طنز؛ لجبازی
وحید میرزایی در وبسایت چیزنا نوشت:
راستش نمیدونم دقیقاً این رفتار از کی و کجا اومد تومون اما واقعیت اینه که بعضیهامون خیلی لجبازیم. یعنی حتی یه عده کلاً تو زندگی هیچ کاری نمیکنند، منتظرند ببیند بقیه چیکار میکنند، بعد دقیقاً عکسش رو عمل کنند. یا ببینند قانون چی میگه، بعد مخالفش رو اجرا کنند. کلاً حال میکنیم با لجبازی. تنها ملتی هستیم که تو جاده نوشته «از راست برانید» میآیم از چپ میرانیم. یا دیدید روی درِ فروشگاهها یا مغازهها نوشته «فشار دهید»؟ تا میبینیم نوشته فشار دهید، میکشیم. اگه نوشته باشه «بکشید»، فشار میدهیم. یه جایی هم که میبینیم هیچی ننوشته، اینقدر میکشیم و فشار میدهیم که یا هرز شه یا گشاد شه یا خراب شه.
حالا بعضی وقتها این لجبازیها جنبه انفرادی داره یعنی هر کی تو خلوت خودش نشسته یه گوشه، داره هِی فشار میده، هِی میکشه. اما گاهی یه روح جمعی و وحدت ملی توی مردم ایجاد میشه که یهو تصمیم میگیرند تو لجبازی متحد بشند. مثلاً تو عرصه سیاسی میشه گفت سونامی دولت مهرورزی زائیده همین لجبازی جمعی بود. یعنی ملت تصمیم گرفتند واسه اینکه اون یکی نامزد ریاست جمهوری رأی نیاره، برند به احمدینژاد رأی بدند. حالا هیچ وقت متحد نمیشندندها، زارت سر این قضیه دست در دست هم دادند. بعد نکته جالبش اینجاست که ۸ سال بعدش تو انتخابات، اومدند به اون نامزدی رأی دادند که مورد حمایت همون کسی بود که به خاطر لجبازی باهاش به احمدینژاد رأی داده بودند. واقعا اینجاست که باید به خودمون بگیم «وات دِ فاز؟» یعنی فازمون چیه جدی؟ فک کنید ۸ سال مملکت به خاطر لجبازی تو حالت استندبای باشه. یعنی مملکتون رو پای لجبازی داشتیم به فنا میدادیم اما خب لذتی که تو لجبازی هست تو انتقام نیست.
یه عده هم هستند مثل پدر بزرگ من، با هر چیزی که ازش سر درنیارند یا راجع بهش ندونند، لجبازی میکنند. بعد چون بعضی از این دوستان کلا سخت بشه موضوعی رو پیدا کرد که ازش سر دربیارند، بنابراین با هر چی دم دستشونه لجبازی میکنند. اینارو اصطلاحاً بهشون میگند آنارشیست مصنوعی. اینا از نظر خودشون با همه آدمای دنیا فرق دارند. یه چیزی توشونه که توی هیچ کسی نیست. البته فقط این محدود به تفکر و نوع نگاهشون نمیشه. کم کم این رفتار تو ظاهرشون هم نمود عینی پیدا کرده. مثلا توی لباس پوشیدن اگه همه مردم دنیا جوراب رو پاشون میکنند اینا میان جوراب رو تو سرشون میکنند. کلا یه جوری لباس میپوشند که آدم میمونه دارند مسخرهبازی در میآرند یا واقعا لباسشون اینجوریه.
حالا خلاصه که بیاین لجبازی نکنیم. چه کاریه؟ اگه جایی باید فشار بدیم خب فشار بدیم، اگه باید بکشیم، سفت بکشیم. اما افراط نکنیم. لج هم نکنیم.
راستش نمیدونم دقیقاً این رفتار از کی و کجا اومد تومون اما واقعیت اینه که بعضیهامون خیلی لجبازیم. یعنی حتی یه عده کلاً تو زندگی هیچ کاری نمیکنند، منتظرند ببیند بقیه چیکار میکنند، بعد دقیقاً عکسش رو عمل کنند. یا ببینند قانون چی میگه، بعد مخالفش رو اجرا کنند. کلاً حال میکنیم با لجبازی. تنها ملتی هستیم که تو جاده نوشته «از راست برانید» میآیم از چپ میرانیم. یا دیدید روی درِ فروشگاهها یا مغازهها نوشته «فشار دهید»؟ تا میبینیم نوشته فشار دهید، میکشیم. اگه نوشته باشه «بکشید»، فشار میدهیم. یه جایی هم که میبینیم هیچی ننوشته، اینقدر میکشیم و فشار میدهیم که یا هرز شه یا گشاد شه یا خراب شه.
حالا بعضی وقتها این لجبازیها جنبه انفرادی داره یعنی هر کی تو خلوت خودش نشسته یه گوشه، داره هِی فشار میده، هِی میکشه. اما گاهی یه روح جمعی و وحدت ملی توی مردم ایجاد میشه که یهو تصمیم میگیرند تو لجبازی متحد بشند. مثلاً تو عرصه سیاسی میشه گفت سونامی دولت مهرورزی زائیده همین لجبازی جمعی بود. یعنی ملت تصمیم گرفتند واسه اینکه اون یکی نامزد ریاست جمهوری رأی نیاره، برند به احمدینژاد رأی بدند. حالا هیچ وقت متحد نمیشندندها، زارت سر این قضیه دست در دست هم دادند. بعد نکته جالبش اینجاست که ۸ سال بعدش تو انتخابات، اومدند به اون نامزدی رأی دادند که مورد حمایت همون کسی بود که به خاطر لجبازی باهاش به احمدینژاد رأی داده بودند. واقعا اینجاست که باید به خودمون بگیم «وات دِ فاز؟» یعنی فازمون چیه جدی؟ فک کنید ۸ سال مملکت به خاطر لجبازی تو حالت استندبای باشه. یعنی مملکتون رو پای لجبازی داشتیم به فنا میدادیم اما خب لذتی که تو لجبازی هست تو انتقام نیست.
یه عده هم هستند مثل پدر بزرگ من، با هر چیزی که ازش سر درنیارند یا راجع بهش ندونند، لجبازی میکنند. بعد چون بعضی از این دوستان کلا سخت بشه موضوعی رو پیدا کرد که ازش سر دربیارند، بنابراین با هر چی دم دستشونه لجبازی میکنند. اینارو اصطلاحاً بهشون میگند آنارشیست مصنوعی. اینا از نظر خودشون با همه آدمای دنیا فرق دارند. یه چیزی توشونه که توی هیچ کسی نیست. البته فقط این محدود به تفکر و نوع نگاهشون نمیشه. کم کم این رفتار تو ظاهرشون هم نمود عینی پیدا کرده. مثلا توی لباس پوشیدن اگه همه مردم دنیا جوراب رو پاشون میکنند اینا میان جوراب رو تو سرشون میکنند. کلا یه جوری لباس میپوشند که آدم میمونه دارند مسخرهبازی در میآرند یا واقعا لباسشون اینجوریه.
حالا خلاصه که بیاین لجبازی نکنیم. چه کاریه؟ اگه جایی باید فشار بدیم خب فشار بدیم، اگه باید بکشیم، سفت بکشیم. اما افراط نکنیم. لج هم نکنیم.
پ
ارسال نظر