وضعیت کارگران فاضلاب بمبئی غیرانسانی است
سقوط کارگر هندی به جهنم!
مقامات مسئول شهری شهر بمبئی هند حدود ۳۰ هزار کارگر را برای نگهداری و نظافت استخدام میکنند که به این افراد در شهر، عنوان «سوئیپر» یا جاروکش اطلاق میشود.
به گزارش بیبیسی انگلیسی، مقامات مسئول شهری شهر بمبئی هند حدود ۳۰ هزار کارگر را برای نگهداری و نظافت استخدام میکنند که به این افراد در شهر، عنوان «سوئیپر» یا جاروکش اطلاق میشود.
تمام این کارگران از کاستِ [نوعی نظام اجتماعی بر اساس نقشهای انتسابی] دالیت (Dalit) هستند که پیشتر با عنوان نجسها (Untouchables) به آنها اشاره میشد. «نجسها» زبالههای شهری را جمعآوری کرده و خیابانها را جارو میکنند. علاوه بر این موارد، مسئولیت تمیز کردن جویهای کنار خیابان، پر و خالی کردن کامیونهای مخصوص حمله زباله و کار در مراکز دفع پسماند نیز به عهدهی آنها است.
بمبئی در زبان هندی به معنای «ساحل خوب» است. این نام را البته استعمارگران پرتغالی بر این شهر نهادند که در سال ۱۹۹۶ به «مومبای» تغییر یافت. مومبای نام یکی از خدایان زن هندی است. در خارج از هند اما این بندر بزرگ همچنان به بمبئی معروف است.
بمبئی جمعیتی بالغ بر ۱۳ میلیون نفر دارد و روزانه حدود ۷۰۰۰ تن زباله تولید میکند. به همین دلیل است که به کارگران زیادی برای جمعآوری زباله و نظافت شهری نیاز دارد.
اکثر اوقات کارگران مجبور هستند که به داخل فاضلابها و زهکشیهای زیرزمینی بروند و فواصل بین آن را بپیمایند. بعضی از این فاضلابها آنقدر عمیق هستند که یک اتوبوس دو طبقه هم به راحتی در آن جای میگیرد. وقتی کارگری به داخل فاضلاب میرود و بعد از یک ساعت بیرون میآید، از سرما تمام وجودش میلرزد. این کار البته به تخصص خاصی نیاز ندارد؛ فقط کافی یک جفت دست و پای سالم و همچنین جرات کافی برای سقوط به جهنم را داشته باشید!
پارمار (تصویر پایین) با جاروی چوبی و سنگینش مشغول تمیز کردن پلهها است. او برگهای کوچکِ روی پلهها را جمع میکند. برای این کار باید ۳۰ تا ۴۰ بار جاروی خود را روی پلهها بکشد. جمع کردن برگها و انباشته کردن آنها بر روی هم باید به سرعت انجام شود. دلیلش نیز واضح است. باد در شهر بندری بمبئی شدت میگیرد و ممکن است همه برگها را دوباره پخش کند.
کارگران از لاشه جانوران مرده گرفته تا باقیماندهی غذا، سیم مفتول، زبالههای بیمارستانی، تکههای شکسته شدهی لولههای چوبی، سنگ، خرده شیشه و حتی تیغ را از کف زمین جمع میکنند.
جمعآوری زباله کار کمرشکنی است و ابزارهای جمعآوری آن نیز کاملا ابتدایی است: دست برای برداشتن زباله و شانه برای حمل آن. جدحاو چندین سال است که در این کار مشغول است، اما او اصلا مایل نیست که در این رابطه حرفی بزند. روی شانهی جدحاو، درست همانجایی که او چوب را با آن حمل میکند، به شدت زخم شده است. از او پرسیدم که آیا شانههای درد میکند؟ او فقط سرش را تکان داد.
پنج مرکز دریافت و دفن زباله در مناطق شرقی و غربی شهر بمبئی وجود دارد که ظرفیت تمام آنها تکمیل شده است. در هیچ یک از این مراکز اتاقی مخصوص تعویض لباس کارگران هنگام استراحت وجود ندارد و آنها مجبورند بوی بد زباله را بر روی لباسهای خود نیز حس کنند.
افرادی که در این شغل مشغول هستند، در نهایت میتوانند خانهای کوچک را دریافت کنند که آن را باید با دو یا سه خانواده دیگر تقسیم کنند. آنها بر روی زمین خطهایی را ترسیم میکنند که در واقع «قلمروی» هر خانواده را مشخص میکند.
همسر هیرامان، که تمایلی نداشت در عکس حضور داشته باشد، از دست شوهرش عصبانی است. او میگوید که هیرامان تنها ماهی ۱۵۰ رویپه (نزدیک به دو دلار و نیم) به او برای خرج خانه میدهد. وقتی من پیش آنها بودم، او هیرامان را تهدید به طلاق کرد و هیرامان هم به او گفت که دهانش را ببند. شرایط جسمانی هیرامان اصلا خوب نیست و به احتمال فراوان عمر طولانی نخواهد داشت. اگر او بمیرد، همسرش شغل او را مال خود خواهد گرفت.
نظر کاربران
یه بار هم محض رضای خدا از زندگی کارگرا تو اروپا زاپن یا آمریکا بنویسین اونجا که یه کارگر با حقوق یک ماهش می تونه یه بلیط دور دنیا رو بخره .