۱۰۰ کارتون خاطره انگیز دهه شصتیها
لوک خوش شانس، بوشوگ خنگ و دالتونها
کارتون نوستالژیک لوک خوش شانس و برادران قد و نیم قد دالتون و جناب بوشوگ روشنفکر، همه یعنی نوستالژی. کارتون لوک خوش شانس را عین گوریل انگوری و چوبین و پروفسور بالتازار، میلیونها کودک دیروز و جوان امروز به یاد دارند. نوستالژی یعنی همین. یعنی خاطرههای شیرین به یاد ماندنی.
برترینها: سلسه کارتونهای مربوط به نوستالژیهای دهه شصت، یکی از خاطره انگیز ترین رویدادهایی است که کودکان دهه شصت که امروز، جوانان ایران زمین را تشکیل میدهند، در اذهان خود دارند. کارتونهای نوستالژیک دهه شصت، از بامزی و گوریل انگوری گرفته تا هایدی و چوبین و بابا لنگ دراز، همه و همه، جمعهها و روزهای هفته ساعت 5 عصر که کارتونهای شبکه اول سیما شروع میشد، میلیونها کودک ایرانی را جلوی جعبه جادویی سیاه، میخکوب میکرد. هر بار که این کارتونها به تصویر کشیده میشود، خاطرات میلیونها ایرانی دوباره زنده میشود. کارتونهای دهه شصت، مملو از نوستالژیهای خوب و شیرین و به یاد ماندنی برای ما ایرانیها هست.
مخصوصاً، کودکان دیروز که امروزه جوانانی رشید هستند و شاید برای کودکانشان، این کارتونهای خاطره انگیز را تهیه و پخش میکنند. کارتون لوک خوش شانس، یکی از کارتونهای نوستالژیک و بسیار جالب و دیدنی دهه شصت بود که بعضاً، در سال های اخیر هم از شبکههای سیما، برای تجدید خاطرات، پخش میشود. جناب لوک، به همراه برادران دالتون که زندانی هستند و صحبتهای روشنفکرانه جناب بوشوگ، که همراه همیشگی آقای خوش شانس است، داستانی زیبا و جذاب را روایت میکنند. با ما همراه باشید تا مروری داشته باشیم به کارتون لوک خوش شانس.
برادران دالتون زندانی که قد و نیم قد هستند و همواره به دنبال کارهای منفی و خرابکاریهای گسترده هستند، همواره با حضور لوک خوش شانس و سگ وفادارش، داستان و روایت جالب و جذابی را به یادها میآورد. لوک خوش شانس، یک گاوچران دوست داشتنی است که البته بعضی از بزرگ ترها را به یاد فیلم نوستالژیک "خوب، بد، زشت" میاندازد که آمریکای دوران گانگسترهای گاو چران را به ذهن مبادرت میکند. لوک خوش شانس، به دنبال برقراری نظم و قانون است، اما به شیوه خودش.
در این کارتون، کودکان، صحبتهای جالب و خنده دار اما ارزشمندی را از سگ لوک خوش شانس، بوشوگ، دریافت میکند و کلاً این داستان، نکات آموزنده خوبی دارد. لوک خوش شانس، باهوشترین اسب جهان یعنی جالی جامپر دارد که به زعم او، بوشوگ، خنگترین سگ جهان است. اما ما در این داستان جالب، صحبتهای جالبی از بوشوگ را دریافت میکنیم که قابل تأمل است و خیلی هم که گفته میشه، خنگ نیست!
لوک خوش شانس، واقعاً خوش شانس است و لباس زرد رنگ و تفنگ کوچولوی جالبش که همواره در حال فوت کردن آن بعد از هر شلیکی هست، برای کودکان جذابیت آفرین میباشد دالتونها، افرادی هستند که لوک خوش شانس، به دنبال آن ها میگردد. جو، جک و ویلیام و آورل، اعضای چهار تن از برادران دالتون را تشکیل میدهند که هر کدام، قد و قواره متفاوتی دارند و خنده دار هستند. آنها، مرتب دست به خرابکاری میزنند و آسایش را از اهالی شهرهای مختلف سلب میکنند.
آن ها، هر چند وقت یک بار، توسط لوک دستگیر میشوند و به زندان فرستاده میشوند، اما آن ها، استاد فرار کردن از زندان هستند و برای خیلی از ماها، امروزه تجلی گر سریال "فرار از زندان" است! البته فرار از زندانی به سبک برادران دالتونها! مساله جالب این هست که دالتونها، همواره با یک لباس دیده میشوند، چرا که با همان لباسی که از زندان فرار میکنند، در خیابان دیده میشوند و به شکار آقای خوش شانس، میرسند!
اگر کمی بخواهیم حرفه ای تر، درباره کارتون لوک خوش شانس صحبت کنیم، باید به این مورد اشاره کنیم که داستان لوک خوش شانس، در حوالی استان می سی سی پی آمریکا، اتفاق میافتد. اگر یادتان باشد، در داستان هاکلبری فین هم گفتیم که این داستان پر ماجرای نوستالژی نیز، در حوالی این شهر اتفاق میافتد. این مکان، برای داستان نویسان آمریکایی، جالی جالبی است. علتش این هست که این منطقه، یک منطقه سرخ پوست نشین و مهاجر نشین بوده و هست و میتواند، کشش داستانهای مختلفی درباره زندانیها و سیاه پوستان و مسائلی از این دست باشد. ایالتهایی که در غرب این رودخانه مشهور قرار دارند، سیستم قانونی خاص خود را از قرن ۱۷ تا ۲۰ در اختیار داشتند.
این ایالتها مانند می سی سی پی و فلوریدا و آریزونا، به غرب وحشی معروف هستند و سرخ پوستان زیادی، در آن جا زندگی میکنند که بعضاً، مهاجرینی از مکزیک هم در آن ها دیده میشود. تقابل سفید پوستان و سیاه پوستان امریکا، همواره جنجال ساز بوده و هست. این جنجال سازی، دست مایه کارتونها و داستانهای بسیاری شده است که بعضاً در فیلمهای هالیوودی نیز، نشانههایی از آن مشاهده میشود.
حمل آزاد اسلحه و وجود گاوچرانی مسلح و خشن و وحشی در کنار قابلیتهای جست وجوی طلا در این منطقه، سبب بروز درگیریهای زیادی در آمریکا شده است. مدتها پس از اینکه قوانین جدید در این مناطق برای زندگی سفیدپوستان و سرخپوستان وضع شد، حمل اسلحهٔ گرم آزاد بود و اغلبِ گاوچرانان و جویندگان طلا و حتی مردم عادی مُسَلح بودند. ایجاد امنیت توسط دولت به خوبی صورت نمیگرفت و هرکس به نوبهٔ خود، مسئول ایجاد امنیت برای خود و خانوادهاش شده بود.
بنابراین همه سعی میکردند در تیراندازی و هفتتیرکشی کسبِ مهارت کنند و کسانیکه در این امر، تَبَحُّر خاصی پیدا میکردند شُهرهٔ عام و خاص میشدند. از مهارت چنین انسانهایی تاکنون داستانهای بسیاری خلق شده که یکی از معروفترینِ آنها کتابهای کمیک استریپ «لوک خوششانس» Lucky Luke است، مردی که در تیراندازی به این شهره بود که از سایهاش سریعتر شلیک میکند.
داستان لوک خوش شانس، داستان فردی است که میتواند از سایهاش، سریع تر شلیک کند! به هر حال در عالم کارتون، همه چیز امکان پذیر است و آلبرت انیشتین، نابغه قرن بیستم هم تأیید میکند که "قدرت تصور، از علم بیش تر است فرزند"!. شاید هم، همین گونه باشد... نمی دانیمم... این داستان یک شخصیت جالب داره. بوشوگ، سگ سادهلوحی است که در مورد هر موضوعی یک باور خاص دارد و هیچکس نمیتواند ذهنیت او را عوض کند.
دیگران هرچه دلیل منطقی برای او بیاورند، هیچ فایدهای ندارد، چون بوشوگ نمیتواند باور خود را عوض کند! او با باورهای خاص خودش دیگران را غافلگیر میکند. بوشوگ هم یکی از آن شخصیتهاست. اما باید خوب فکر کرد و دید خصوصیات بوشوگ چیست که او را دوست داشتنی کرده است.
بوشوگ، سگ کم توقعی است. او دوست صمیمی لوک خوششانس است. هر جا لوک باشد، بوشوگ هم هست. هر چند که بعضی وقتها برای لوک دردسر هم درست میکند. اما به قول لوک، بوشوگ برای او خوششانسی میآورد و بارها جان او را نجات میدهد. شخصیتپردازی در قصه از اصول مهم داستاننویسی و فیلمنامهنویسی است. بوشوگ، خانه و شهرش را رها کرده و فقط به خاطر علاقهاش به لوک دنبال او راه افتاده است. با این حال، هیچ وقت نشده لوک یک غذای سیر به بوشوگ بدهد. همیشه فقط یک تکه استخوان کوچولو نصیبش میکند. اما بوشوگ راضی است.
البته لوک، نوازش کردن بوشوگ را فراموش نمیکند و با این کار از او تشکر میکند. بوشوگ هم محبتهای لوک را تلافی میکند. او هر چند وقت یک بار با دسته گلی که به آب میدهد. مشکل لوک را حل میکند. بوشوگ مثل هر سگ دیگری عاشق استخوان است، اما خیلی کم پیش میآید که یک استخوان تر و تازه نصیبش شود، او که از کنسرو لوبیا اصلاً خوشش نمیآید و میانهٔ خوبی هم با یونجه و سبزیجات ندارد، به ناچار به غذایی که لوک برایش تهیه کرده. رضایت میدهد و شبها را با رویای خواب کنسرو استخوان به صبح میرساند.
به هر حال، کارتون نوستالژیک لوک خوش شانس، از روی نام لوچیانو لوکارنو، یک کلانتر ایتالیایی-آمریکایی الهام گرفته شده که بین سالهای ۱۸۶۰ تا ۱۹۴۰ زندگی میکرد. این کمیکها که توسط موریس دو بُوِر Maurice De Bevere (Morris) و رِنه گوسینی René Goscinny نوشته و موریس Morris و سپس اَشده Achdé آنها را تصویرگری کرده بودند، برای اولین بار در ۱۹۴۶ چاپ و منتشر شد و خیلی زود توانست در بازار، با کمیک استریپِ «تنتن و میلو» رقابت کند و جزء پرفروشترینها شود.
تاکنون چندین سری انیمیشن، فیلم سینمایی انیمیشنی و رئال و انواع بازیهای کامپیوتری از آن ساخته شده است. سری اول با ۲۶ قسمت در ۱۹۸۳، سری دوم با بیش از ۲۶ قسمت در ۱۹۹۱ و سری سوم این انیمیشن در سال ۲۰۰۱ در ۵۲ قسمت تولید شد.
الیو لین ماری، کارگردانی این اثر را که در سال ۲۰۰۱ ساخته شده بود، بر عهده داشت. جین کریستیانو دسیانتی و ساندرا دنوال، طراحای انیمیشنهای جالب این کارتون را که با تکنیک دو بعدی ساخته شده بود، بر عهده داشتند. موسیقی جذاب این کارتون، کاری از هروه لاواندیر و رامون پیپین بود. این کارتون، محصولی است که مشترک، بین فرانسه، بلژیک و کانادا. اما، همواره در سرزمین خشک امریکا روی میدهد که داستانهای جالبی را برای مخاطبان کودک و حتی بزرگسالانی که کودک درونشان زنده است، به تصویر میکشد.
لوک خوش شانس به زبان انگلیسی
دوبله فارسی زبان لوک خوش شانس
ارسال نظر