آثار محشر عکاس ایرانی با آوازه جهانی
آژانس عکس مگنوم دیگر امروز مطرحترین آژانس عکس جهان به شمار میرود. بهترین عکاسان جهان عضو این آژانس بوده و هستند و تعداد زیادی از معروفترین عکسهای تاریخ توسط عکاسان این مجموعه گرفته شده است.
پیش از این در مورد دو عکاس بزرگ این آژانس؛ «هنری کارتیه برسون» و «الیوت ارویت» در دو مقاله آموزشی مجزا صحبت کردیم. اینبار میخواهیم یکی دیگر از عکاسان مطرح مگنوم را به شما معرفی کنیم. با این تفاوت که اینبار این عکاس ایرانی است.
«عباس عطار»، متولد ۱۳۲۳ در «خاش» از توابع استان سیستان و بلوچستان است. وی پس از گذراندن تحصیلات معمول خود در ایران، برای ادامه تحصیل به انگلستان رفته و در رشته مطبوعات و ارتباطات فارغالتحصیل میشود. از ۲۶ سالگی عکاسی حرفهای میکند، بطوریکه عکسهای او در نشریات معتبر جهان منتشر میشوند. عباس، از سال ۱۹۸۱ به عضویت آژانس عکس مگنوم درآمده و پس از آن با حضور در جنگها و مناطق بحران زده مختلف جهان، به عکاسی میپردازد. از جمله پروژهای معروف او «بیافرا» در آفریقا، «ویتنام»، «مکزیک»، «بنگلادش»، «ایران» در سالهای بروز انقلاب اسلامی، و همچنین کشورهای اسلامی و خاورمیانه است.
سرهنگ مالان، مدیر دانشکده پلیس سیاهپوستان، به همراه دانشجویان خود. هامانسکرال، آفریقای جنوبی، ۱۹۷۸.
به دلیل کمبود جا در مدارس اهدایی ژاپن در روستا، کلاسها در فضای باز برگزار میشود. تارا خیل، افغانستان.
یک عکاس آنقدر در دنیای عکسهای خود غوطهور است که از خود خبری ندارد.
خانواده در حال سوگواری برای پسری است که در تصادف کشته شدهاست. کریل، چیهواهوا، مکزیک، ۱۹۸۵.
معبد می-جی شینتو. یک زوج، با پوشش سنتی، در حال گرفتن عکس قبل از مراسم ازدواجشان هستند. توکیو، ژاپن.
شهرت عباس عطار به حدی است که امروز در دنیا با نام کوچکش شناخته میشود. کافی است نام او را در گوگل جست و جو کنید. آنجا است که میبینید «Abbas» نامی است که او با آن شناخته میشود. وی پس از موفقیتهای فراوان عکسهایش، از سال ۱۹۹۸ تا ۲۰۰۱، به عنوان رئیس دورهای مگنوم انتخاب شد. افتخاری که تنها نصیب معدودی از افراد شده است که در میان آنان نام بزرگان تاریخ عکاسی مشاهده میشود.
به غیر از نزدیکی فیزیکی به سوژه، باید ارتباط نزدیکتری را از لحاظ روحی با آن برقرار کرد و هر عکاسی در ابتدای راه باید بداند که برای عکاسشدن به معنای واقعی، ابتدا باید خود را جزئی از سوژه و آدمهای آنسوی لنز خود بداند؛ نه چیزی جدا از آنها.(همشهری آنلاین ۸۵/۸/۲۶)
زنی که در بمبگذاری ارتش آزاد ایرلند در مرکز شهر آسیب دیده، تحت کمکهای اولیه قرار گرفته است. بلفاست، ایرلند شمالی.
ازدواج غیابی: نامزد این زن به آلمان مهاجرت کرده است و تنها عکس او در این مراسم حضور دارد. کابل، افغانستان، ۱۹۹۲.
کار در سارایوو برای من تجربه احساسی عجیبی بود. کودکی را دیدم که در زیر بمباران جانش را از دست داده بود، اما همچنان چشمانش بازبود. به نظر میآمد غرق در رویای خود است.
یک زن پناهنده ایبویی به همراه فرزند خود در بازار. هر دوی آنها از سوء تغذیه رنج میبرند. نیجریه، بیافرا، ۱۹۷۰.
من خود را وامدار نقاشانی مانند پیکاسو و کاراواجو میدانم.
وقتی شما عکاس آماتوری هستید، یا نه عکاسی حرفهای هستید اما مخاطبان محدودی دارید، هیچگاه تحت اتهام داشتن گرایشات سیاسی و اعتقادی قرار نخواهید گرفت. اما عباس عطار، به دلیل شهرت فراوان و همچنین توانمندی ویژهاش در عکاسی، همیشه آثارش زیر ذرهبین بودهاند. عکسهای وی از کشورهای مسلمان، بازخورد ویژهای در کشورمان داشتند.
دانشجویان دانشگاه الاظهر، در حال گوش کردن به خطبههای نماز جمعه، در سالنی که به همین مناسبت به عنوان مسجد از آن استفاده میشود، هستند. جاکارتا، اندونزی، ۱۹۸۹.
عباس درباره مذهب اینچنین میگوید:
«مذهب معمای بزرگی در زندگی من محسوب می شود. این موضوع دلربا سال ها مرا شیفته خود کرده و بالاخره توانستم بفهمم که چرا مردم به تشریفات مذهبی پایبند هستند و نیاز روحی عمیق آنها حکم میکند که اعتقادات خود را استوار نگه دارند.»(مصاحبه با روزنامه شرق، ۸۲/۱۰/۴)
موسم حج. نماز مغرب درحال برگزاری در اطراف کعبه و بیرون از مسجدالحرام. با وجود بزرگی، این مسجد برای جا دادن همه نمازگزاران بسیار کوچک است. مکه، عربستان سعودی.
یکی از منتقدین هنری نیز در روزنامه شرق درباره آثار او چنین مینویسد:
«کتاب مصور و معروف «الله اکبر» (Allaho Akbar) نمونه کاملی از عشق او به دانستن و عمیق شدن در مذهب و اعتقادات دینی مسلمانان است. او بیش از 14سال از زندگی حرفهای و عکاسیاش را وقف ثبت مسائل مذهبی و تقابل نگاههای نهفته در مذاهب جهان کرده است.»(روزنامه شرق، ۸۲/۱۰/۴)
شاهین ۲۰ ساله، در حیاط خانه خود در حال استحمام است. او هر دو پای خود را در بمبگذاریهای سه سینما که در سال ۲۰۰۲ و توسط جهادگران انجام شده از دست داده است. مایمسینگ، بنگلادش.
ساحلگردی به شیوه بنگلادشی. یک زن باحجاب و خانوادهاش از قدمزدن در ساحل لذت میبرند. چیتاگونگ، بنگلادش.
دنیای هنر، دنیایی عمیق و تاویل پذیر است. از یک بیت از اشعار حافظ، میتوان هزار معنی کاملاً متفاوت برداشت کرد؛ «هرکسی از ظن خود شد یار من». عکسهای عباس نیز از این قاعده مستثناء نیستند. قضاوت درمورد عکسهای او و مضامینی که او قصد انتقال آنها از طریق عکسهایش را داشته کار سادهای نیست. اما کسانی هم هستند که عکسهای او را سیاه نمایی جوامع اسلامی و ایران میدانند.
عاشورا؛ مردم درحال سینه زنی هستند. آنها در سوگواری شهادت امام حسین (ع) خود را گل آلود کردهاند. خرم آباد، ایران، ۱۳۸۴.
سربازان پاکستانی درحال حمل جسد یک سرباز هندی هستند که در جنگ کشته شدهاست. نزدیکی بوریندا، شرق پاکستان، دسامبر ۱۹۷۱.
فلسطینیان در محل دیوار در حال ساخت حائل کننده مناطق اشغال شده توسط نیروهای نظامی اسرائیل از فلسطین.
نویسنده روزنامه کیهان عباس و عکسهایش را اینگونه تحلیل میکند:
«شاید اگر یک محقق در جوامع غربی بخواهد در مورد جوامع اسلامی تحقیق کند، یکی از منابعی که معاندان در اختیارش قرار می دهند، کتاب «Allah o Akbar» است. این کتاب در سال 1994 در لندن به چاپ رسید و برای خدشه دارکردن چهره اسلام در گوشه و کنار دنیا توزیع شد. کتاب «عباس عطار» که با امضای «عباس مگنوم» به چاپ رسیده، سعی دارد اسلامی را به نمایش بگذارد که جز خشونت و جنگ و سنت های غلط، عقب ماندگی ،محدودیت و محرومیت و کشتار و سبعیت! نیست. می خواهد اسلامی را نشان دهد که همه ترس و خرافات و خودآزاری و رنج و مصیبت و… است.
این کتاب با ارائه عکس هایی گزینش شده- و بعضا دستکاری شده- از وقایع انقلاب اسلامی شروع می شود. عکس هایی که به شکلی هدفمند و به طرز ناجوانمردانه که حکایت از عناد وی به اسلام و مسلمانان است کنار هم چیده شده و چشمان هر بیننده بی اطلاعی را آزار می دهد.»(روزنامه کیهان ۸۵/۹/۱۳)
موسم حج. یک حاجی درحال خواندن قرآن در جبلالرحمه است، در حالی که دوستش استراحت میکند. صحرای عرفات، عربستان سعودی، ۱۹۹۱.
مردی که در جنگهای داخلی مجروح شده، در حال بستن پای مصنوعی است. بیروت، لبنان.
شما میتوانی ظالمان و ستمگران را درک کنی، ولی نمیتوانی کارهای آنان را توجیح کنی.
سر برنزی مجسمه صدام حسین، درحال کشیده شدن در خیابانها، پس از اشغال پایتخت توسط نیروهای نظامی آمریکا. بغداد، عراق، ۲۰۰۳.
یک دانشجوی دختر، با پوشش کامل اسلامی، در حال کار با یک میکروسکوپ در دپارتمان بیولوژی دانشگاه قاهره. قاهره، مصر، ۱۹۸۷.
محمدرضا پهلوی، در جشن رژه نظامی در ۲۱ آذر، برای پیروزی بر جدایی طلبان آذربایجان. تهران، ایران، ۱۳۵۶.
انقلابیون به نشانه مخالفت با رژیم درحال سوزاندن عکسی از شاه هستند. تهران، ایران، آذر ۱۳۵۷.
انقلابیون مسلح، در حمله به مرکز ساواک، پلیس سیاسی بسیار مخوف شاه. فردی مضنون به عضویت در ساواک، در حال انتقال است. تهران، ایران، ۲۲ بهمن ۱۳۵۷.
شبه نظامیان در فضای بیرونی سفارت آمریکا در تهران. جایی که دیپلماتهای آمریکایی در ۱۳ آبان ۵۸ به گروگان گرفته شدند. در پسزمینه بنری با طرح مجسمه آزادی آمریکا مشاهده میشود. تهران، ایران.
عباس در اوخر دهه هفتاد شمسی، پس از ۱۷ سال به ایران بازگشت. وی با حضور در نقاط مختلف ایران، به عکاسی پرداخت و وطن خویش را از قابهای زیبای خود محروم نکرد. حضور عباس در ایران و گرفتن عکسهای اجتماعی و سیاسی او، خالی از حاشیه نبود.
مرد جوان و ۳ دختر باحجاب، ۴ ترک بر روی موتور نشستهاند. شهرری، ایران، ۱۳۷۶.
دختر جوان اسبدوان، در مسابقاتی که به صورت مختلط برگزار شده شرکت کرده است. تهران، ایران، ۱۳۸۴.
صحنهای خیابانی در اطراف میدان شوش در جنوب پایتخت. تهران، ایران، ۱۳۸۳.
زویا توکلی و فرح ابولقاسمی، در افتتاحیه نمایشگاه نقاشی خود در گالری آریا درحال صحبت با یکدیگرند.تهران، ایران، ۱۳۸۲.
هنری کارتیه برسون برای من مانند یک «عمو» بود. در دنیای من «عمو»ها نماد شکل خاصی از محبت هستند. آنها به سختگیری پدر نیستند.
عباس کیارستمی، کارگردان ایرانی در تپههای اطراف تهران، که محل ساخت فیلم «طعم گیلاس» اوست. این فیلم جوایز بینالمللی زیادی از جمله نخلطلای کن را از آن خود کرد. تهران، ایران، ۱۳۷۶.
یک دختر لباس ویژه جشن تولد ۱۵ سالگی پوشیده است. جشن مخصوص آیین ورود به دوران زنانگی. سانتیاگو، کوبا، ۱۹۹۷.
یا مردم دستهای دیوانهاند، یا دنیا جای خسته کنندهایست.
طراح مد فرانسوی، کریستین لاکرویژ (سمت راست) در حال آماده کردن اولین کلکسیون پوشاک زنانه تحت نام خود است. پاریس، فرانسه، ۱۹۸۷.
کودکان در ریوبالساس، آبتنی و بازی میکنند. روستای سنآگوستین دو اوپان، گوئررو، مکزیک.
من دنیا را سیاه و سفید میبینم و گرفتن عکسهای سیاه و سفید به من کمک میکند تا بر واقعیت مستولی شوم.
محمدعلی کلی، درحال جاخالی دادن از مشت جرج فورمن، در مسابقات قهرمانی بکس سنگین وزن جهان. علی در این مسابقه حریفش را ناک اوت کرده و برنده شد. کینشاسا، زعیر، ۳۰ اکتبر ۱۹۷۴.
یک سرباز ویتنام شمالی، یک ویتکونگ را به اسرات درآورده و در روستا به نمایش گذاشته است. منطقه دلتای جنوبی، ویتنام، ۱۹۷۳.
فرشته زخمی در کلیسای نوسا سنهورا دو روزاریو. منطقه پلهورینهو، سالوادور، استان باهایا، برزیل، ۱۹۹۶.
آیا عکاسی نوشتن با نور نیست؛ با این تفاوت که نویسنده در زمان نوشتن مستولی بر کلمات است اما در عکاسی، این عکاس است که تحت تأثیر عکسش قرار میگیرد؛ با این تفاوت که باید پا را از مرز واقعیت فراتر بگذارد تا زندانیاش نشود؟(همشهری آنلاین ۸۵/۸/۲۶)
زن کشاورز، درحال حمل چاقوی بزرگ خود است. مورلوس، مکزیک، ۱۹۸۵.
هنگام طلوع آفتاب، کشیشان کلیسای صهیون، افراد تازه ایمان آورده را در دریا غسل تعمید میدهند. کیپ تاون، آفریقای جنوبی، ۱۹۹۹.
عباس عطار امسال ۷۰ سالگیاش را جشن میگیرد. وی هنوز هم به نقاط مختلف دنیا سفر میکند و ضمن عکاسی، ورکشاپهای آموزشی مختلفی نیز برگزار میکند. مساله اینجاست که ما چقدر هنرمندان مطرح کشورمان را میشناسیم؟ چند عباس دیگر در دنیا شهرتی برای خود دارند و ما (به عنوان ایرانی) از آن غافلیم؟
توجه: زیرنویس عکسها از روی متن اصلی که اغلب توسط خود عکاس نگاشته میشوند، بدون تصرف ترجمه شده است. نقل قولهایی که در آنها اشارهای به منبع نشده است، مربوط به مصاحبه کوتاه عباس عطار با سایت is.asia-city.com است.
نظر کاربران
سیار جالب بودن
ممنون.. عالی بود!