ستاد مبارزه با چرندیات (۶)
در این سری مطالب سعی داریم به بررسی دروغ ها و شایعات مشهوری که در هر از چند گاهی در فضای مجازی و شبکه های اجتماعی به راه می افتند بپردازیم و با مستندات آن ها را برای شما تحلیل کنیم تا شاید قدم کوچکی در مسیر آگاه سازی مخاطبان عزیز باشد.
در این سری مطالب سعی داریم به کمک داده های این صفحه و سایت های مرتبط، به بررسی دروغ ها و شایعات مشهوری که در هر از چند گاهی در فضای مجازی و شبکه های اجتماعی به راه می افتند بپردازیم و با مستندات آن ها را برای شما تحلیل کنیم تا شاید قدم کوچکی در مسیر آگاه سازی مخاطبان عزیز باشد و باعث شود مِن بعد هر چیزی را که در شبکه های اجتماعی و فضای مجازی دیدیم، سریع باور نکنیم. جدا از این گونه موارد، سعی در معرفی تکنیک های مبارزه با شایعات و مغالطه ها را در این سری مطالب داریم. با ما همراه باشید.
******
این عکسها فقط نوعی روش درمان عجیب در هندوستان است.
باور کنید که این کودکان به عنوان زیر پایی استفاده نشدهاند و در حال شکنجه و یا به قتل رسیدن هم نیستند. (حداقل نفس عمل این نیست) از نظر فرهنگ پدر و مادر و کسی که روی کودک ایستاده است آنها در حال لطف و نجات این کودکند. شخصی که روی کودک ایستاده (Jamun Yadav) با بیش از ۵۰ سال سن ادعا میکند که میتواند انرژی مقدس را از طریق پاهای خود به کودک منتقل کند!
البته از این رسوم عجیب و غریب و خشن در هندوستان کم نیست. مثلاً مراسمی که نزدیک به ۵۰۰ سال است اجرا میشود و در آن کودکان خود را از برجی به بلندای ۵۰ پا پرتاب میکنند و خانواده های کودکان با پارچهای آنها را در پایین میگیرند و بر این باورند که به کودکانشان سلامتی بخشیده میشود که کم هم مرگ و میر نداشته است! یا کتک زدن به قصد کشت جهت درمان سرطان! در لینک زیر میتوانید اطلاعات و ویدئوهایی از این رسوم عجیب و خطرناک بدست بیاورید:
http://www.weirdasianews.com/۲۰۱۰/۰۳/۱۶/bizarre-health-rituals-india-show-dangerous-side-tradition/
متأسفانه این گونه روشهای درمانی همگی ریشه در فقر و خرافه و کم سوادی دارد.
مطلبی که به احتمال زیاد اکثریت شما در فضای مجازی به آن برخوردهاید:
"اعراب به ما آموختند که آنچه را که میخوریم «غذا» بنامیم و حال آنکه در زبان عربی غذا به «پس آب شتر» گفته میشود. اعراب به ما آموختند که برای شمارش جمعیّتمان کلمهی «نفر» را استفاده کنیم و حال آنکه در زبان عربی حیوان را با این کلمه میشمارند و انسان را با کلمهی «تن» میشمارند؟ شما ۵ تن آل عبا و ۷۲ تن صحرای کربلا را به خوبی میشناسید. اعراب به ما آموختند که «صدای سگ» را «پارس» بگوییم و حال آنکه این کلمه نام کشور عزیزمان میباشد؟ اعراب به ما آموختند که «شاهنامه آخرش خوش است» و حال آنکه فردوسی در انتهای شاهنامه از شکست ایرانیان سخن میگوید. آیا بیشتر از این میشود به یک ملّت اهانت کرد و همین ملّت هنوز نمیفهمد که به کسانی احترام میگذارد که به او نهایت حقارت را روا داشتهاند و هنوز با استفادهی همین کلمات به ریشش میخندد. حداقل بیایید با یک انقلاب فرهنگی این کلمات و این افکار را کنار بگذاریم. به جای «غذا» بگوییم «خوراک»، به جای «نفر» بگوییم «تعداد»، به جای «پارس سگ» بگوییم «واق زدن سگ»، به جای «شاهنامه آخرش خوش است» بگوییم «جوجه را آخر پائیز میشمارند» و …"
۱- در مورد غذا، همانطور که با جستجو در لغتنامهی دهخدا متوجه میشویم، معنی اصلی این واژه، همان «خوراکی» است. گرچه با تلفظی متفاوت، معنی بول شتر هم میدهد. اما جدا از این قضیه و برای اطمینان بیشتر، پس از جستجوی واژهی غذاء به این نتایج در ویکیپدیای عربی، مترجم گوگل عربی به انگلیسی و جستجوی عکس گوگل و سایر سایتهای عربی رسیدیم. در همهی این موارد، اولین نتیجه همان طعام یا خوراکی بوده است.
اما جهت رفع هرگونه شبهه، مختصری از مطلب آقای «عادل اشکبوس» که خود را در وبلاگشان «کارشناس مسئول گروه عربی دفتر برنامهریزی و تألیف کتب درسی و پژوهشگر در زمینهی ریشهیابی نامها و واژهها» معرفی کردهاند:
«نخست باید بدانیم کلمهی غَذا در اصل عربی به صورت غِذاء بر وزن (فِعال) و هموزن نِساء تلفظ میشود ولی ما در فارسی به فتح حرف اوّل تلفظ میکنیم و البته ذال را نیز زاء میگوییم یعنی غَذا مینویسیم و غَزا تلفّظ میکنیم که شبیه غَزا به معنی جنگ میشود. اما خود غَذا در عربی کهن نه عربی امروزی بَولُ الجَمَل یعنی ادرار شتر است. ولی غذایی که ما فارسی زبانان میگوییم هرچند در نوشتار دقیقاً همان غذا به معنی ادرار شتر است ولی ما به گونهی دیگر تلفظ میکنیم. اصولاً در عربی و در هر زبان دیگر واژگان منسوخ بسیارند. یعنی واژههایی که به تاریخ سپرده شدهاند و امروزه کاربردی ندارند و تنها در متون کهن میتوان آنها را دید. پس اینکه برخی میگویند غَذا یعنی ادرار شتر سخنی کاملاً نادرست است. ما غِذاء را در فارسی غَذا خواندهایم و از این دخل و تصرفها در واژههای دارای ریشهی عربی بسیار است …»
۲- اما داستان استفادهی اعراب از واژهی «نفر» فقط برای حیوانات؛
واقعیت این است که اعراب برای انسان، شتر و درخت خرما از واحد شمارش نفر استفاده میکنند. اما معنای آن. می توانید به فرهنگ لغت المعانی مراجعه کنید که خوشبختانه معنای آن به انگلیسی را هم آورده است. در این فرهنگ نفر به معنایperson , gent آمده است.
روش آسانتر هم استفاده از مترجم عربی به انگلیسی گوگل است. همانطور که در اینجا می بینید نفر به person ترجمه شده است.
ضمناً «تن» واژهای پارسی است و مشخص نیست دوستان شایعه پرداز، چنین اطلاعات عجیبی را از چه منابعی کسب میکنند!
۳- چندی پیش تعدادی از مدعیان فرزندیِ کوروش، به صفحهی ولیعهد عربستان حمله کرده و برای تحقیر او و سایر اعراب، از ایشان خواسته بودند «پ چ ژ گ» را تلفظ کند! در تعدادی از به اصطلاح جُکهایی که برای اعراب ساخته شده هم این موضوع دستمایهی تمسخرشان قرار گرفته است. حالا تصور کنید در متن مذکور ادعا شده که اعراب برای تحقیر ایرانیان به ما آموختند به صدای سگ، پارس کردن بگوییم. سؤالی که اینجا پیش میآید این است که در همان مکتبی که این علوم به ایرانیان بیسواد و حرف گوش کن تدریس میشد، آموزگار تازی چگونه «پ» را تلفظ میکرده؟!
اینجا هم مختصری از نظریهی آقای اشکبوس در مورد تفاوت پارس با پاس (که لزوماً مورد تأیید ما نیست):
«واژهی پارس به معنی صدای سگ درست نیست. تلفظ درست این واژه به معنی صدای سگ "پاس" است که به نادرستی پارس آمده و جا افتاده است. وظیفهی سگ پاسداری و پاسبانی است و پاس کار اوست. سگ پاس میکند یعنی با صدایش دارد پاسبانی میکند. امروزه کردها (مثلاً کردهای فهلوی یا فَیلی) درست تلفظ میکنند و پارس نمیگویند. ئه و سه گه فره پاس ئه کا. یعنی آن سگ خیلی پاس میکند…» متن کامل:
۴- در انتهای متن هم افشاگری دیگری صورت گرفته: «اعراب به ما آموختند که شاهنامه آخرش خوش است.» حالا این دوستان چگونه فهمیدهاند که این ضربالمثل ساختهی اعراب بوده، جای بسی تأمل است. جالبتر اینکه این قشر هر جا که نام عرب بر زبانشان میآید، در ادامه از صفاتی چون سوسمارخور و بیسواد و انواع الفاظ رکیک دیگر استفاده میکنند؛ ولی در جای جای این متن از آموختن ایرانیان از تازیان سخن گفتهاند! اعرابی که این همه زشتی به ما آموختند، چرا خوردنِ سوسمار نیاموختند؟! گویی این یکی از دستشان در رفته! (فرض بر این گذاشته شده که به گفتهی آنان، سوسمار خوردن کار زشتی است)
بهر جهت می توانید داستان شکل گیری این ضرب المثل و مقصود از استفاده آن را در توضیحات دقیق در این مقاله از دکتر سجاد آیدنلو بخوانید.
حسن انوری در «فرهنگ امثال سخن» میگوید: این ضربالمثل اشارهی طنزآمیز به کاری دارد که برخلاف انتظار شخص پیش میرود. «خوش» خوانده شدن آخر «شاهنامه» حاوی نوعی نگاه کنایی به شکست ایرانیان از اعراب و پایان اقتدار سلسلهی ساسانیان با شکست و مرگ یزدگرد است. کتاب «شاهنامه آخرش خوش است» از باستانی پاریزی به همین موضوع اشاره دارد. محمدعلی اسلامی ندوشن اعتقاد دارد که خوش بودن پایان «شاهنامه» مربوط به حملهی اعراب و شکست ساسانیان نیست، بلکه به پیروزی نهایی پهلوانان ایرانی بر لشکر توران اشاره دارد.
محیط طباطبایی در کتاب «شاهنامه چگونه به پایان رسید» نظر دیگری هم در رابطه با این ضربالمثل دارد. در گذشته وقتی نقالان از خواندن یک دورهی کامل «شاهنامه» فارغ میشدند، در مجلس نقل «شاهنامه» جشن کوچکی برپا میشد و خوشبودن در پایان مراسم شاهنامهخوانی را ریشهی این ضربالمثل میداند.
"مگسی را کشتم!
نه به این جرم که حیوان پلیدیست، بد است و نه چون نسبت سودش به ضرر یک به صد است طفل معصوم به دور سر من میچرخید به خیالش قندم
یا که چون اغذیهی مشهورش، تا به آن حد گَندَم
ای دو صد نور به قبرش بارد
مگس خوبی بود
من به این جرم که از یاد تو بیرونم کرد
مگسی را کشتم!"
بسیاری از شما لااقل یک بار این شعر را خوانده و حسین پناهی را تحسین کردهاید! یا وصیت نامهی مشهور او:
«قبر مرا نیم متر کمتر عمیق کنید تا پنجاه سانت به خدا نزدیکتر باشم.
بعد از مرگم، انگشتهای مرا به رایگان در اختیار ادارهی انگشتنگاری قرار دهید.
به پزشک قانونی بگویید روح مرا کالبدشکافی کند، من به آن مشکوکم…»
اما سایت رسمی حسین پناهی که توسط سینا پناهی (پسر ایشان) اداره میشود اعلام کرد:
اشعار و وصیتنامهی زیر متعلق به حسین پناهی نیست و هیچ سنخیتی نه با شخصیت و نه با نوع نگارش و محتوای آثار ایشان ندارند:
بخشی از این اشعار متعلق به اکبر اکسیر (نویسنده و شاعر) است.
اکبر اکسیر
هر از چند گاهی عکسی از پرفسور اینشتین با شخصی دیگر منتشر میشود و ادعا میشود که ایشان دکتر حسابی هستند. برای تنویر افکار هموطنان عزیز عرض میکنیم که دکتر حسابی تا کنون هیچ عکسی با اینیشتن نداشتهاند. اگر هم روزی عکسی در این زمینه پیدا شود، مطمئناً باید توسط متخصصین و مجامع علمی بررسی و صحت و سقم آن مشخص گردد.
کورت گودل و انیشتن
تا اینجا دو عکس مختلف را به ایشان نسبت دادهاند که اولی متعلق به کورت گودل (به آلمانی: Kurt Gödel) (زادهی ۲۸ آوریل ۱۹۰۶ در شهر برنو در پادشاهی اتریش-مجارستان، درگذشتهی ۱۴ ژانویه ۱۹۷۸ در شهر پرینستون، ایالت نیوجرسی آمریکا) ریاضیدان، منطقدان و فیلسوف اتریشی بود.
برای نمونه این عکس در بسیاری از سای ها با تیتر "پروفسور حسابی در کنار انیشتین" منتشر شده است.
عکس زیر نیز به دکتر حسابی منسوب شده است:
بهرام اوغلو و اینیشتن
این عکس نیز متعلق به بهرام کورشون اوغلو (Behram Kurşunoğlu) (فیزیکدان ترک - زادهی ۱۹۲۲، درگذشته ۲۰۰۳) میباشد.
عکس دیگری نیز از اینیشتن و کورت گودل که باز در فضای مجازی منسوب به دکتر حسابی شده است
این عکس را حتی خود پسر دکتر حسابی رد کرده اند و البته انتشار این شایعه را به بدخواهان نسبت داده اند.
نظر کاربران
این کار شما خیلی عالی و خلاقانه است. عالییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
واقعا مجله خوبی دارید
بعضی مطالب را هم میدانم به اجبار و از روی ناچار اراءه میدین
بازم دمتون گرم
احسنت به شما !!!
حق همیشه پیروزاست.
اکبر اکسیر شاعر استارایی هم شهری خودم
پوزش می خوام
اما این فرزندان کورش، مدعیان فرزندی کورش توهین نیست؟
من هم دوست دارم از آن بزرگ مرد که انصافا افکار بلندی داشتند پیروی کنم اما این متلک انداختن ها کار انسان های ضعیف و کینه توز است.
اون نويسنده كه اين چيزا رو نوشته فكر نكنه مردم احمقن،نه خودتي،مردم عزيز يه نمونه از چرت و پرتاش اينه كه اعراب كلمه پ ندارن كه بخوان پارس ياد ما بدن،بپس چرا نماز و روزه رو ازشون ياد نگرفتي، بقيه چيزاشون هم مثل همينه
کاش یه کم عرق ملی داشتین .....