اعتراف صمیمانه سوتی ها! (۲)
اعتراف می کنم که... همه ما سوتی می دهیم، ردخور ندارد، سوتی های بدی هم می دهیم. اما صدایش را درنمی آوریم. با این حال بعضی وقت ها توی جمع های خودمانی تعدادی از همین سوتی ها را تعریف می کنیم.
مجله یکشنبه: اعتراف می کنم که... همه ما سوتی می دهیم، ردخور ندارد، سوتی های بدی هم می دهیم. اما صدایش را درنمی آوریم. با این حال بعضی وقت ها توی جمع های خودمانی تعدادی از همین سوتی ها را تعریف می کنیم.
پس چرا وقتی کسی اسم ما را نمی داند سوتی مان را تعریف نکنیم تا بقیه هم لبخندی بزنند؟! اینجا دقیقا برای همین کار است. البته منظور از سوتی می تواند گاف، یا هر کار، باور و فکر خنده داری باشد که وقتی یادش می افتیم خنده مان می گیرد. شما هم اعتراف های خودتان را بفرستید.
ما هم البته اعتراف می کنیم که بیشتر مطالب این بخش را از شبکه های اجتماعی و وبلاگی با همین موضوع کپی زده ایم، البته آنها اسمش را گذاشته اند: «اعتراف های احمقانه شما»، ولی به نظر ما این اعتراف ها بیشتر صمیمانه هستند تا احمقانه!
*اعتراف می کنم که یکی از شب های قدر ساعت ۴ صبح داشتم از مسجد برمی گشتم خونه، توی کوچه مون دوستم رو از پشت دیدم که داره لواشک می خوره و هدفون تو گوششه. گفتم حالش رو بگیرم، دویدم و با تمام قدرت یه اردنگی نثارش کردم. برگشت و با چشمانی بهت زده نگاهم کرد. چند ثانیه تو چشمای همدیگه خیره شده بودیم، به خودم گفتم: اه این که امیر نیست!
*اعتراف می کنم که من نماینده کلاسم و هفته پیش امتحان باکتری شناسی داشتیم. قبل از اومدن استاد عکس باکتری رو کاملا خنده دار رو تخته کشیدم و نوشتم بچه ها امتحان باکتریه. وسط امتحان، استاد باکتری دست گذاشت رو شونه ام و گفت: من این شکلی ام؟ من هم هول شدم گفتم بله. دیدم مثل عقاب بهم زل زده. اومدم درستش کنم گفتم بچه ها اینجوری میگن. فکر نکنم کسی از ۸ نمره بیشتر از ۳ بگیره!
*اعتراف می کنم که موقع رانندگی تو میدون داشتم می پیچیدم که یکی خیلی بد پیچید جلوم. منم عصبانی شدم داد زدم: بیا، یهو بیا تو خیابون! هنوزم نمی دونم چی می خواستم بارش کنم که این رو گفتم: بنده خدا هنگ کرده بود.
*اعتراف می کنم بچه که بودم وقتی فیلم می دیدم، همش با خودم می گفتم چرا هرکی از جلو تیر می خوره، از پشت می افته؟ یعنی روی سمتی که تیر خورده نمی افته. با خودم می گفتم لابد نمی خوان بیشتر تیر بره تو تنشون و دردشون بگیره دیگه...
*اعتراف می کنم که دوستم زنگ زد خونمون گفت علیرضا امروز میای سر کار؟ گفتم نه شهرستانم! بعدش فهمیدم چه گندی زدم به خونه زنگ زده بود نه موبایل!
*اعتراف می کنم که بچه بودم یه کارتون نشون می داد که مورچه زیره فیله یه سوزن می زاره و فیله میره هوا. منم زیره یه بنده خدایی سوزن گذاشتم که بره هوا، جیغ زد ولی متاسفانه نرفت هوا!
*اعتراف می کنم که من بودم که روی صندلی معلم کلاس پنجم پونیز و آدامس می چسبوندم، من بودم که همه گچ های پای تخته رو می پیچوندم، من بودم که وقتی یه کلاس خالی گیر می آوردم با گچ روی دیوارهاش برای معلم ها و مدیر و ناظم فحش می نوشتم. من بودم که می رفتم دستشویی مدرسه تمام شیرهای آب رو تا ته باز می کردم و در می رفتم، من بودم که زمستون ها به شوفاژهای کلاس ویکس می مالیدم که حال همه بهم بخوره، کلاس تعطیل بشه...
*اعتراف می کنم که همین که چشم مامانم رو دور می دیدم، هرچی تور و پارچه خشگل داشتیم اعم از سفید و سبز و سرخابی جمع می کردم. یه لحاف کوچولو هم داشتم خیلی خوشگل بود. بعد می رفتم تو اتاق همه این ها رو با هم می انداختم روی سرم، کلی حال می کردم که مثلا عروس شدم. اون زیر از گرما و کمبود اکسیژن خفه می شدم. می اومدم بیرون نفس می گرفتم، بعد دوباره به عروس بودنم ادامه می دادم! مامانم که وضع رو اینجوری دید یه لباس به اصطلاح عروس واسم خرید...
*اعتراف می کنم که بچه که بودم دوس داشتم ۲۰ قلو دختر داشته باشم!
*اعتراف می کنم که بچه که بودم هدیه روز مادر به مامانم شناسنامش رو دادم. با این توضیح که توی تموم برگه هاش نقاشی کشیده بودم که خوشحال شه!
باز نشر: مجله اینترنتی Bartarinha.ir
نظر کاربران
eteraf mikonam khili khandedar bod.mrsi
اعتراف میکنم یه روز داشتم با همکارم حرف میزدم بجای اینکه بگم ذارم میام گفتم من تا چنددقیقه دیگه تشریف میارم.
پاسخ ها
خوب شد همون ذذارم میام رو نگفتی:-)))
مگه م خواس بگه ذذارم میام
میخواس بگه ذارم میام!!!!!!!!
:)
وای هومن عالیییییییی بود!
khli bahl bod hooman az eterafe bahal tar bod
اعتراف میکنم بچه بودم یه روز یکی از فامیلامون زنگ زد خونمون بابام گفت اگه بامن کارداشت بگو نیست منم با اعتمادبه نفس کامل گفتم نه بابام خونه نیست یه دفعه مرده گفت من که دارم میبینمش دروغ نگو منم هول شدم گفتم بابا میگه میبینتت بیا کارت داره
اعتراف می کنم که به من میگن زری سوتی اینقد که سوتی می دم
mikhastam yah khatarahe jaqlab baratoon bagam amma choon typa englisim khoob nist va shoma ajazah nadadid b farsi banvisam sarfanazar mikonam
eteraf mikonam vaghti dabirestan bodam raftam toye maghaze be marde goftam khanom noke etood drin?(az bas to madrese goftim ejaze khanom)
ETERAF MIKONAM AZ JANEBE KHODAM VA DOOSTAM SHIMA MA DAR DABIRESTAN KABLE BARGH RA KANDIM VA TAMAME KARGAHE KAMPUTER ATISH GEREFT VA HAMEYE KEISOODHA ATASH GEREFTAND VA KELASHAYE KARGAH TE1HAFTE TATIL BOODAND VA HAZINASH RA MODIR 2MELUN PARDAKHT KARD AMA KASI NAFAHMID KARE MAB
پاسخ ها
ajab modire ba marami dashtin
age modire ma bod hame hazinasho k migereft hich,hazineie aiab zahab,sobhone moalema va kole hazine madresaram migereft.taze 2 barabar
اعتراف ميكنم نمي خواستم اسم دوستانم رو بگم يك بار داشتم يكي از خاطرات خنده دار دانشگاه رو براي همسرم تعريف ميكردم اما نميخواستم از دوستان اسمي ببرم اما وسط تعريف كردم بعد از گفتن هر دو جمله اسم يكي يكيشون رو لو دادم
اعتراف می کنم : تازه کامپیوتر خریده بودیم حدودا سال 78 بود، تقریبا هیچی ازش سر در نمی اوردیم،ویندوزمون به هم ریخت و واسه نصب ویندوز کل سیستمو (از کیس تا مانیتور و کیبور،موس..) و با خودمون بردیم تا واسمون عوض کنه!
یه دو سه باری این برنامه تکرار شد! نامرد سوژه خندش شده بودیم...
پاسخ ها
تا سه روز سر سوتیت میخندیدم خیلی باحال بود
آره پریچهر هر وقت این قضیه رو میخوام واسه کسی تعریف کنم خودم کلی به خودم می خندم
خیلی باحال بود
شاید سوتی نباشه و بشه گفت یه خاطره ، بعد از نماز به اتاق کارم رفتم و سرم شلوغ بود ساعت کارم تموم شد و با دمپایی به سمت سرویسها میرفتم که دوستان گفتند فاران : کفشت کو ؟؟؟؟
اعتراف میکنم یه بار که به فاتحه خونی پدر دوستم رفته بودم موقعی که میخواستم مجلس رو ترک کنم عموی دوستم اصرار میکرد که واسه ناهار تشریف داشته باشید. من هم دستپاچه شدم گفنم: نه خیلی ممنون ایشالا دفعه بعد!!!
اعتراف ميكنم كه قبل از امتحان رياضي به همه بچه ها گفتم ورقه هامونو سفيد بديم.موقع امتحان اول از همه ورقمو سفيد دادم بقيم پشت سر من ورقه هاشونو سفيد دادن بعد من كه ديدم امتحان لغو نشد ورقمو رفتم گرفتم بقيه همه صفر شدن
پاسخ ها
واقعا پست و بی معرفتی
ناشناس جون این حرفا زشته ؟ولی بهنام خییییییییییییییییییییییییییییییییلیی نامردی
دمت گرم که اعتراف می کنی، اعتراف کار بزرگیه هر چند کارتون نامردی بوده
واقعا کار خوبی کردی تا اون ابله ها باشند که حرف تو رو گوش نکنند
من تو عمرم 3 بار نظر دادم.
اگه ببینمت یه کشیده حوردی.......شک نکن
برو خدارو شکر کن تو کلاس ما نبودی وگرنه جفت پا میومدم تو صورتت....بابا فک میکنی بکن ولی این جوری نه...من تا الان 5تا از امتحانات رو لغو کردم و هیچی نشد....البته یه بار همه بچه هارو فراری دادم ازکلاس(رو صندلی هرکدوم یه سوسک مصنوعی گذاشته بودم)بعد نه این که دانش اموز تیزهوشانم از فنر گچ خنده درست کردم گچ رفت تو چش معلم بیچاره رفت خونه امتحان لغو شد
واقعا شرم آوره
هرچند تو کلاس ما تو دانشگاهم پره از این آدمای شرم آور اینه عقده حذف امتحان تا حالا که ترم آخرم مونده به دلم
از خودت بدت نمیاد حالت بد نمیشه وقتی تو آینه نگاه میکنی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
بچه ها به خدا من اينجوري نيستم
من فقط به خاطر شخي اين كارو كردم
همه دوستامم ميدونستن من 1همچين آدميم
:)))))))
اتفاقا ما هم تو کلاسمون یه بهنام دارم معمولا روزی یک بار از این کارا میکنه
etefagan ye bar ma ham garar gozashtim k emtahano lagv konim.moalememon kheili laj bod o lagvesh nakard.vagti az bacheha porsid ki khonde hame onaii k nakhonde bodan(masalan)dastashono bordan bala.jaton khali ye davaii to kelas endakhtam k bichare moalem on gad tarside bod k.bargashte mg dokhtaram ma k nemikhaim dargiri pish biad,arom bash.vagean bazia kheili namardan
همیشه تو همه کلاسا آدمای بی معرفتی مثل تو پیدا میشن!
یعنی واقاَ نمی تونستی به دوستات هم بگی امتحان لغو نشده
ما هم امتحانات رو لغو میکنیم ولی دست جمعی و با و صد البته با روش های ادمیزادانه یعنی با معاون صحبت میکنیم,اونم امتحان برامون کنسل می کنه ولی سر هم کلاه نمیذاریم
سوتي هاي جالبي بود واقعا خيلي سوتي ميدي زري جون....
وای بهنام تو اگه همکلاسی من بودی خرخرتو میجویدم!!!!!!
پاسخ ها
بابا پری خانم این دفعه رو بخاطر من کوتاه بیا .تو که اینقدر خشن نبودی
پری جووووووووووون بازم از این نظرا دادی!!!!
اعتراف میکنم یک بار زنگ زدم مدرسه ی مادرم و گفتم:(دبستان راهنمایی کوثر؟)
پاسخ ها
خوب چه ربطی داشت
خوب تو که انقدر خراب سوتی میدی چرا ابری مامان بیچارتو میبری .
سلمان مگه میشه یه مدرسه هم دبستان باشه هم راهنمایی خودتم سوتی هستی ها
مهدی جون چرا (آبروی) مامانم بره اگه تو فهمیدی سوتی من به مامانم ربط نداره اوناهم میفهمن.
من سوتی پارسا رو متوجه نشدم
برا چی نشه جناب کاربر شبیه دبستان و پیش دبستانی که خیلی جا ها با همن
نمونه دولتی کوثر تو مشهد؟
اعتراف ميكنم توبچگيم.درحال بازي بوديم.دخترداييم دزدبود.من گرفتمش حالا خواستم دادگاهيش كنم بعدم اعدام.بردمش روچهارپايه يه طناب اويزون ازپنجره روانداختم دورگردنش داشت خفه ميشد كه باباش به دادش رسيد....منم ترسيدم گفتم خودش طنابو انداخته
پاسخ ها
جون من بچه بودی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مطمئنی از خودت در نیاوردی
فقط طناب انداختي
اعتراف میکنم :معشوقه ام میخواست امتحانم کنه به دوستش گفته بود بهم بزنگه بعد خیلی زود فهمیدم ولی بروز ندادم با اس باهام حرف میزد منم شروع کردم به حرافی پدر مقدس گیری .کلی نصیحت و...تعریف از عشقمو .....اون بنده خدا هم کلی کیف کرد تاجایی که بعد به خودم گفت .منم که یعنی از هیچ جا باخبر نبودم باز کلی کیف کرد. اغتراف میکنم عاشق هم بودیم ولی دنیا از هم جدا مون کرد .لعنت به این دنیا.اشکم درامد. نرفته قولم از یادم هنوزم ساده صافم دارم اندازه قلبت بااشکام عشق میبافم اشکم در اومد
پاسخ ها
این رمان بود یا سوتی
بیشتر به درام میخورد که آخرش تراژدی میشه
اومدی.........ولی............
دنیا جداتون کرد یا خودتون جدا شدید؟
خیلی سوتی های خرابی دادین دمتون گرم.
آخه به اينا ميگن سوتي علماي عزيز؟
پاسخ ها
به اینا میگن اعتراف به گناه عالم عزیز
OOOOOOOOOOOOOOOOOOFFFFFFFF.az harfe hardoton khosham omad bahal bodan
اعتراف میکنم:یه بار اشتباها شماره یکیو گرفتم بعدش به جای اینکه بگم ببخشید گفتم خواهش میکنم.
پاسخ ها
تا دلت بخواد من از این سوتی ها دادم
دیگه اینو جز سوتی نمیدونم
پریچهره،پس باید به شما گفت حضرت سوتی!
atraf mikonam ke vase amtehan akhare sal hame bache ha goshy e bodan valy man nayavarde bodam raftam hamero lodadam be moaven madrese vahame goshy haro geran vaman khandan ay khoshgozasht chehaly dad loshondadameft vahame gerye mikard
پاسخ ها
bi marefatie haaaaaaaaaa
خیلی بد جنس و باحالی پرستو . مردم از خنده دختر
پرستو جان فارسي مينوشتي ماهم ميخنديديم من خيلي براي بروبچه هاي سايت نوشتم كه بابا فارسي بنويسيد ولي هيچ كس گوش نميكنه من هم به همه منفي ميدم
ینی وااااااقعن ته بی معرفت و ادم فروش و نامردی!
کشیدم از این بدبختیا
ادم بی خاصیت که میگن ... :-& :-& X(
پرستو احیانا تو نیاز ب محبت داری عزیزم. این کاراتم اعتراف نیست، جاسوسیه!!!
bi janbe,hasood,,..........
اره فقط عقده ای ها این کارو میکنن مثه بلایی که سر ما اوردن از بد شانسی واسه عاشورا 4 روز بعدشم تعطیل بودیم کسی گوشی نداد بهمون
PARASTOO GOLAM CHERA OGHDEI BAZY DAR OVORDY
اعتراف میکنم ازاشنایی باهمتون خیلی خوشحالم
پاسخ ها
سمیه جان این که سوتی نیست! سوتی رو کن
پس چرا سوتی منو نشون ندادین کار خلاف شرع نبوده که شیطنت دانشجویی بوده و بس
رفته بودیم مسجد واسه ختم یه خانوم یارویی که اورده بودن واسش روضه بخونه نمی دونست اون مرحوم خانوم بوده نه اقا شروع کرد به خوندن :ای مردم نمی دونین من و اون مرحوم چه شبایی رو با هم صبح کردیییییییم!!
پاسخ ها
مگه همه ی روضه خونا باید دوست مرده باشن که یارو مجبور شده دروغ بگه بعد گندش در بیاد، مطمئنی این جوکو کسی برات نگفته؟
مهیار خانم جالب بود .ولی خیلی خشکل خالی میبندی
ras mg.khali bandie bahali bod
سلمان ، مهیار اسم پسره محیا دختر
بچه که بودم تو جمع فایلی نشسته بودیم دختر داییم داشت صحبت میکرد یه دفعه کنترلشو از دست داد از خجالت داشت میمرد من میخواستم از دلش در بیارم گفتم اشکال نداره بابای منم همیشه تو خونه از اینکارا میکنه/الهی حال پدرمو باید میدید/ به خاطر این فداکاری هم کتک خوردم
پاسخ ها
پری خانم واقعا فکر میکنی فداکاری فرمودی
سلمان خاک تو سرت! مهیار اسم خانومه بی سواد؟!!!!!!!!!!!!!!!!
سریاز بودم داشتم با بیسیم با رییس قرارگاه صحبت می کردم آخرش به جای عرضی نیست گفتم نه قربان امری نیست!
mohamad jan chand ma azfe khedmat nakhordy
YE BAR VASE NAMZADY RAFTE BODIM JAY NABAYAD MIGOFTAM KE GHABLAN TARAF NAMZAD KARDE Bekhanevade damad begam havasam nabod be madar shohare aros goftam al bate nemidonestam ke madare damade GOFTAM ARE SAHAR KE NAMZADE GHABLISH KHOB DARNAYOMAD BEBI NIM in yeky chetor HANOZ KEHANOZE BAMA GHAHR HASTAn DOKHTARE HAM ALAN 32 SALESHE AZDEVAJ NAKARDE
پاسخ ها
پرستوجان تا آخر عمت بگم خسته نباشی کمه ولی آفرین خیلی تک بود
حقته اعدامت کنن
parichehr jo chera kheng bazy dar a vardy
چند روز پیش برادر شوهرم لباس شوهرم رو تن کرده بود منم اشتباهی از پشت محکم گرفتمش بعد وقتی فهمیدم اونه تا سه روز از تو اتاقم بیرون نیومدم تا حالا انقدر ضایع وکنفت نشده بودم
پاسخ ها
دوست عزیز اجازه دارم هرهر بخندم .خیلی بامزه بود
این اتفاق واسه دوست منم افتاده بود برادر دوستش اومده بود از پشت دست گذاشته بود رو چش دوست بیچاره من و باهاش شوخی میکرده وقتی پسره فهمیده داشته آب میشده بیچاره
khob chi mishe.bashar jaiezol khatast
آها یعنی از هر لحاظ شبیه همدیگه هستن؟ قد و هیکل و مو و .... جالبه
شب عروسیم با همسرم وارد جمع شدیم اودن اسفند دود کنن من به جای اینکه دور سر داماد بچرخونم دور منقل ذغال چرخوندم..........
پاسخ ها
kheili bahal bod
eival.kheili kheili kheili kheili ali bod
خیلی باهال بوددددددددددددددددددددددددددددد
HAMATOON KHALY BANDIN.....DOKHTAR AMAM....FARMANDAM.......BARADAR SHOVHAR.......KHALE....AME.....AMO.....BERIN KASHKETONO BESABID BABA
پاسخ ها
برو بابادربدر
تو خودت فهمیدی چی گفتی؟!
در به در عقده هاتو چرا اینجا خالی میکنی؟؟؟....جنابعالی برو تو خیابون ول بچرخ...میخواستی از جنابعالی سوتی بدیم خوب ادم با دوستاش سوتی میده با درک جان
بابا این ناشناس آخریه خیلیییییییییییییی
با حال بود
برايه دومين بار اعتراف ميكنم كه
رديف يكي مونده به آخر نشسته بودم وسطايه سال 1شاگرد جديد اومد پشت من نشست
-گفتم داداش پشت من نشين ضرر ميكنيا
-گفت نه داداش من عادت دارم
منم گفتم باشه هر جور راحتي
تقريبا نيم ساعت گذشته بود كه استادمون 1جك بي مزه گفت منم كه دسته خودم نبود با حالت تمسخر آميز بلند خنديدم يهو ديدم كل كلاس برگشتن منو نگاه ميكننو ميخندن
منم كه مونده بودم چيكار كنم برگشتم عقبو نگا كردمو خنديدم
بيچاره پشت سريم از همه جا بي خبر با تيپا از كلاس پرت شد بيرون
البته اينم بگم ديگه پشته من نشست
پاسخ ها
خیلی باحال بود آقا بهنام. کلی خندیدم
اره خیلی باحال بود
خيلی باحال بود .
ashkam dar omad ongad khandidam
راستش دیگه نمیخوام بگم گگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگلللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللل وهوراااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا چون خدایی دیگه بردن این پرسپولیسیهای بینوا دیگه واسمون لوث شده میخوام بگم سه تا گل بس نبود بابا روتونو کم کنید هنوز دارید نفس میکشید آهای حریف می طلبیم
پاسخ ها
سلمان جان من هم اس اسم ولی خداییش اینجا جاش نبود!!!
agha salman khube adam janbe bordo dashte bashe az shoma k tuye nazar dadan pishine tavili dary akhe chera
1 zare janbe bord dashtanam khobe vala
in page che rabty dare be in harfa
felan aru30 tu kuchatune motmae nan tu kuche ma ham miad
vala babam migof mghe e k 6ta zadim az in kara nakardim k alan in esteghlalia mikonan har chand esteghlaliaye asil az in harakate zesht balad nistan
مرسي آقا بهنام بدجور ضايعش كردي
سلمان جان تو باشي هر حرفيو هر جايي نزني
مهردادجون چاکرتم بهنام جون تسلیت .ومعذرت ازهمه دوستان باور کنید غیر قابل کنترل شده بودم دست خودم نبود
in salman sheypor chiye estadiume in harekatesham date khodesh nist gheyre eradiye!!!!!!!!!!
برو بابا دربدر
می خواستم يه چيزی بگم ولی گفتم گناه داری
eival behnam jon.aga salman hala k in fasl 3vom shodin,ma dovom.be har hal garde esteglal be paie teraktor nareside,nemirese va nakhahad resid
خیلی باحال بود.
اعتراف میکنم یه بار که معلم منو برده بود پای تخته واسه درس جواب دادن وقتی که روش اونور بود،پشت سرش ادا درمی اوردم.تو همین حین از شانس بدم ناظم از جلوی کلاسمون رد شد و منو دید. یه موقع به خودم اومدم که یه نفر گوشم رو میپیچوند. برگشتم دیدم ناظمه و بقیه ماجرا که خودتون میتونین حدث بزنین!!
پاسخ ها
????!!!!!!baba to kheliiiii khalafi!!!!!ozve mafia body
چرا کامنت منو نزاشتین نامردا
آقا بهنام شما اگه همون بهنام بالایی باشی پشیمون شدم دیگه خرخرتو نمی جو ام. چون خوب زدی تو پر سلمان!!!!! ضمنا خاطره دومت گرچه مثل اولیه نامردی بود ولی باحال بود....
پاسخ ها
همون بهنامم
اينا نامردي نيست شوخي هايه دورانه مدرسس
نامرديارو روم نميشه بگم
na khejalat nakesh bego
برايه سومين بار هر چند زياده ولي اعتراف ميكنم:
زنگ زبان بود كه من صدايه ميمون درآوردم استاد زبانمون گفت هر كي بود پاشه بره بيرون اومدم برم 2تا از رفيقام(اميرو و كوروش)نذاشتن
استاده رفتو با ناظم اومد خلاصه رفيقام مرام گذاشتنو 3تايي رفتيم بيرون.
قرار شد بعده كلاس بريم معذرت خواهي
موقعي كه بيرون بوديم امير رفت دستشويي.منو كوروشم 1نقشه ريختيم
امير كه اومد بهش گفتيم امير تو اعتماد به نفست زياده اول بگو من بودم بعد ما ميايم ميگيم نه من بودم اونم گفت باشه
استاد كه اومد بنده خدا رفت جلو وبه اميد اينكه ما پشت سرش ميايم گفت:استاد شرمنده من صدا در آوردم
بعد منو كوروشم رفتيم گفتيم آره استاد خودش بود ما به خاطر اينكه ترسيده بود باهاش اومديم بدبخت شاخ درآوورده بود
2نمره ازش كم شد ولي هنوزم كه هنوزه واسه هم تعريف ميكنيمو ميخنديم
پاسخ ها
وای که چقد بی انصافی
بابا خيلی نامردی!!!!
اه عجب آدمی هستیاااااا آدم باید از 10متری تو فرار کنه!
بابا بهنام تو دیگه کی هستیییییییییییییی
vaaaaay chand sale pish dokhtar amam fot shode bodo man to khiyabon yeki az ashnahamo didam behem goftan khoda dokhtar amato biyamorze manam kheyli khonsard goftam khoda shoma ro ham biyamorze:)
پاسخ ها
تو ديگه كی هستی ؟ واقعا نفهميدی ؟
بچه ها کامنت منو که نشون ندادن
ولی کامنت ناشناس که برادر شوهرش و بغل کرده بود خیلی توپ بود کلی خندیدم
hey aghahe man esm darama hame ja zadi nashenas:|
اعتراف میکنم در حال دلداری دادان به هم کلاسی پسر که نامزدیش به هم خودرده بود گفتم
:حالا ناراحت نباشین ایشالاه درسته میشه
ایشالاه بختای بعدی تون.
نابغه جون دوست ندارم بهت بگم بیشعور ولی خدایی حرف زدنتو درست کن دوست عزیزم
YE BAR BEYENAFAR GOFTAM GOSHIM IRANY NEMIGIRE BARAM S IRANY FERESTAD VASE SHABE YALDA MANAM JAVABESHODADAM TAZE FAMIDAM CHE SOTY DADAM DIGE AZONBEBAT JAVABE S HASHO JAVAB NEMIDADAM
ateraf mikonam az tamame shoma motenaferam bejoz marmar behnam parichehr salman parastoo cho ina sotiashon bahal va rast bod
پاسخ ها
bikhial alireza khan
hala che durugh che rast mohem ine ke hata va3 1lahze khande oumad ru labamun
har chand man dg bekhater mahdudiata ee k va3 nazara mizaran dg gharar bud nazar nadam vali goftam k alaki khoneto ka30f nakoni
aga alireza shoma nazare lotfetone.hamishe engad khejalati hastin????
rasti yadam raf begam,,,azizam del b del ra dare.ino motmaen bash
akhe agha behnam harfashon zaye ast ke doroghe adam hersesh migire
پاسخ ها
albate harfe toam 2roste tu bazi page a 1 nazaraye maskhare e mibini ke halet beham mikhore
karbaraye mohtaram gharar nis darbare hame chi nazar bedid
1kamam be fekre in bande khoda ha ke bayad in hame nazaro bekhunano badasho sansur konan bashid bashid
CHE AJAB AZ MAN TARIF DADIN ALIREZA VALY KHODAISH ZAYE HASTY KEKY HASTY MISHNASAMET
پاسخ ها
kie jasus masus nabashe??????????????????
kholase bache ha ba ham 2st bashid ba ham bazi konid
agaram khastid dava konid berid ba bache haye sitaye dg dava konid
behnam jan ki harf azdavazad tavahom mizania
یه روز خونه ی مادر شوهر آبجیم جهت عیادت رفته بودیم،خواهر شوهرش آپاندیسش درد می گرفت شانس ما هم اون روز شدیدتر شد که کار به گریه و ذاری کشید در همون حین که از درد می پیچید و ما هم کلافه شده بودیم نمی دونستیم چی کار کنیم،در اومدم گفت: بابا خو یک نفر به 110 زنگ بزنه،باورتون نمیشه مریضمون از شنیدن این حرف انقدر خندید :) بعدشم بردیمش بیمارستان:-)
YE BAR VASE TAGHALOBI BARGE DOSTAMO AZASH GEREFTAM DIDAM ON SOALIO KEMAN MIKHAMO NANEVESHTE MANAM DAR JAVAB ON SOAL JAB DADAM BE KETAB MORAJE SHAVAD
اعتراف می کنم که یکهفته بعد از نامزدی، مادرشوهرم منو برای اولین بار دعوت کرده بود خونشون. منم به همراه خانواده با کلی دبدبه و کبکبه رفتیم خونشون. همگی اومدن استقبالمون. خواهرشوهرم برام اسفند دود کرد. منم که حسابی هول شده بودم، رو کردم به مادرشوهرم گفتم سلام. خیلی خوش اومدید، صفا آوردید... البته اونا هیچکدوم سوتی منو به روم نیاوردن، ولی خودم و نامزدم تا یکساعت یواشکی می خندیدیم
پاسخ ها
اینا آثار ترشیدگیه!
سرکار شیوا خانم نیمه محترم!!! من توی سن 20 سالگی عروس شدم، فکر کنم هنوز تا ترشیدگی خیلی فاصله داشتم. بد نیست آدم قبل از اینکه دهنشو باز کنه و نظر بده، یه کم فکر کنه
اعتراف میکنم یه روز که مامانم ازم پرسید ناهار چی درست کنم؟ منم قرمه سبزی رو با کشک بادمجون قاطی کردم گفتم:اگه بادمجون داریم قرمه سبزی درست کن...
اعتراف میکنم: تو دستشویی دانشگاه لبه های شلوارمو بالازده بودم که خیس نشن، حواسم نبود همینجری اومد بیرون تو راهروی دانشگاه با اعتماد به نفس داشتم راه میرفتم، تا یه هفته دانشگاه نرفتم بلکه هر کی که منو دیده بود مخصوصا اون پسرای معطل سوژه، با ندیدنم قضیه یادشون بره.
پاسخ ها
vai.adam az khejalat ab mishe.
سوتي آخري كه شناسنامه به مامانش داده بود رو كه خوندم ياد خودم افتادم كه كلاس پنجم كه بودم روز معلم مامانم يه كادويي گرفته بود كه بدم به معلمم، منم كه فكر ميكردم كمه رفتم يكي از كتاباي بابام رو كش رفتم كه كادوم بيشتر بشه نگو از شانس بدم كتاب نبوده و يك كتابچه وصيت نامه بوده و من هم اصلا توجهي نكردم. كادوها رو كه داديم فرداش معلمم هي سر كلاس به من ميخنديد و به من گفت خوبه فكر اون دنياي ما هم هستيد. تازه يواش يواش فهميدم كه چه گندي زدم. بيچاره بعدن فهميدم معللممون مشكل روحي هم داشته و انگار چند وقت بعدش خودكشي هم كرده بوده!
یادمه وقتی دبستان میرفتم . یک بار مریض شده بودم و نرفتم مدرسه. بعد مادرم زنگ زد مدرسمون تا اطلاع بده. تا ناظممون گفت بله .مامانم حل کرد و گفت سلام من ولی اولیا هستم ....... بعدش انقد به مامانم غر زدم و گفتم آبروم رو بردی. ولی الان هر موقع یادمون میوفته کلی میخندیم.
vai dame mamanet garm
تازه نامزد کرده بودم دایی شوهرم چند ماه بعد فوت شد مادر شوهرم زنگ زد خونمون که به مادرم اطلاع بده مادرم هم تاگوشی رو برداشت گفت تبریک میگم غم اخرتون باشه ما رو داری اینطرف قضیه سرخ وسفید شدیم
اعتراف می کنم:
.
.
.
.
.
.
ولش کن مهم نیست
والا من سوتی زیاد دادم.ولی یکیشو.براتون مینویسم.
امتحانای پایان ترم دانشگاه بود که یه خورده دیر رسیدم. جلسه امتحان خلاصه با کلی التماس رفتم سر جلسه.از شانس بد.ما یه امتحان ت تخیلی هم بود جدا از اینکه هیچ.سوالو.جواب ندادم و.اعصابم خورد بود از جلسه اومومدم.بیرون و رفتم سرویی بهداشتی داشتم موهامو.درس میکردم.دیدم یمی پشت در واستاده بیرونم نمیاد بعد اومدم.بیرون دیدم همه دخترا دارن میخندن اول فک کردم زیپ شلوارم بازه بعد به خودم اومدم دیدم.ای دااااد. اشتباهی رفتم سروییس زنونه..
اعتراف میکنم سال اخر دبیرستان که بودم ماشین بابام رو برمی داشتم وبا دوستام میرفتیم بیرون تو همون روزا به یه پسره زدم که انگار پاش شکسته بود و منم سریع در رفتم متاسفانه پسر دوست بابام بو و سه شب بعدش اومدن خونمون مرتیکه نفهم منو جلو همه خیت کرد بابامم سه ماهه که ماشینو دستم نداده
والا من سوتی زیاد دادم.ولی یکیشو.براتون مینویسم.
امتحانای پایان ترم دانشگاه بود که یه خورده دیر رسیدم. جلسه امتحان خلاصه با کلی التماس رفتم سر جلسه.از شانس بد.ما یه امتحان تخیلی هم بود جدا از اینکه هیچ.سوالو.جواب ندادم و.اعصابم خورد بود از جلسه اومومدم.بیرون و رفتم سرویی بهداشتی داشتم موهامو.درس میکردم.دیدم یمی پشت در واستاده بیرونم نمیاد بعد اومدم.بیرون دیدم همه دخترا دارن میخندن اول فک کردم زیپ شلوارم بازه بعد به خودم اومدم دیدم.ای دااااد. اشتباهی رفتم سروییس زنونه..
اعتراف می کنم بجه که بودم عقده داشتم پوست موز رو بندازم رو زمین بعدشم سر بخورم و بیفتم زمین یه بارم با بابام رفته بودیم خرید و داشتیم برمیگشتیم بابامم یهو حواسش از من پرت شدمنم عین دیوونه ها پوست موز رو انداختم وسط خیابونو روش پا گذاشتم بعد با مخ خوردم زمین، شانس آوردم که چیزیم نشد
دوباره اعتراف میکنم که.یه بار خمیازه کشیدم یه مکس صاف رفت تو حلقم.یه بارم داشتم تخمه میخوردم و فیلم میدیدم از قضا یع سوسم مرده هم رو زمین افتاده بود .از اونجایی که وقتی تخمه ها تموم میسه همه یا تو پوستاش دنبال تخمه میکردن یا رو زمین ماهم که سرگرم فیلم بودیمو اتاقم تاریک دست کشیدیم رو زمین و یهسوسک و اشتباهی عوض تخمه گذاشتیم تو دهنمون.دیدم نرم لامصب در اوردم دیدم بللللله سوسک مادر مردست که خوردیم.خلاصه هرچی کوفت کردیم پس اوردیم..هنوزم که هنوزه حیفم از تخمه ها میاد
پاسخ ها
الهی بگردم حامد تو چقدر سوتیای خفنی دادی!!! خواهرزده منم (نیما) وقتی 1 سالش بود از زیرفرش سوسک له شده برداشت خورد!!!!
خواهش میکنم اینا هنوز یه کمشع
man dg az in be ba'd tokhme nemikhoram
اعتراف ميكنم يه بارداشتم بلند بلند تعريف ميكردم وميخنديدم سمته در بودم يهو در باز شد عقب عقب رفتم تو بغل معاون
اعتراف میکنم:همیشه زنگ تفریح قبل از زنگ ریاضی راه می افتادم تو کلاسوتمام مغز خودکار آبی وقرمز بچه ها رو عوض میکردم،
اعتراف میکنم:یه بار یه موش زنده بردم سرکلاس زبان بعدش ول کردم تو کلاس،
اعتراف میکنم:از سر بیکاری گوشی داداشامو برداشتم وبه مخاطباش زنگ زدم که این گوشی پیدا شده,به صاحبش بگید بیاد ببره بعدش تلفن خونه رو خودم جواب میدادم که آره گوشی مهیار دزدیده شده.
اعتراف میکنم:یه بار از پشت بوم عمدی آبوکف ریختم سر پسر همسایه امون.
اعتراف میکنم یه بارکه سرما خورده بودم ومهمونم داشتیم رفتم فیوزه برقو زدم که مثلا برقا قطع شده برید خونه اتون.
اعتراف میکنم:یه بار دستمال تو اگزوزه ماشین استادومون کردم.
اعتراف میکنم تودوران پیش دانشگاهی راه می افتادم کفش کتونی بچه هایی که تو نماز خونه بودنو بنداشو به هم گره میزدم؛یا کفشارو قطار میکردم تا آخر سالن.
وقتی بچه بودم میرفتم تو دستشویی آب رو از پنجره مینداختم تو کوچه.....
وقتی بچه بودم با خواهرم هر چی کپسول دارو تو خونه داشتیم پشت شوفاژ خالی میکردیم...
یه بار با ماژیک قرمز کل صورت خواهرمو نقاشی کردم....
برای مراسم عاشورا یه شب رفته بودیم مدرسه با دوستم رفتیم کل مدرسه،جاهایی ک رفتن ب اونجاها ممنوع بود، گشتیم و رو تخته ها کلی چیز میز نوشتیم
با پسر عمه ام میرفتیم در فلزی نوشابه ها رو میزاشتیم زیر لاستیک ماشین ها تا سوراخ شن
kheili ghashang bud be nazaram zendegi yani hamin sotiya
اعتراف میکنم سال آخر دبیرستان با یکی از بچه ها شوخی پس گردنی داشتیم از پله ها که میومدم پایین دیدمش محکم زدم پس گردنش ولی وقتی برگشت فهمیدم با دبیر ریاضیم که خیلی جوون بود اشتباه کردم براش که توضیح دادم خواست نشون بده مسئله خاصی نیست ولی در طی این موضوع داشت زور میزد دستمو که تو دستش بود فشار بده اشکم دربیاد
یه روز با پسر داییم داشتیم توباغ قدم میزدیم یهو پسر داییم یه سگ را دید که خوابیده بوداونم یه سنگ برداشت و انداخت طرف سگه بد شانسی ما هم این سگه ازاونسگهای گردن کلفت بود و انداخت عقب ما بعد از اینکه باهم ی چند صد متری دویدیم از همدیگه جداشدیم سگه هم صاف افتاد دنبال من منم همینطورکه میدویدم به سگه با ترس میگفتم من که نبودم به خدا من نبودم برو سراغ بهزاد پسر داییم وهمینجوری در میرفتم
خیلی خندیدم بخدا غش کردم
اعتراف میکنم:زمانی که سرباز بودم با سربازهای دیگه به دخترها گیر میدادم که دوست داری باید ببریمت پیش بابات آی دختر که گریه میکرد ماهم کلی میخندیدیم یکبار به یکی گیر دادم گفت بریم برای کم نیاریم رفتیم روبروی پاسگاه دختر گفت صبر کن الان زنگ میزنم بابام بیاد گفتم لازم نیست سند بیاره آزادت نمیکنم گفت نخیر بابام رییس کلانتری برای چی بهم گیر دادین مارو میگی برای ضایع نشدن کار گفتیم اینو میدونیم دستور بابات بود سه روز 4 نفری غیبت خوردیم بعدش اعزام به کرمان با 2هفته بازداشتی.آخر سربازی به سرهنگ گفتم چرا غیبت کردیم سرهنگ گفتش اگه از اول میگفتی مرخصی تشویقی بهت میدادم آخه یک مدت بود به دخترم شک کرده بودم.آی سوختم آی سوختم که با 10تا کسول آتیش نشانی خاموشم نمیکردن!
پاسخ ها
تا شما باشین دخترارو اذیت نکنین
اعتراف میکنم یه بار رفتم استخر ابسار در باز بود رفتم بلیط بگیرم تا برگشتم از در بیام بیرون یه خدابیامرز در را بسته بود باسر رفتم تو در تا دودقیقه کیج بودم دوستام از خنده رو زمین نشسته بودند
اعتراف میکنم یه دفعه اومدم سوار اتوبوس بشم که اونطرف خیابان بود. با عجله امدم از خیابان رد بشم دیدم یه تاکسه اونطرف وایساد.فکرکردم برای من وایساده بلند داد زدم تاکسی نمیخوام که دیدم مسافر داره پیاده میکنه تا خود خونه خجالت میکشیدم
جوان كه بوديم اكثر مواقع كه سريال اوشين را نشون مي داد برق مي رفت و ما خيلي ناراحت مي شديم يكبار طبق معمول وسطاي سريال برق رفت من هم رفتم نماز بخونم كه در حالت قنوت بودم كه برق اومد اصلا حواسم نبود يهو داد زدم آخ جون برق اومد!
اعتراف مي كنم عيد نوروز كه كلي عكس هاي قشنگ سر سفره هفت سين گرفتيم به خيالم كه عكس ها رو ظاهر كنم نگاتيو فيلم رو كشيدم بيرون و حال همه رو اساسي گرفتم...
اعتراف می کنم از پسری خوشم میومد نزدیکای عید بهم اس داد منم منم پیامک تومدم بگم جلوجلو عید شما مبارک منم براش نوشتم بعدابهتون تبریک میگم چون پیامک جلوجلو نداشتم. بعد از این پیام دیگه هیچوقت بهم اس نداد بنظرتون حرف بدی زدم.
1 بار قرار بود با شوهرم برم بیرون بهش زنگ زدم که ببینم کجاست گفت رفته بنزین بزنه بعد 1 ساعت وقتی اومد خونده دیدم نمیتونه از خنده حرف بزنه بعد اینکه اروم شد گفت:رفتم تو صف بنزین وایسادم بعد 1 ربع که نوبتم شد شیلنگ بنزین و برداشتم برگشتم بنزین بزنم دیدم ماشینم و نبردم! انقدر خندیدم که همه جام درد گرفت البته نگرانشم شدم اخه فقط 25 سالشه
که بچه که بودم هدیه روز مادر به مامانم شناسنامش رو دادم. با این توضیح که توی تموم برگه هاش نقاشی کشیده بودم که خوشحال شه!
وای....مامانت نکشتت؟؟؟؟؟زنده ای؟؟
سلام، نمی دونم سوتی یا خاطره.
داشتم برای مراسم چهلم یکی از بستگان کارت پخش می کردم.
رفتم به یه نفر کارت دادم، طرف فکر کرد کارت عروسیه. گفت: ان شاء الله از برای شما
اعتراف مي كنم بچه باهوش و زرنگ فاميل بوده و هستم. يه روز شوهر خاله ام خواست ضايعم كنه گفت اين همه درس مي خوني كه چي بشه؟! منم خواستم طاقچه بالا بذارم گفتم كه مثل فلان دانشمند زن ايراني يكي از چاله هاي ماه رو به نامم كنند.... كلي خنديديم... هنوزم هر وقت يادش ميافته مي خندم...