۱۸۰۵۴
۶۱ نظر
۵۰۱۷
۶۱ نظر
۵۰۱۷
پ

اعتراف صمیمانه سوتی ها! (۵)

همه ما سوتی می دهیم، ردخور ندارد، سوتی های بدی هم می دهیم. اما صدایش را درنمی آوریم. با این حال بعضی وقت ها توی جمع های خودمانی تعدادی از همین سوتی ها را تعریف می کنیم.

اعتراف صمیمانه سوتی ها! (5)

مجله یکشنبه: همه ما سوتی می دهیم، ردخور ندارد، سوتی های بدی هم می دهیم. اما صدایش را درنمی آوریم. با این حال بعضی وقت ها توی جمع های خودمانی تعدادی از همین سوتی ها را تعریف می کنیم.

پس چرا وقتی کسی اسم ما را نمی داند سوتی مان را تعریف نکنیم تا بقیه هم لبخندی بزنند؟! اینجا دقیقا برای همین کار است. البته منظور از سوتی می تواند گاف یا هر کار، باور و فکر خنده داری با شد که وقتی یادش می افتیم خنده مان می گیرد.

*اعتراف می کنم دختر خاله ام رو بعد از مدت ها دیده بودم و هفت ماهه باردار بود. خیر سرم اومدم جنسیت بچه رو بپرسم گفتم خب حالا قراره مامان شی یا بابا؟!

*اعتراف می کنم یه بار کولرمون سوخت یه لحظه فکر کردم به خاطره اینه که همه با هم جلوش دراز بودیم.

*اعتراف می کنم یه بار یه فامیلمون از انگلیس اومده بود و یه خورده شکلات با یه خمیر دندونه گنده. منم زود خمیردندون گنده سوغاتی آورده بود رو برداشتم. خلاصه یه ۶ ماهی مسواک می زدم با بدبختی آخه هم تلخ بود هم تند تا اینکه یه روز رفتم یه لوازم آرایشی برای مامانم رنگ مو بخرم دیدم!!!! از این خمیر دوندن اینجا هم داره با کلی کلاس از فروشنده پرسیدم آقا این خمیر دندنه چند؟ فروشنده هم گفت آقا این خمیر ریشه تازه فهمیدم چرا بعد از مسواک اونقدر دل پیچه می گرفتم.

*اعتراف می کنم وقتایی که خیلی ناراحت می شم زار زار می شینم گریه می کنم. وقت دماغم آویزون می شه پاکشون نمی کنم، آخه شوره، خیلی خوشمزست، دوست دارم!

*اعتراف می کنم بیشتر ساعات التماسی که تو زندگیم داشتم مربوط به دوم ابتداییم میشه که به یک سگ التماس می کردم جون مامانت اینجا یخ زده پارس نکن من مثه آدم رد بشم...

احمق بی شعور اینقدر پارس کرد ۱۰-۱۲ بار تو ۵ متر خوردم زمین: زانوم ترک خورد دماغمم شکست...

*اعتراف می کنم بچه که بودم چای شیرین درست کرده بودم. شکر فقط واسه یک چای مونده بود. منتظر بودم قاشق بیارن هم بزنم دیدم قاشق نمیارن. بعد کلی جیغ می زدم سر خواهرام. می دونین چی می گفتم؟ ای بابا قاشق نیاوردین شکرم حل شد همش چه جوری چای شیرین درست کنم الان؟

*اعتراف می کنم اون روز که استیو جابز مرد هی نت رو چک می کردم می دیدم نوشته جابز مرد هی با خودم می گفتم حالا این «جابر» کیه که مرده؟ نمی فهمیدم! بد هی دیدم به جای جابر نوشتن جابز! خیلی محق رفتم به داداشم گفتم این پیج های ایرانی گندشو درآوردن. مطالبشون همش کپی پیسه. اون احمق اولی اشتباهی جابر رو نوشته جابز اون منگل هایی که کپی پیست کردن نکردن بخونن ببینن اشتباه تایپی داره همینجوری جابز کپی کردن! همه نوشتن جابز مرد، جابز ال، جابز بل!!

داداشم گفت استاد، او جابز بود! صاحب اپل...

*اعتراف می کنم هر وقت گوشیمو تو خونه گم می کنم به داداشم می گم یه زنگ بزن صداش دربیاد ببینم کجاس یه بار کنترل تلویزیون گم شده بود گفتم یه زنگ بزن...

*اعتراف می کنم بچگی با تیرکمون شیشه آبغوره های همسایمونو زدم شکوندم بعد فرار کردم...

*اعتراف می کنم ۲ سال پیش یه همسایه داشتیم، از بچگی که فوتبال بازی می کردیم جلو درشون و وقتی که توپمون می افتاد تو حیاطشون زااااارت پاره می کرد. عقده داشتم. پسرش داماد شده بود. عروسی هم خونه خودشون بود. قبل از اینکه بره دنبال عروس آرایشگاه، ماشینشو که سانتافه بادمجونی بود گذاشته بود دم در. من که ا ینو نشون کرده بودم، رفتم موتور رفیقم رو گرفتم و طی یه عملیات از پیش تعیین شده یه کلاه کاسکت گذاشتم. رتم دم ماشینش روغن موتور سوخته (که رنگ ماشین رو به کل می بره) ریختم رو ماشینش، همین!!... اما خداییش دست به گل هاش نزدم... پسر خوبیم نه؟
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با 15 سال گارانتی 10/5 ميليون تومان

>> ویزیت و مشاوره رایگان <<
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

نظر کاربران

  • محمد1362

    سلام بچه ها من جمعه21بهمن1390 عقدكنونمه اگر دوست داشتيد اخرين تبريك ها رو هم بهم بگيد شايد بعد از جمعه باشم شايد هم ......

    پاسخ ها

    • ستاره

      تبریک میگم، خوشبخت بشی.
      فقط قبل از عقد اعترافاتت رو کردی یا نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    • ملوس

      ازدواجت انقلابی بر پا میکنه.(تا خون در رگ ماست ازدواج در پی ماست)
      تبریک میگیم.............هیلی لی لی لی..............

    • هستی

      بابا مبارکه چه پر دل و جرآت داری شاخ غول میشکونی با این قیمت سکه و طلا آقا مقدار سکه ای که مهر کردی بگو مضنه دستمون بیاد

    • aboo1978

      ببين دوست من نكن اينكارو!دميگم نكن بگو باشه!حالا كه پاتو كردي تويه كفش وگوش نميكني چكارت كنم ،منم مثل بقيه بهت تبريك ميگم !ولي بازم ميگم نكن...!

    • meshki push

      تبریک میگم آقا محمد جون
      کوچیکت مشکی

    • sevda

      مخوای بری خودتو بدبخت بکنی که چی
      شیطونو لعنت کنو بگی بشین!
      یاس


      هه!البته شوخی کردم.خوشبخت شی.اگه بچه دار شدین اسمشو بذارین سودا.ثواب (صواب یا شاید هم سواب)داره والا!

    • آسیه

      تبریک میگم انشاالله که خوشبخت بشید و زندگی پر از شادی و خوشی رو شروع کنید و به سرانجام برسونید.

    • محمد1362

      مرسي خيييييييلي مرسي اميدوارم همتون خوش بخت بشين همتون رو دوست دارم

    • مهربون

      چه خبر خوشحال کننده ای!
      ارزوی خوشبختی برای شما و همه ی جوونا

    • بدون نام

      مبارک باشه.منم یه روز قبل از شما عقدم بود

  • من

    دیروز داشتم بایکی حرف میزدم .گف می دونی تو مصر 74 نفر تو یه مسابقه فوتبال مردن؟
    گفتم بابا این مصریا دیوونن مگه ندیدی چه بلایی سر این قذافی بد بخت اوردن؟
    اونم نه گذاشت ونه برداشت گف :قذافی تو لیبی بود نه تومصر
    منم هیچی نگفتم.خب چیزی نداشتم بگم.

  • کورش13

    من همچنان بدون چراغ مطالعه و شکنجه اعتراف نمی کنم و ساکت می مانم .

    پاسخ ها

    • هستی

      آره دیگه شما آقایون باید حتمآ زور بالا سرتون باشه

    • azad

      shekanje o cheraghe por noor a man too eterafeto kon bache

  • بیتا

    اعتراف می کنم

    پاسخ ها

    • بدون نام

      پس شما اعتراف میکنی که اعتراف میکنم

    • ناشناس2

      ناشناس جان داره اعتراف میکنه که اعتراف میکنه نه اعتراف میکنم

  • سرو

    من وقتی بچه بودم عادت داشتم با تنها خواهرم که دوسال ازم بزرگتره بخوابم ،بعضی شبها هم مایعات زیاد می خوردم و خواب دریا رو می دیدم بیچاره خواهرم ! صبح که از خواب بیدار می شدم خواهرم می گفت باز منو خیس کردی و من قیافه حق بجانب می گرفتم و می گفتم تو خودتم خودتو خیس کردی نگاه کن به شلوارت ببین تا کجا خیس شده ...
    لامصب کلیه هام مثل ساعت کار می کرد!!!

  • همسایه

    آقا مگه چکار کردم اعتراف کنم؟

    پاسخ ها

    • بدون نام

      خیلی کارا

  • sevda

    خیلی با حال بودن!کلی خندیدم!مخصوصا اونی که می گفت بعد گریه کردن دماغمو پاک نمیکردم!واااای!خیلی با حال بودن.

  • reyhoon

    خیلی قشنگ بودن
    آقا محمد مبارک باشه

  • نهنگ

    مبارک باشه امیدوارم به پای هم جوون شین چون جوونی حالش بیشتره

  • maryam

    سلام آقا محمد مبارک باشه سر عقدتون برا منا دوسم محمد دعا کنید تا بهم برسیم خونوادم قبول نمیکنند منا محمد با هم ازدواج کنیم اخه هنوز دانشجو.

    پاسخ ها

    • محمد1362

      مريم جان سلام منم خانمم دانشجو 3سال از درسش مونده قرار عروسي مون رو گزاشتيم براي 3سال ديگه ولي در مورد شما طرف پسره بايد ببيني از طرف مالي قضيه به مشكل نميخوري بعد بري رو مخ پدر و ومادرت با ارزوي خوشبختي و موفقيت شما و اقا محمد

  • هومن

    بچه ها سلام برام دعا کنین من دارم طلاق میگیرم

    پاسخ ها

    • نسرین

      سلام. من نفهمیدم؛ دعا کنیم طلاق بدینش یا نه؟
      در هر صورت ایشالا همونی که میخاین بشه

    • sevda

      امید وارم به پای همدیگه پیر نشین و خلاص شین همدیگرو تا خون به پا نشده!البته نمیدونم این قد وخیمه یا نه!ایشاللاه که نباشه!بچه هم نداشته باشین.آخه گناه داره

    • تجربه

      انشا الله که نمیگیری. من نشنیده بهت قول میدم بیخودی داری فکره طلاق میکنی. اگه خدای نکرده طلاق گرفتی بعد از مدتی که از ماجرا گذشت و از تب افتاد و خودت شدی میفهمی چقدر بچه بازی درآوردی . اما اگه بمونی بازم بعد از مدتی میفهمی که فکره طلاق بیخود بوده و چه روزای خوشی در انتظارت بود که دستی دستی میخواستی خرابش کنی.اما احتمال خیلی خیلی ضعیفی وجود داره که بعد از طلاق وضع بهتری داشته باشین. خودت بخوای میتونی مسیره طلاقو کاملا برعکس کنی. غرورو بشکن و عشقو جایگزین کن.

  • sam

    مبارک باشه اقا محمد

  • PARASTOO

    ATERAF MIKONAM nomreye karnamamo be mamanam dorogh goftam nomram shodebo 19 na 20

    پاسخ ها

    • بدون نام

      شما چن سالته؟

  • marya

    اعتراف میکنم وقتی کوچیک بودم وسایل داداشمو که خراب میکردم میچپوندم زیر تختش حال میکردیما!!!!!

  • ماهچهره

    عید بودکلی مهمون برامون اومده بود خاله و دایی با بچه هاشون کل خونه پر شده بود. مامانم گفت برو چایی بیار منم از اونجایی که مهمون میاد کار میکنم جای تمام وسایل هارو یادم رفته بود هرچی کابیتهارو گشتم قندون پیدا نکردم آروم مامانمو صدا کردم چون مزاحم صحبت کردن مامانم شدم بلند داد زد گفت: دختر مرده جان تو کابینت پیش گازه. حالا پسر دایی و پسرخاله هام دارند از خنده میمیرند
    از شدت نارحتی که مادرم منو جلوی همه ی ضایع کرد در قندون شکست یه صدایی هم از یه در قندون در اومد که سکوت همه رو شکست مادر منم که اعصاب تعطیل بلندتر از دفعه ی قبل گفت کور بشی دختر جان
    مادر منه دیگه فقط ضایع میکنه

    پاسخ ها

    • Sila

      من جای تو بودم تو چشم هرکدوم از پسرخاله و داییات یه قند فرومیکردم!!! مامان تو مث بابای من اعصاب تعطیله!!!

    • هانی

      افرین به کدبانوییت

    • هانی

      این نشونه کد بانو بودنته

  • بیتا

    اعتراف می کنم یکبار بابام گوشیشو داد به من که اس های اضافیشو پاک کنم ازونجایی که این گوشی قبلا مال داداشم بود چندتایی جوک تو درفتش بود که بالای 18 سال بود.خلاصه من ازیکی ازین جوکها خوشم اومد از فرصت استفاده کردم که بفرستمش به گوشی خودم عجله کردم و تو کانتکت تلفن اسم بالای اسم خودم که متعلق به یکی از همکارای بابام بود انتخاب کردم و خیلی سریع ارسال کردم چشتون روز بد نبینه یارو هم نامردی نکرد و بلافاصله به بابام زنگ زد بابای بیچاره م هم از همه جا بیخبر .... پیش خودمون بمونه من تا همین الانشم به هیچکی نگفتم جز شما !

    پاسخ ها

    • فاطمه

      دوست من تو دوره فوق لیسانس می خواسته به من اس ام اس بده که من رفتم استاد(راهنما) نفهمه ، به جای اینکه واسه من بفرسته واسه خود استاد فرستاده بود.

  • gandom

    بيتا جون اشكال نداره ولي در كل خاطرت عالي بود!!!!

  • ali

    سلام به همگي
    يه روز بين من و داداشم كه 6 سال ازم كوچكتر يه بحثي شد دونبالش بودم كه بزنمش از دستم فرار كرد و قايم شد به خيال خودشم يه جايي رفته بود كه پيداش نمي كنم منم يواشكي پريدم و داد كشيدم يه دفعه ديدم زير داداشم از ترس خيس شد.

    پاسخ ها

    • Sila

      خیـــلی نامردی بخدا!!!

  • الهام

    سلام به همگی شما دوستانِ بخش اعترافات. آقا محمد با اینکه چندروز دیر شده ولی تبریک منم قبول کن. انشاا.. خوشبخت باشین. خب حالا نوبتی هم که باشه نوبت منه که بهم تبریک بگید آخه اعتراف میکنم 23 روز بیشتر به عروسیموم نمونده.

    پاسخ ها

    • هستی

      مبارکه الهام جون انشالله خوشبخت شی عزیزم

  • شیما

    وای اینقدرکه خندیدم دلم درد گرفت لپام درد میکنه

  • الهام

    مرسی هستی جون. لطف داری عزیزم.
    انشاا.. همهء جوونها خوشبخت بشن و تا آخر عمرشون خوشبخت بمونن.

  • سمن

    سلام به همگی
    اعتراف میکنم یکبار که رفته بودم یک امانتی رو از طرف پدرم به عموی پدرم بدم (چون عموی پدرم در مدرسه ای کار میکرد که نزدیک مدرسه ما بود)دم در مدرسه پسرونه آقایی رو دیدم و ازش خواستم که اون امانتی رو بده به عموی پدرم.اومدم خودمو به آقاهه معرفی بکنم گفتم من پسر برادر زاده آقای فلانم و از خجالت مردم!!! هر وقتم که یادش میفتم دلم میخواد زار بزنم!

  • NIMOOL

    سلام
    می خوام یه اعتراف بکنم که خودم هروقت یادش میوفتم هی خودمو گاز می گیرم!!!!!
    یه روز صبح رفتم بانک موضوع مال 5.6سال پیشه همون موقعه ای که باید تو صف می ایستادی خلاصه من رفتم ته صف تا نوبتم بشه 10 نفری هم جلوم بودن یمدتی گذشت دیدم اصلا کسی نرفته رفتم جلو دیذم خانمه پشت باجه نشسته یه دستش گوشیه اگه وقت کنه هم یدونه رو کیبورد میزنه....من حرصم گرفت حرصم گرفت که نگو بعدم شروع کردم به اعتراض بقیه هم تا دیدن این جوریه صداشون در اومد...بعد دیدم رئیس بانک داره میاد.
    گفت چخبره اقا چی شده؟ منم داستان گفتم خلاصه رئیس بانک از همه عذرخواهی کرد خانومه هم یه نگاه خصمانه به من کرد و لطف به بقیه حضار مبایلشو گذاشت کنار مشغول شد منم رقتم سرجام...تا نوبتم شد دفترچه قسط گذاشتم جلوش(باید قیافه منو می دیدید یه بادی تو غبغبم بود)......خانومه دفترچمو برداشت بعد بدون هیچ عکس العملی دوباره داد دستم گفت:بانک سپه اون روبه روست اینجا تجارته!!!!!شانس اوردم کسی بعداز من نبود بعد هم رفتم برای همیشه رفتم.....البته اینم بگم تا یمدتی خودمو دلداری می دادم میگفتم بمن چه آرماشون شبیه بود.........
    ای خدا ای خدا هنوزهم خودمو میزنم..

  • بدون نام

    اعتراف میکنم همیشه کلمه عنوان رو انوان مینوسیم.وقتی موبایلم زنگ میخوره اگه هندسفیری تو گوشم باشه بازم گوشی رو میگیرم رو گوشم.هیچوقت از ابسرد کن بانک استفاده نمیکنم چون کار باهاشو بلد نیستم هیچ وقت نفهمیدم کنترلو با چی میگیرن کامپیوتر ریست میشه

    پاسخ ها

    • Sila

      شما احتمالا از کوه انجلس نیومدی؟؟!!! خیلی باحالی بابا ی دوره کلاسای اطلاعات عمومی برو. فردا بچه هات ازت سوال میکنن بلد نیستی جواب بدی. سوادت تو حلقم!!! هندسفیری= هندزفری. کامپیوترم با کنترل رسیت نمیشه. خودش دکمه داره بالام!!!

  • مریم

    از مطلبتون خیلی خوشم آمد از شما متشکرم بازم از این مطالب بنویسید باعث می شید برای لحظاتی خستگی ها و دغدغه های فکری را از یاد ببریم

  • ana

    وااااااااااااااااااااای ی ی ی جدا دم همتون گرم خفه شدم از خنده .
    چند وقتی بود که اینقدر نخندیده بودم.
    ممنووووووووووووووووووووووووون

  • آوا

    من ٥سال مدير داخلي كافي شاپ بودم و او نجا عادت داشتيم وقتي مشتري ميومد تو ميگفتيم سلام خيلي خوش اومدين.يه بار با خونواده همسرم رفتيم عروسيه پسر يكي از دوستاشون كه منم اصلا نديده بودمشون.خلاصه به محض ورود خانواده عروس و داماد كه جلوي در به مهمونا خوش آمد ميگن رو ديدم و با يه حركت صميمانه دويدم جلو وشروع كردم دست دادنو تند تند گفتم:سلام خيلي خوش اومدين...واقعا صفا آوردين...خوشحالمون

  • samane

    hooman jan manzooret ine ke dari talagh midi dg?

  • آزاده

    خیلییییییییی باحال بود
    بابای من 2 بار تصادف کرده و هر دوبارم فقط و فقط جیب پیرهنش کنده شده

    پاسخ ها

    • zohre

      خیلی خیلی باحال بود.

  • غلی

    بدبود

  • حسین

    یه بار مامانم می خواست به مهمونا خوش آمد بگه جمله تاریخیش این بود : ( خوش اومدی ایشاء ا... )

  • منا

    اعتراف میکنم این 2تانظراخری رومن110تامنفی دادم

  • منا

    اعتراف میکنم این 2تانظراخری رومن110تامنفی دادم

ارسال نظر

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج