طنز؛ ۱۰۰ نفر که چیزی نیست!
پوریا عالمی در روزنامه شرق نوشت:
وزیر بهداشت خودش را رساند به آمبولانس و درباره تجمع معترضانه پرستاران گفت: «100نفر که جمعشدن پرستار نمیشود و تجمع جمعشدن 100نفر نیست.» کله را تکان دادم و وزیر را تایید کردم: بله. اینکه چیزی نیست. الان عروسی میگیرند 600نفر آدم جمع میشوند. تولد میگیرند 200نفر جمع میشوند. طرفداران آقای احمدینژاد چندمیلیاردنفر جمع میشوند. صف سبد کالا که باشد چندهزارنفر جمع میشوند. شموشک بازی داشته باشد 700نفر جمع میشوند. هیچکدام اینها هم نمیگویند ما تجمع کردیم. بعد 100نفر پرستار جمع شدند اعتراض کنند به خودشان میگویند تجمع اعتراضآمیز. وزیر حق دارد. یکبار هم، سههزارسال پیش، تصادف شده بود و یکاتوبوس چپ کرده بود. متاسفانه بر اثر تصادف همه چشم از جهان فرو بسته بودند. مردی که وزیر بهداشت سههزارسال پیش بود، آمده بود بازدید. یکهو متوجه شد یکنفر دارد آهوناله میکند و بهصورت اعتراضآمیز هی دادوفریاد میکند که: آیدستم... آیپام... دستم شکست... پام شکست... وزیر مربوطه که این صحنه را دید، گفت: عزیزم، 100نفر تجمع نیست، تو داری یکنفری چیکار میکنی؟
طرف گفت: دارم به وضعیت موجود اعتراض میکنم. وزیر مربوطه گفت: تو هم حساسیها. اینهمه آدم چشم از جهان فروبستند، صدایشان درنمیآید. تو یکپات شکسته ببین چه سروصدایی راه انداختی. در همین رابطه وزیر بهداشت گفت: «مدعی نیستیم رضایت همه پرستاران را جلب کردهایم اما هیچکس نباید خود را نماینده مجموعه و قشری بداند.» طرف گفت: یعنی چی؟ وزیر بهداشت گفت: یعنی خیلی شلوغش نکن و خودت را نماینده مجموعه مسافران ندان. مشکل تو با آنها فرق دارد. طرف گفت: آها. چشم. متقاعد شدم. وزیر بهداشت گفت: «پرستاران خودشان باور دارند که مشکلشان در حال حلشدن است.»طرف گفت: این یعنی چی؟ گفت: تو خودت باید باور کنی که دستوپایت نشکسته و مشکلت در حال حلشدن است. الکی که نباید تجمع 100نفره که 100نفر تجمع نیست بکنی. متوجه شدی؟ پاشو پاشو خودت را لوس نکن. طرف گفت: متوجه شدم و بلند شد لباسهایش را تکاند و دیگر خودش را لوس نکرد و رفت سمت افق که گم شود. بیجاوبجا.وزیر بهداشت، حسن هاشمی، کماکان در آمبولانس، گفت: «پرستاران سالهاست که با پزشکان کار میکنند و نباید آنها را بیجا تحریک کرد.»من کله را تکان دادم و وزیر را تایید کردم: بله. امیدواریم با تلاش مسوولان همهچیز بجا و بهموقع انجام شود.
وزیر بهداشت خودش را رساند به آمبولانس و درباره تجمع معترضانه پرستاران گفت: «100نفر که جمعشدن پرستار نمیشود و تجمع جمعشدن 100نفر نیست.» کله را تکان دادم و وزیر را تایید کردم: بله. اینکه چیزی نیست. الان عروسی میگیرند 600نفر آدم جمع میشوند. تولد میگیرند 200نفر جمع میشوند. طرفداران آقای احمدینژاد چندمیلیاردنفر جمع میشوند. صف سبد کالا که باشد چندهزارنفر جمع میشوند. شموشک بازی داشته باشد 700نفر جمع میشوند. هیچکدام اینها هم نمیگویند ما تجمع کردیم. بعد 100نفر پرستار جمع شدند اعتراض کنند به خودشان میگویند تجمع اعتراضآمیز. وزیر حق دارد. یکبار هم، سههزارسال پیش، تصادف شده بود و یکاتوبوس چپ کرده بود. متاسفانه بر اثر تصادف همه چشم از جهان فرو بسته بودند. مردی که وزیر بهداشت سههزارسال پیش بود، آمده بود بازدید. یکهو متوجه شد یکنفر دارد آهوناله میکند و بهصورت اعتراضآمیز هی دادوفریاد میکند که: آیدستم... آیپام... دستم شکست... پام شکست... وزیر مربوطه که این صحنه را دید، گفت: عزیزم، 100نفر تجمع نیست، تو داری یکنفری چیکار میکنی؟
طرف گفت: دارم به وضعیت موجود اعتراض میکنم. وزیر مربوطه گفت: تو هم حساسیها. اینهمه آدم چشم از جهان فروبستند، صدایشان درنمیآید. تو یکپات شکسته ببین چه سروصدایی راه انداختی. در همین رابطه وزیر بهداشت گفت: «مدعی نیستیم رضایت همه پرستاران را جلب کردهایم اما هیچکس نباید خود را نماینده مجموعه و قشری بداند.» طرف گفت: یعنی چی؟ وزیر بهداشت گفت: یعنی خیلی شلوغش نکن و خودت را نماینده مجموعه مسافران ندان. مشکل تو با آنها فرق دارد. طرف گفت: آها. چشم. متقاعد شدم. وزیر بهداشت گفت: «پرستاران خودشان باور دارند که مشکلشان در حال حلشدن است.»طرف گفت: این یعنی چی؟ گفت: تو خودت باید باور کنی که دستوپایت نشکسته و مشکلت در حال حلشدن است. الکی که نباید تجمع 100نفره که 100نفر تجمع نیست بکنی. متوجه شدی؟ پاشو پاشو خودت را لوس نکن. طرف گفت: متوجه شدم و بلند شد لباسهایش را تکاند و دیگر خودش را لوس نکرد و رفت سمت افق که گم شود. بیجاوبجا.وزیر بهداشت، حسن هاشمی، کماکان در آمبولانس، گفت: «پرستاران سالهاست که با پزشکان کار میکنند و نباید آنها را بیجا تحریک کرد.»من کله را تکان دادم و وزیر را تایید کردم: بله. امیدواریم با تلاش مسوولان همهچیز بجا و بهموقع انجام شود.
پ
ارسال نظر