمامی مدارک پولشوئی و مدارک شناسائی فردی که رئیس زندان به نام او حساب بانکی باز کرده و در واقعیت وجود ندارد به همراه تمامی آنچه که رئیس زندان در این مدت از راههای خلاف جمعآوری کرده، را برداشته، و فردای همان روز در اول وقت اداری با مراجعه به کلیه شعبی که رئیس زندان با امضای اندی به نام فردی جعلی پولهای خود را در بانک سپرده گذاری کرده، تمام پولها را با ارائه مدارک شناسائی از حساب خارج و مدارک کلاهبرداریهای رئیس زندان را در یک پاکت دربسته به منشی بانک تحویل می دهد و از او میخواهد که به آدرس مربوطه پست کند و پس از آن با تمام پولها،به همان جزیرهی آرام و دور، زواتانئو فرار میکند. بعدها، رئیس زندان انجیل اندی را در اتاق خود پیدا میکند و متوجه میشود اندی تمام مدت، چکش را آنجا پنهان میکرده است. انجیلی که در روز اول قرار بود به اندی در رستگاری کمک کند، حالا به زیرکی توسط اندی با دفتر عملهای حقوقی رئیس جابهجا شده (دفتری که همهٔ کلاهبرداریها را ثابت میکند) و باعث رسوایی و نابودی همهٔ افرادی که در این تجارت نقش داشتهاند میشود.
در صفحه اول انجیل جملهای با امضای اندی دوفرین نوشته شده است:
"حق با شما بود رئیس! رستگاری در این کتاب نهفته!"
بعدها رد آزاد میشود و بهخاطر قراری که مدتها پیش با اندی گذاشتهبوده به محلی میرود تا چیزی را که آنجا حفرشده دربیارد. آن چیز، نامهای بیش نیست که توسط اندی و پس از فرار از زندان نوشته شده. نامه به رد اطلاع میدهد که اندی در حال حاضر در همان جزیرهٔ دورافتاده زندگی میکند. در قسمتی از نامه یکی دیگر از دیالوگهای معروف فیلم را میخوانیم:
"... امید چیز خوبیه؛ شاید بهترینِ چیزها؛ و هیچ چیز خوبی هیچ وقت از بین نمیره... "
فیلم در حالی به پایان می رسد که رد با پولی که اندی برایش در زیر همان سنگ سیاه گذاشته است به جزیره دور افتاده می رود و اندی رو می بیند در حالیکه دارد یک قایق قدیمی رو تعمیر می کند.
یادداشت: متن پررنگشده نامزد مقام در فهرست برترین نقل قولهای سینمایی تاریخ سینما به انتخاب بنیاد فیلم آمریکا شده است.
معرفی شخصیتها
اندرو "اندی" دوفرین (بازی تیم رابینز): شخصیت اصلی و قهرمان داستان. وی یک بانکدار موفق است که ناگهان به جرم کشتن همسرش به حبس ابد محکوم میشود. او شخصیت سرد و محکمی دارد و یکی از معدود زندانی های جدیدی است که میتواند با شرایط زندان کنار بیاید. اندی دوفرین هیچگاه در طول فیلم امید خود را از دست نمیدهد و در نامه ای که برای رد به جا گذاشته امید را بهترینِ امور مینامد. این شخصیت در لیست "۱۰۰ سال... ۱۰۰ قهرمان و شرور" که لیست ۵۰ قهرمان و ۵۰ شخصیت منفی برتر تاریخ سینما به انتخاب بنیاد فیلم آمریکا (بفا) نامزد شد؛ ولی نتوانست مقامی به دست بیاورد.
اِلیس بوید "رد" ردینگ (بازی مورگان فریمن): راوی داستان و کسی که در زندان با اندی دوفرین دوست میشود. او شخصیتی آرام و منطقی دارد ولی به اندازۀ اندی به امید اعتقاد ندارد. با این حال، در آخر داستان که به جزیرۀ "زواتانئو" میرسد، گویی شخصیتش تغییر کرده و این بار به امید کاملاً اعتقاد پیدا کرده است. مورگان فریمن برای بازی این نقش، نامزد جایزۀ اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد شد ولی آن را تام هنکس که نقش "فارست گامپ" را در فیلمی به همین نام بازی کرده بود باخت.
رئیس ساموئل نورتون (بازی باب گانتن): شخصیت منفی اصلی داستان. او که منطقی خشک و مذهبی دارد، در طول طرح داستانی فیلم کمکم به پولشویی، تهدید و در نهایت قتل روی میاورد. این شخصیت در لیست "۱۰۰ سال... ۱۰۰ قهرمان و شرور" که لیست ۵۰ قهرمان و ۵۰ شخصیت منفی برتر تاریخ سینما به انتخاب بنیاد فیلم آمریکا (بفا) نامزد شد؛ ولی نتوانست مقامی به دست بیاورد.
بروکس هاتلن (بازی جیمز ویتمور): یکی از زندانیان پیر که سواد دارد و مسئول کتابخانه زندان است. او در مدتی که اندی در کتابخانه کار میکند با او دوست میشود ولی وقتی از زندان آزاد میشود، عدم کارآمدیش باعث میشود افسرده شود و در نهایت به زندگی خود پایان دهد. جیمز ویتمور، بازیگر این شخصیت به خاطر علاقۀ شخصیای که کارگردان فیلم فرانک دارابونت به او داشت، از ابتدا برای بازی در این نقش انتخاب شده بود.
کاپیتان بایرون هادلی (بازی کلنسی براون): کاپیتان هادلی نیز یکی از شخصیتهای منفی فیلم است. او بسیار سرسخت است و از آسیبهای جدی و قتل هیچ ترسی ندارد. او در پایان فیلم به خاطر همکاری در پولشویی های نورتون دستگیر میشود و آنطور که "رد" روایت میکند، "وقتی او را میبردند مثل یک بچه گریه میکرد.
تامی ویلیامز (بازی گیل بیلاز): یکی از زندانیهای جوان که نوزده سال بعد از اندی به زندان شاوشنک میآید. او شخصیتی پرجنب و جوش دارد خیلی سریع با اندی و رد، و بقیۀ زندانی ها دوست میشود. او که بیسواد است، در مدتی که در شاوشنک است توسط اندی آموزش میبیند و در نهایت به کمک وی موفق به اخذ دیپلم میشود.تامی پس از اینکه متوجه میشود اندی به جرم قتل در زندان است،نزد وی رفته و با بازگو کردن خاطرات خود از هم سلولی سابقش که در جریان یک سرقت، همسر یک بانکدار( که این بانکدار همان اندی دوفرین بوده است) و معشوقه وی را به قتل رسانده پرده از راز جنایتی که اندی به جرم آن در حال حاضر در زندان است، برمیدارد. این موضوع سبب میشود تا اندی نزد رئیس زندان برود و جریان قتل همسرش را برای وی تعریف نماید و خواستار تشکیل پرونده جدیدی در این خصوص گردد.این مسئله باعث نگرانی رئیس زندان از احتمال تشکیل دادگاه و بیان حقایق توسط تامی گردیده و چون اندی از تمام جریانات پولشویی و فسادهای مالی رئیس زندان آگاه بوده،آزادی وی احتمال فاش نمودن این تخلفات را در برخواهد داشت،بنابراین رئیس زندان با کشاندن ویلیامز به بیرون محوطه،دستور شلیک به تامی ویلیامز را صادر نموده و وی با اصابت چند گلوله در جا جان می سپارد و علت کشته شدن وی را شلیک نگهبانان در حین فرار از زندان اعلام می کنند.نقش تامی در ابتدا قرار بود به براد پیت واگذار شود.
نکات جالب توجه
فیلم با امتیاز ۹٬۳ در سایت IMDb (بانک اینترنتی اطلاعات فیلمها) برترین فیلم تاریخ سینما با بیش از ۱٬۳۰۰٬۰۰۰ رای محسوب میشود و بالاتر از فیلم پدرخوانده، در رتبهٔ یکم فهرست ۲۵۰ فیلم برتر این سایت قرار دارد.
فیلم با داشتن بیش از ۱۰۰۰۰۰۰ رای در همین وبگاه بیشترین رایهای کاربران را به خود اختصاص داده است؛ تنها فیلم دیگری که بیش از یک میلیون رای دارد، شوالیه تاریکی است که البته رای های این فیلم هم چند هزارتا کمتر از رستگاری در شاوشنک است.
نقش تامی ویلیامز ابتدا برای برد پیت در نظر گرفته شده بود.
انجمن شقاوت آمریکا به سکانس دادن یک کرم توسط زندانی بروکس هاتلن به پرندهاش اعتراض کرد و آن را ظلم در حق کرم دانست و از مسولان فیلم خواست تا یک کرم که با حوادث طبیعی مرده باشد را برای آن صحنه استفاده کنند.
عکس جوانی مورگان فریمن که در پرونده زندان او ضمیمه شده بود در واقع عکس پسر کوچکتر او، آلفونسو فریمن است. او همچنین در صحنهٔ آوردن زندانیان جدید، نقش زندانیای را بازی میکند که جملهٔ "ماهی تازه! تازه از دریا گرفتیمشون!" را فریاد میزند.
استفن کینگ حق اقتباس از روی داستانش را به ۲ دلار به فرانک دارابونت فروخت که این به دوستی آنها به زمانی که دارابونت داستان استفن کینگ با نام «A Woman in the Room» را بصورت یک فیلم کوتاه درآورد، برمی گردد. آنها در واقع همدیگر را ملاقات نکرده بودند تا هنگامیکه دارابونت ساختن فیلم رستگاری در شاوشنگ را آغاز کرد.
استفن کینگ، نویسنده کتابی که داستان فیلم از روی آن اقتباس شده، دربارهٔ یکی از فیلم های دیگری که فرانک دارابونت، کارگردان فیلم از روی یکی دیگر از داستانهای او ساخته بود (A Woman in the Room) گفته است: بدون شک بهترین اقتباسی که از یکی از داستانهای من شدهاست.
در مجله امپایر به عنوان چهارمین فیلم برتر تاریخ انتخاب شده است.
در ابتدای تیتراژ پایانی فیلم جملهٔ "به یاد آلن گرین" نمایش داده میشود. او کارگزار و دوست صمیمی فرانک دارابونت بود. او درست در روزهای پایانی فیلم به علت بیماری ایدز درگذشت.
در صحنهٔ ایتدایی فیلم که اندی با حالتی مردد یک سلاح در دست دارد، در نمایش کلوزآپ آن دستهای فرانک دارابونت را مشاهده میکنیم نه دستان رابینز را. همینطور در کلوزآپ صحنهای که اندی روی دیوار سلول اسم خود را با استفاده از چکش روی دیوار زندان مینویسد. در مورد دلیل این کار، عموماً معتقدند که دارابونت فقط خود میتوانست آنچه که میخواست را با دستانش نشان بدهد.
کاراکتر اندی دوفرین ابتدا برای تام هنکس در نظر گرفته شده بود ولی او به خاطر فیلمبرداری فیلم فارست گامپ که در همان سال انجام میشد، نتوانست در آن شرکت کند.
عده ای فیلم را در زبان های مختلف از جمله پارسی، رهایی از شائوشنگ معنا کردند که با توجه به متن و معنی فیلم درست نیست. رستگاری در شائوشنگ به این دلیل انتخاب شده است که اندی به آرامی در طول ۱۹ سال زندانی بودن به این باور می رسد که قاتل اصلی همسرش خودش است و با وجود اینکه همیشه این امکان را داشت که از زندان فرار کند ولی این کار را نمی کند. ولی با آگاهی یافتن از وجود قاتل اصلی خود را می بخشد و به قولی به رستگاری می رسد که هر گناهکاری می بایست قبل از بخشیده شدن توسط خداوند آنرا تجربه کند.
کوین کاستنر بازی در کاراکتر اندی دوفرین را رد کرد. نقشی که بعدها به خاطرش تاسف بسیاری خورد.
راب راینر برای گرفتن امتیاز فیلمنامه، به دارابونت ۲٫۵ میلیون دلار پیشنهاد داد. دارابونت که عقیده داشت این بهترین فرصتی است که میتواند یک کار بزرگ انجام دهد، این پیشنهاد را رد کرد. راینر قصد داشت از هریسون فورد و تام کروز به ترتیب در نقشهای رِد و اندی استفاده کند.
جوایز
- نامزد جایزه اسکار بهترین فیلم برای فرانک دارابونت و نیکی ماروین
- نامزد جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد برای مورگان فریمن
- نامزد جایزه اسکار بهترین فیلمنامه اقتباسی برای فرانک دارابونت
- نامزد جایزه اسکار بهترین فیلمبرداری برای راجر دیکنز
- نامزد جایزه اسکار بهترین تدوین فیلم برای ریچارد فرانسس-بروس
- نامزد جایزه اسکار بهترین موسیقی فیلم برای توماس نیومن
- نامزد جایزه اسکار بهترین صدابرداری
- نامزد جایزهٔ گلدن گلوب بهترین ایفای نقش در یک فیلم درام برای فریمن
- نامزد جایزهٔ گلدن گلاب بهترین فیلمنامه برای دارابونت
- نامزد جایزهٔ "Screen Actors Guild Awards" بهترین هنرپیشهٔ مرد در یک نقش اصلی برای فریمن
- نامزد جایزهٔ "Screen Actors Guild Awards" بهترین هنرپیشهٔ مرد در یک نقش اصلی برای رابینز
- نامزد جایزهٔ "Academy of Science Fiction, Fantasy & Horror Films" بهترین فیلم اکشن، ماجرایی یا دلهرهآور برای دارابونت
- نامزد جایزهٔ "Academy of Science Fiction, Fantasy & Horror Films" بهترین نویسندگی برای دارابونت
- نامزد جایزهٔ "American Cinema Editors" بهترین تدوین فیلم برای ریچارد فرانسیس-بروس
- نامزد جایزهٔ قورباغهٔ زرین از "Camerimage" برای ریچارد فرانسیس-بروس
- نامزد جایزهٔ "Casting Society of America" بهترین انتخاب بازیگر برتی دبورا آکویلا
- برندهٔ جایزهٔ "American Society of Cinematographer" بهترین فیلمبرداری برای راجر دیکنز
- برندهٔ جایزهٔ "Awards of the Japanese Academy" بهترین فیلم خارجیزبان برای دارابونت
- برندهٔ جایزهٔ قورباغهٔ برنجی از "Camerimage" برای ریچارد فرانسیس بروس
- ۶ نامزدی دیگر و ۱۲ برد دیگر
ارسال نظر