اسرار تاریخی قالیچه پرنده
آیا کوروش قالیچه پرنده را ساخته بود؟
«علاءالدین» و «علی بابا»، پسران فقیری هستند که با پشت سر گذاشتن حوادثی خواندنی و جالب، به ثروتی عظیم دست پیدا می کنند. هر دوی این شخصیت ها قالیچه هایی داشتند با قابلیت پرواز.
مجله همشهری دانستنیها - نازیلا ناظمی: ماجراهای اهرام مصر، دروازه خدایان در پرو، نقش های دشت «نازکا»، سنگ های «اومفالوش» (یا بند ناف زمین)، قالیچه پرنده، جام جهان بین، تخت طاق دیس، پیل اشکانی، شکافته شدن دریا، نقوش انسان های بال دار، ابوالهول ها، استون هیج، نردبان هایی فرود آمده از آسمان، تابوت عهد، ابزار و آلات وصف شده در کتاب «حزقیال نبی»، ماجرای «ویماناها» در ادبیات سانسکریت، داستان های «مهابهاراتا» نمونه های فراوانی از داستان ها و افسانه هایی هستند که راز آنها همچنان پوشیده و بی جواب باقی مانده اند اما این یادگاری های خاموش گذشته، طعمه بسیار خوبی برای گروهی ماجراجو هستند تا با داستانسرایی و شخصیت سازی، اذهان مردم را به بی راهه و گمراهی بکشانند و حتی مانع از تحقیقات و پژوهش های جدی شوند.
نمونه بارز این سخن که خود عامل اصلی این نوشتار است داستان جعلی کشف راز قالیچه پرنده و اعلام نحوه بافت و ساخت این قالی است؛ داستانی که متاسفانه برخی از دانش پژوهشان تاریخ و باستان شناسی نیز این خبر را ... البته به نیت نشان دادن برتری علمی ایرانیان در دوران باستان و بدون توجه به اشتباهات فاحش تاریخی و علمی اش... منتشر کرده و بر آن صحه گذاشته اند. به همین دلیل تصمیم گرفتیم تا از دیدگاه تاریخی و اساطیری نگاهی به داستان قالیچه پرنده داشته باشیم.
قالیچه پرنده از آسمان تا زمین
آشناترین منبع برای این داستان، مجموعه «هزار و یک شب» است که بر اساس داستان های «هزار افسان» ایرانی بازنویسی شده. پیش از این درباره هزار و یک شب، مفصل در همین مجله صحبت کرده بودیم.
«علاءالدین» و «علی بابا»، پسران فقیری هستند که با پشت سر گذاشتن حوادثی خواندنی و جالب، به ثروتی عظیم دست پیدا می کنند. هر دوی این شخصیت ها قالیچه هایی داشتند با قابلیت پرواز. در کتاب هیچ اشاره ای به چگونگی بافت این قالی ها نشده اما مشخص است که جزیی از یک گنجینه باستانی و بسیار کهن محسوب می شوند.
در حقیقت داستان این قالیچه ها واقعا کهن و باستانی است، یعنی بسیار پیش از ماجرای علاءالدین، علی بابا و سندباد. پرواز و رسیدن به آسمان (یعنی جایگاه همیشگی ایزدان و نیروهای خیر)، تنها مختص ایران و ادبیات باستانی و اسطوره ای ما نیست. در تمامی تمدن ها، از چین و ژاپن گرفته تا مکزیک و پرو و از صحراهای خشک آفریقا تا سرزمین اسکیموها، بخش وسیعی از نمادها و سمبل ها و آیین ها، به آسمان و پرواز مربوط می شود.
در تمامی این فرهنگ ها، ایزدان و قهرمانانی با بال های جادویی، خدایانی سوار بر ارابه ها و تخت ها و البته فرش های پرنده وجود دارند که گاه با موجودات شرور و اهریمنان در حال نبردند و گاه امور زمینیان را از فراز آسمان نظاره می کنند.
در افسانه های آزتک ها و اینکاها، به ایزدان و قهرمانانی برمی خوریم که سوار بر سطوحی صاف و صیقلی (مانند اسکیت بوردهای امروزی) با سرعت های بسیار پرواز می کنند.
«هرمس» که پسر «زئوس» (رب النوع اسطوره ای یونان) و پیام آور خدایان بود، کفش هایی داشت که با کمک آنها می توانست پرواز کند. در میان اساطیر اسکاندیناوی نیز شاهد نمونه هایی از داستان پرواز و اشیای پرنده هستیم. در مصر باستان هم خدایان و قهرمانانی وجود داشتند که به کمک بال یا وسایل و ابزاری دیگر، می توانستند پرواز کنند.
داستان پرواز جمشید
در یادگارهای اسطوره ای و ادبی باز مانده از ایران باستان نیز نمونه های بسیاری دیده می شود که هر یک به نوعی نماد پرواز و عروج انسان است. داستان پرواز جمشید، پادشاه اسطوره ای ایران بسیار قابل توجه و شنیدنی است. او همانند سلیمان، تختی داشته که از روی آن، با قدرت دیوان و پریان به آسمان می رفته است. این تخت را «تخت جمشید» می نامیدند که جمشید به کمک آن می توانست تمام جهان را در مدت کوتاهی بگردد.
نمونه ای دیگر از این داستان را در شاهنامه، در ماجرای پرواز کی کاووس می بینیم که با کمک عقاب هایی غول پیکر به آسمان می رود؛ عقاب هایی که در داستان اسکندر، «والرین» نام دارند و او را همانند کی کاووس به آسمان بردند.
در نقوش بازمانده از تمدن های پیش از ورود آریایی ها به نجد ایران، باز شاهد نمونه هایی از داستان پرواز و توجه به آسمان هستیم.
از دوره مادها تا پایان دوره ساسانیان، داستان پرواز صورتی دیگر به خود می گیرد. از ابتدای عصر هخامنشی، نمونه بسیار باارزشی وجود دارد که با وجود همه توصیفاتی که از آن شده، همچنان مورد توجه و تحقیق پژوهشگران است؛ نقش انسان بال دار در کاخ پاسارگاد که منسوب به کوروش بزرگ است و برخی آن را شاهدی بی چون و چرا بر ذوالقرنین بودن کورش می دانند.
به غیر از آن، باید از نقش فروهر نیز یاد کرد. تصویر مردی سالخورده با دو بال و چرخی در زیر پاهایش که حلقه ای به دست دارد. بسیار آسان می شود این تصویر را شبیه انسانی دانست که بر وسیله ای مجهز به فرمان و چرخ سوار است و در آسمان پرواز می کند.
همچنین می توان به نقوش حیواناتی مثل گاو یا اسب یا شیر که با بال های بزرگ شان قادر بودند انسان را با خود به آسمان ببرند، اشاره کرد. باز هم می توان از دوره های دیگر (به خصوص دوره ساسانیان)، نمونه های بسیاری را مثال آورد. با این حال بهتر است برگردیم به زمان هخامنشیان و دوران کوروش بزرگ.
کویر ریگ جن خاصیت ضد جاذبه دارد!
کوروش بنیانگذار حکومت هخامنشیان، از جمله شخصیت های تاریخی است که زندگی اش با افسانه و اسطوره پیوند بسیار دارد. از او در کتاب تورات با نام «مسیح» یاد می شود.
گروهی از محققان او را همان ذوالقرنین قرآن می دانند. همیشه برترین و بهترین صفات برای او به کار رفته است. در سال های اخیر، آنقدر سخنان ادبیانه و پندهای حکیمانه به او نسبت داده اند که از مجموعه های آنها می توان چندین جلد کتاب تهیه کرد.
اینک جدیدترین داستان درباره او، همین احداث توتستان از خاک های کویر ریگ جن و بافت قالیچه پرنده است.
بیایید کمی با دقت به موضوع نگاه کنیم. آیا در هیچ یک از نقوش بازمانده از دوره هخامنشی تصویری از این قالیچه وجود دارد؟ بسیار بعید است که هنرمندان و صنعتگران ماهر فراموش کرده باشند که تصویر و نقشی از این پدیده اعجاب انگیز را روی دیوار کاخ ها و مقابر یا در کنار کتیبه ها نقش کنند. چگونه ممکن است داریوش در کتیبه بیستون اشاره ای به آنها نکرده باشد؟
همه می دانیم که محققین بسیاری روی نوع زندگی و معماری و ساخت باغ ها یا گیاهان و حیوانات آن دوره مطالعه و پژوهش کرده اند.
باز هم بسیار بعید است که این گروه بقایای باغی با عظمت را در کاشان یافته باشند و هیچ اطلاعی به کسی نداده باشند. کویر ریگ جن در جنوب سمنان و شرق دریاچه نمک قرار دارد. منطقه ای سراسر پوشیده از باتلاق های نمکی و تپه های شنی. عبور از این کویر بسیار سخت و دشوار است. به دلیل وجود تپه های شنی متحرک، افراد ناآشنا با محیط خیلی زود راه خود را گم می کنند.
درخت توت سفید، از جمله گیاهانی است که در بیشتر نقاط ایران پیدا می شود. در سمنان یا دامغان یا جندق که به این کویر بسیار نزدیکترند نیز امکان کاشت درخت توت وجود دارد پس چرا باید این باغ در کاشان احداث شود؟
اگر خاک این کویر دارای خاصیت ضد جاذبه است چرا حتی یک دانه شن در آن معلق نیست؟ چرا کرم های ابریشم با خوردن برگ های توتی که از خاک این کویر روییده بود، خود معلق نمی شدند و چرا درختان توت در هوا شناور نبودند؟
اصلا عنصر گراویتون چیست؟ این عنصر، یک ذره بنیادی فرضی است که می تواند نیروی گرانش را منتقل کند، البته اگر اصلا وجود داشته باشد! در صورتی که چنین ذره ای پیدا شود، باز هم باید توجه داشت که «ضد جاذبه» نیست. ماده موجود در فیلم آواتار هم که موجب معلق ماندن کوه ها می شد، ماده ای بود به نام «آن اوینینیو». حال اگر فرض کنیم تمام این داستان واقعی باشد، کوروش با اختلاف زمانی نزدیک به چهار صد سال (تازه آن هم به طور فرضی)، چگونه می توانسته قالی های پرنده را به سلیمان نبی (ع) هدیه دهد؟
ابریشم های پرنده!
مسئله بعدی تولید ابریشم است. هر چند در اساطیر، تهیه ابریشم و بافت آن به جمشید پادشاه پیشدادی نسبت داده شده اما می دانیم که اولین تولیدکنندگان ابریشم چینی ها بودند. بنا به نوشته هردوت، در دوره هخامنشیان پارچه ای به نام «مادی» وجود داشته که دقیقا معلوم نیست ابریشم بوده یا چیز دیگر.
بسیاری از مورخین و محققین، آشنایی اولیه ایرانیان با ابریشم را مربوط به دوره اشکانیان می دانند. در دوره ساسانیان، تجارت ابریشم به اندازه ای رونق داشت که تبدیل به یکی از مهمترین صادرات آنان شد.
داستان قالی بهارستان و بافت آن با ابریشم و انواع جواهرات در این دوره بسیار معروف است و البته در هیچ منبع تاریخی و داستانی، اشاره ای به پرنده بودن آن نشده. اگر صنعت ساخت این هواپیمای باستانی پر نقش و نگار، آن اندازه در ایران باستان رواج داشته آیا بهتر نبود چنین قالی با ارزشی را با این فناوری ترکیب می کردند؟
تازه اگر به خاطر داشته باشید، داستان حضرت سلیمان (ع) و ملکه سبا یکی از زیباترین قصه های قرآن و کتاب تورات است. تا جایی که می دانیم قالیچه حضرت سلیمان (ع) با کمک بادهایی که به فرمان آن حضرت بودند به پرواز درمی آمدند، نه خود به خود.
سنگ های اومفالوس و خاصیت شناوری
حال بیاید تمام این ماجرا را باور کنیم، سرنوشت این قالی ها چه شد؟ چرا مردمان آن روز به چنین فناوری پیشرفته ای پشت کردند؟
پاسخ از دید اظهر علی عبیدی، در رقابت های اقتصادی است. افزایش تعداد قالیچه ها به تدریج بازار استفاده از اسب و دیگر حیوانات را کساد می کرد، تا آن که بالاخره هنگام حمله چنگیز به دست نیروهای او نابود شدند. چرا مغول ها باید این قالی ها را نابود کنند، در حالی که با استفاده از چنین وسیله ای قادر بودند نقاط بیشتری را در زمان کمتری به تصرف خود درآورند؟
این که چرا آنان اسب هایشان را به این وسیله ترجیح می دادند، خدا می داند! هر چه بیشتر جلو می رویم، داستان شوخی بودنش بیشتر معلوم می شود.
به هر حال ماجرای قالی پرنده، تا به ذهن خلاق عبیدی برسد و سر از کاوشگران خاک ریگ جن دربیاورد، مسیری بسیار طولانی را طی کرده است. باز کردن تمامی مطالب و فرضیه ها درباره چگونگی پرواز انسان ها در طول تاریخ - که در داستان ها، افسانه ها یا اساطیر ثبت شده - نیازمند بحثی کاملا مستقل و مفصل است.
فرضیه استفاده از سنگ های «اومفالوس» که خاصیت شناوری در آب دارند و به نام «بند ناف زمین» نیز شناخته می شوند، یکی از این فرضیات است. گروهی از باستان شناسان فضایی و معتقدان به حضور فرازمینی ها در روزگار گذشته در کره زمین، باور دارند که قالیچ ها در واقع نوعی وسیله حمل و نقل بوده اند که توسط فرازمینی ها مورد استفاده قرار می گرفته اند که با توجه به اهمیت بسیار زیاد مفهوم قالی و سجاده و سفره یا تخته پوست در شرق، این وسیله حمل و نقل به یکی از آنها تشبیه شده است. درباره گلیم و قالی و نمادها و نقوش بافته شده روی آنها و اهمیت این دست بافت ها برای ایرانیان نیز باید مفصلا صحبت کرد.
آیا طومارهای زیر زمین الموت صحت دارند؟
از طرفی در موثق ترین منبع دوره باستان یعنی کتاب «اوستا»، کوچکترین اشاره ای به این قالی ها یا وسایل پرنده دیگر که به کمک یک فناوری بی سابقه درست شده باشد، وجود ندارد.
در دیگر متون باستانی (از جمله در کتاب «بندهش»، که اطلاعات بسیاری درباره آفرینش موجودات و زمین و آسمان و غیره در خود دارد) نیز نه اشاره ای به نام کرم ابریشم شده، نه به درت توت و نه به قالیچه پرنده.
به هر حال اگر چنین خبری درباره شن زار نمک آلود این کویر صحت داشت، به طور حتم امروز یا تمام ایران پر از توتستان و مراکز پرورش کرم ابریشم بود و به جای نفت، قالی های پرنده صادر می کرد یا دیگر چیزی به نام کویر ریگ جن باقی نمانده بود چرا که در طول این مدت طولانی، حتما خاکش را به توبره کشیده بودند.
نکته قابل توجه دیگر در داستان عبیدی، مسئله طومارهای یافته شده در زیرزمین های قلعه الموت در قرن سیزدهم هجری است که به طرزی باورنکردنی سالم مانده و حاوی تمامی اسرار بافت و ساخت قالی های پرنده بودند.
در تمام اسناد و مدارک تاریخی مربوط به قلعه الموت و و فرقه اسماعیلیان، هیچ نشان و اشاره و خطی در اثبات گفته عبیدی دیده نمی شود. به هر حال در اطراف اسماعیلیان و حسن صباح و داعیان و فداییان این فرقه، آنقدر داستان و ماجراهای راست و دروغ گفته اند که یکی بیشتر، اصلا به چشم نمی آید.
حال اگر باور کنیم که داستان طومارها صحت دارد، باید پرسید که این اسناد تاریخی در حال حاضر کجا هستند که منبع تحقیق و بازیگری دانشمندان شده اند. اصلا خود این دانشمندان چه کسی هستند؟ چرا که نام هایی که در مقاله عبیدی و سپس در وبلاگ ها و فضاهای مجازی دیگر تکرار شده اند اصلا وجود خارجی ندارند.
اسکیت بورد، نه قالی پرنده
شاید بهتر بود به جای این همه داستانسرایی و شایعه پراکنی، به این مسئله پرداخته می شد که دانشمندان با الهام از اسطوره ها و داستان های ایرانی مربوط به قالی های پرنده، موفق به ساخت ابزارها و وسایلی شده اند که قادر به پرواز هستند.
وسایلی از قبیل اسکیت بوردهای بدون چرخ که با فاصله کمی از زمین حرکت می کنند، یا روبات سینی شکل پرنده ای که در رستورانی در ژاپن به مشتری ها سرویس می دهد یا تحقیق درباره ساخت اتومبیلی که مثل همان قالی های پرنده و همچون سفینه های فضایی، در فاصله معینی از سطح زمین حرکت می کند.
این امری مسلم است که هر چه بیشتر کشف کنیم، چیزهای بیشتری برای اکتشاف پیدا می شود. تحقیق و پژوهش و رسیدن به حقیقت یا رسیدن به آنچه ما را اقناع کند، پایانی ندارد اما به چه قیمتی؟
داستان فانتزی عبیدی، خبرهای بدون منبع و مأخذ مشخص بعدی و از همه مهمتر، باورپذیری و اعتماد بسیاری از ما به هر آنچه در مطبوعات و شبکه های اجتماعی درج می شود زنگ خطری است برای تمامی پژوهشگران و دانشمندان.
یک محقق تاریخ، یک باستان شناس، یک دانشمند فیزیک، یک زمین شناس و ... سال ها زندگی خود را صرف تحقیق و مطالعه و دستیابی به حقیقت و آگاه کردن مردم می کند. بعد ناگهان انتشار یک خبر کذب، تمام تلاش های او را بر باد می دهد. ما باید بیشتر اندیشیدن را یاد بگیریم. شک و تردید، همیشه همه کار بدی نیست. در برخورد با اینگونه مطالب باید شک کرد. باید پرسید و تحقیق کرد تا همچون مسافران راه بلد همان کویر ریگ جن، دچار سرگردانی و گمشدگی در غبار تاریخ نشویم.
نظر کاربران
شما که این مطالب رو نوشتین و انتشار میدین از کدوم منابع استفاده میکنید و گفته های خودتون رو ثابت میکنید ؟؟لطفا جواب بدید .
یه جاش نوشته بود که تو کتاب تورات از کورش کبیر به نام (مسیح)نام اورده شده؟شما مطمعن هستید یا چی؟